محمد رحمانيان” فنز” را در سالن چهارسوی مجموعه تئاترشهر با
بازی پرويز
پرستويی، مهتاب نصيرپور، حبيب رضايی، ترانه عليدوستی و احمد
مهرانفر روی صحنه برده است. در"فنز" تعصب كور به نمايش در
آمده است.
همان كه بزرگترين حادثه ها را در جمهوری اسلامی بوجود آورده
است و همچنان خطرآفرين است. شرح اين تعصب و خرافات در جامعه
امروز ايران هزينه ای دارد كه كمتر عاقلی تن بدان میدهد، حتی
در عرصه هنر. همين است كه در "فنز" طرفداران فوتبال در
انگلستان نمونه انتخاب شده اند، اما تماشاچی خيلی زود میفهمد
كه اين "درد" دردی
"وطنی” است، گرچه اسمش انگليسی باشد. نامش هم قتل زنجيره ای،
ترور، چماق كشی، خوابگاه كوبی و... است، گرچه به اسم "منچستر
يونايتد" خوانده شود!
اينست كه "فنز"، يعنی طرفداران فوتبال، عكس بردان اوضاع خودمان
است. درايران.
خانوادهای (دو زن، دو مرد) و
هدفی به ظاهر مشترك(هواداری از تيم فوتبال منچستر يونايتد) كه
هر كدام از آنان در
انتظار فرا رسيدن لحظهای هستند تا بزرگترين كار زندگی خود را
انجام
دهند.
برای مرد بزرگ خانواده، بزرگترين لحظهی زندگی برد تيم محبوبش
است.
همسر او سر در گم است و تنها چيزی كه او را
در اين خانه نگه داشته، حمايت از”اگنس” و”سانی” است در مقابل
زورگويیهای مرد بزرگ خانواده.
خواهر كوچك در رويای حضور در
تيم فوتبال دختران است و برادر كوچك و ساده میپندارد برای
بزرگ بودن و بزرگ شدن بايد دنباله روباشد.
تعصب
میتواند بديلی باشد برای هر جامعهای كه به جای احترام به
آراء ديگران، تنها از طريق خشونت و وادار كردن ديگران به
پيروی از تفكری تك محوری در تلاش برای پيشبرد اهداف خويشند.
آن خانواده مثل جامعه پرخشونت، تعصب و خودخواهی از هم میپاشد
و صاحب قدرت و خشونت تنها میماند با جامعهای خالی از
هواداران.
|