"سيد علی صالحی " از نسل شاعران خودبر كشيده شده در 26 سال
برقراری جمهوری اسلامی درايران است. به اوستا نقب زده و به
ايران باستان سركشيده و شعر را زبان همه دورههای تاريخی
ايران يافته است.
می گويد:
شعر برای ما زبان زندگی است و زندگی برا ی ما زبان شعر. تا
بوده در اين سرزمين، به وقت تولد در گوشمان «شعر» خواننده اند
و به موسم مرگ هم بر سنگ مزارمان شعر نوشته اند. آغاز و پايان
زندگی ما با شعر گره خورده است. شادمانی و اندوه ما؛ پيروزی و
شكست اين ملت با زبان شعرثبت است. هرچه را فراموش كنيم، حتما
شعر را از ياد نمی بريم. تا آنجا كه خبر دارم چنين پديدهای در
فرهنگ هيچ ملت و جامعه ديگری وجود ندارد.
چرا فردوسی، به زبان شاهنامه با تاريخ و ملت ايران سخن گفت؟
«نثر» زبان غالب ادبی روزگار او نبود؟ يا فردوسی ساحرتوان
برآمدن در نثر را ندشته است؟ موضوع اين نيست. فردوسی به نيكی
میدانست كه ذات شعر در فرهنگ ما از چه نيروی معجزه آسايی
برخوردار است و يقينا اگر شاهنامه را در قالب نثر میآفريده
تاثير محدود آن در حد تاريخ بيهقی باقی میماند.
مقام شعر در ايران، تا بدانجا بوده كه هر گاه حكومتی شاعری را
میكشت، مردم پچ پچ میكردند كه كاراين سلطان و حكومت او تمام
است، زيرا خون شاعر را ريخته است.
|