من میفهمم كه فيدل به هر معنايی يك تماميتخواه است. يعنی اگر
گنجی كوبايی بود، میتوانست همان سؤال معروفش را از فيدل هم
بپرسد: « من مخالف
تو هستم و میخواهم بركنارت كنم. راه مسالمتآميزش را به من
نشان بده.»
فيدل هم قاعدتاً برای اين سؤال جوابی نخواهد داشت. فكر
نمیكنم تا بحال
انتخابات آزادی در كوبا برگزار شده باشد. مطبوعات هم قاعدتاً
خيلی آزاد
نيستند.
كاسترو نزديك ۴۷ سال است كه رهبر كوباست. در تمام اين مدت سعی
داشته زندگی بهتری برای مردمش فراهم كند.
دزد نيست. آمريكا كه بارها قصد كشتنش را داشته، هر نوع اتهامی
به او زده جز اتهام دزدی. حكومتش هم از نظر اقتصادی فاسد نيست.
اگر به يكی از آن خطابههای طولانی او كه مستقيم از تلويزيون
دولتی كوبا برای همه مردم كوبا پخش میشود، گوش كنيد میشنويد
كه چگونه او از يك مقام حزبی رده بالا - يا رده پايين- به دليل
عملكرد بدی كه داشته شديداً انتقاد میكند.
بيش از چهل سال است
كه آمريكا كوبا را محاصره كامل اقتصادی كرده است. تا ۱۵ سال
پيش شوروی بود و كمكهايش كه اواخر كم هم شده بود. ولی ۱۵ سال
بدون كمك شوروی و با
محاصره اقتصادی كامل آمريكا دوام آوردن كار سادهای نيست. من
متن يكی از
سخنرانیهای فيدل را خواندهام كه چگونه به مردمش شرايط بعد از
فروپاشی شوروی و وضع اقتصادی مملكت را توضيح میدهد و توجيهشان
میكند كه چرا
علیرغم ميل باطنیشان بايد ساحلهايشان را مرتب كنند كه
توريست بيايد و
از اين راه درآمد كسب كنند.
كاسترو تجربه آلنده را ديده است.
آلنده به مخالفانش ميدان داد و آنها با حمايت مستقيم سفارت
آمريكا عليه او
كودتا كردند. كاسترو در
همه اين سالها قصد داشته كوبايیها را از شر آمريكا حفظ كند.
صادرات كوبا معلم است و پزشك. همه كوبايیها باسوادند و
همهشان تحت پوشش
بيمه خدمات درمانی. قاعدتاً وضع خدمات درمانی قشر متوسط به
بالا در كوبا
، از خدمات درمانی قشر متوسط به بالا در بعضی كشورهای ديگر
بدتر است ولی احتمالاً وضع فقيرانشان بهتر از فقرای خيلی از
كشورهای ديگر است.
نمیدانم اين خوب است يا بد. ولی میدانم بهتر از اينست كه
شعار حمايت از
فقرا بدهی و باز هم فقرا بدبخت باشند.
در نهايت من فكر میكنم فيدل كاسترو به هيچ عنوان يك بَدمَن
نيست. كوبا هم جهنم نيست.
جايی خواندم كه در كتاب ركوردها
نام كاسترو را به عنوان كسی كه بيشترين سوءقصد به جانش شده،
ثبت شده است.
|