محمود دولت آبادی سالی ديگر پير شد. متولد 1319 است. راه درازی
را آمده تا به اين بلندی درادبيات ايران رسيده است. از شاگردی
مغازه تا بازی در تئاتر و سرانجام رُمان، اين سرگذشت بیپايان
انسان و جهان. زندگی پرماجرای دولت آبادی را مشابه زندگی
ماكسيسم گوركی میدانند.
سال 1353 ، نمايشنامه "در اعماق" اثر "ماكيسم گوركی”
را بازی كرد,
قرار بود آخرين اجرا در سوسنگرد
باشد.
پيش از آن كه به سوسنگرد برسد,
ساواك به او رسيد. مثل هميشه، برای يك
بازجويی
كوتاه
يكی دو ساعته.
و اين بازجوئی كوتاه,
دو سال به درازا كشيد.
نوشتن "كليدر"
اينجا
متوقف شد و اين يكی از دريغهای زندگی "دولتآبادی” است،
چرا كه معتقد است روان مینوشت و سريع.
روستا و شهر
عرصه قلم اوست.خود
او در اين باره ميگويد: "در كار من, از آغاز دو رگه وجود
داشت, يكی رگه يا جريانی كه موضوعاتش عمدتاً موضوعاتی روستايی
بود و يكی رگهای كه موضوعاتش مربوط ميشد به مسائل حول و حوش
شهر و شهرنشينی ..... رگه اولی با "لايههای بيابانی” آغاز شد
و دومی را ميشود گفت با "سفر"."
پس از "ته شب"، دولتآبادی "ادبار" را به همراه داستانهای
"بند", "پای گلدسته امامزاده", "هجرت سليمان", "سايههای خسته"
و "بيابانی” را در مجموعه "لايههای بيابانی” در سال 1347
منتشر ميكند.
"سفر"
اولين داستان بلند او بود و
پس از آن، " اوسنه بابا سبحان"
و بعد
"باشيرو".
"جای خالی سلوچ "و" كليدر"،
"گاوارهبان"
،
"عقيل عقيل"
بعدها.
خودش میگويد
كليدر" كاملترين كاری است كه من تصور ميكردم
از عهده آن بر میآيم. رمانی
در 10 جلد و بالغ بر 3 هزار صفحه
كه
15 سال
از
عمر
دولت آبادی صرف آن شد.
بيش از شصت شخصيت
در اين رمان میآيند و میروند.
|