آنچه میخوانيد
گفتگوی "مهری بلوری" روزنامه نگار، با "اُرد شركا"
كاريكاتوريست است. مدتی پيش بدست ما رسيده بود اما نگهداشته
بوديم تا در پيك هفته از آن استفاده كنيم!
"شركا"
ظاهرا كمتر شناخته شده است و به همين دليل مهری بلوری در مقدمه
مصاحبه با او مینويسد:
چرا ما تا به
امروزآثار
او را نديده بوديم؟
خودش میگويد: اين
را بايد از مقامات فرهنگی ودايه داران فرهنگ و هنر بپرسيد
.
چرا از آنها؟
- چون مگر فكر
میكنم در عرصه كاريكاتور و طنز بدون اجازه از ما بهتران نفس
نمی توان كشيد. اين بحث را به چند دهه عقب ببريم.
بخاطر داريد كه در
دهه اول انقلاب كاريكاتور به شكل واقعی خود اصلا وجود نداشت
.
سازمانهای
فرهنگی كشور در آخرين سالهای دهه شصت به نوعی دنبال پر كردن
تصنعی اين
مشكل بودند كه البته نتيجه اش فقط بالا رفتن آمار فعاليتهای
خودشان بر روی كاغذ بود. در اولين سالهای دهه هفتاد موج شگفت
انگيزی ايجاد
شد. موجی كه
يك طرف آن در دست مقامات فرهنگی و طرف ديگر آن در دست
معترضين به
شرايط روز بود. شرايطی كه بسياری از آن همچنان باقی است: موج
فساد و فحشا، رشوه گيری و سقوط ارزشهای خانواده و
بازسازی
خيالی اقتصادی ، بالا رفتن نرخ ارز در آن سالها با آزاد سازی
به
اصطلاح
اقتصادی و از همه مهمتر بسته بودن فضای سياسی و نبود نشريات
منتقد
و غيره .
يك عده
ازكاريكاتوريستهای مواجب بگير به دنبال كسب
امتيازات
بيشتر از قبيل داشتن نشريه و برگذاری مسابقات عجيب و خيالی
دولتی وكسب درآمد بيشتر بودند كه البته آنها به تمام اهداف خود
نيز دست پيدا
كردند؛ و در
مقابل موج معترضين غير متشكل و تنهايی كه فقط در
نمايشگاههای
انفرادی میتوانستند خودی نشان دهند. تازه اگر آثارشان از
فيلترهای
انجمن هنرهای و حراست ادارات ارشاد در تهران و شهرستانهای
میتوانست عبور كند. وضعی كه هنوز هم پا برجاست.
ما و جمعی ديگر در
سال 1372 بدنبال ايجاد شبكهای مستقل بوديم. شبكهای كه بتواند
از
فشارهای
مقامات بكاهد، از زندانی شدن و محاكمه شدن غير علنی و بدون
هيات
منصفه
دادگاه حتی الامقدور جلوگيری نموده و بتواند طرحهايی برای
ايجاد و
شكل گيری
قوانين حمايت آميز از هنرمندان اين رشته به نمايندگان مجلس
ارايه
نمايد. اين "هدف" بود اما عملا از 8 مهرماه 1372 تا كنون اين
انجمن
نتوانسته با وجود كوهی از نامه نگاریها به حقوق اوليه خويش از
جمله
"مجوز
فعاليت" دست پيدا نمايد. زمانی اصل 23 قانون اساسی برای ما
درخشش
بسياری داشت
اما امروز .... بماند!
خوب بلاخره انجمن
پا گرفت و يا خير؟
تا به امروز بيش از
60 نمايشگاه در داخل وخارج از كشور برگزار وكتابهای از مجموعه
آثار اعضا منتشركرده ايم.
- مشكل شما با كدام
قسمت از مجموعه ارشاد برای دريافت مجوز بوده است ؟
- مشكل اشخاص
نيستند؛ چرا كه ما با
يك وزير ويا
معاونش مشكل نداشته ايم. ببينيد! همين آقای لاريجانی كه اين
روزها خود
را كانديدای رياست جمهوری نموده، هنگام تاسيس انجمن ما وزير
ارشاد بود.
تا به امروز نه از ايشان ونه وزرای بعد ايشان همچون ميرسليم،
مهاجرانی ومسجد جامعی جوابی نگرفته ايم.
- با اين وصف
همچنان اميدواريد؟
- خير ديگر سالهاست
فكر گرفتن مجوز را از سر برون كرده ايم. وقتی سيستم بكلی مشكل
دارد هيچ جای گلايهای برای ما باقی نمی گذارد.
- بگذريم. فكر
میكنيد نزديكی بين آثار شما و
اردشير محصص
وجود دارد
يا خير؟ چون طنز سياه شما ياد آور آثار ايشان وهمچنين
"برادهولاند" كه زمانی آثارش را در كتاب جمعه احمد شاملو منتشر
میشد و يا آثار
"توپر"
است كه فرياد اعتراض عليه پينوشه ديكتاتور بود.
- از اردشير محصص
سخن گفتيد. لازم میدانم برای وی آرزوی سلامتی وطول عمر كنم.
بله اين نزديكی وجود دارد
.اصولا
طنز سياه مخاطبينی اندك اما تاثيری فوق العاده شگرف دارد.
طنزسياه
هيچ حدی
برای خود قائل نيست و طنزآرايی را از حالت سوپاپ اطمينان
حكومتها
خارج
میسازد. تقريبا تمام طنزآرايانی كه دچار
مشكلات امنيتی شده اند به اين
سبك وشيوه
گرفتارند.
- قبل از مصاحبه
با يكی از
كاريكاتوريستهای كشور كه به صورت يوميه آثارش در نشريات منتشر
میشود
صحبت كوتاهی
در مورد شما داشتم. میخواستم با دست پر با شما مصاحبه كنم.
ايشان در بين كاريكاتوريستهای مطرح كشور شما و دو نفر ديگر را
به تك
روی وافكار
آنارشيستی متهم میكردند.
- میشود نام آن دو
نفر ديگر راهم بگوييد ؟
-
علی ديواندری و اردشير رستمي
- نظر ايشان كاملا
محترم
است. شايد
اين گونه باشد. اما نبايد يك مسئله را فراموش كرد وآن وظيفه
اصلی هنرمند است. آيا مماشات پذيرفتنی است؟ بنده بابت هنرم يك
ريال هم نمی گيرم.
فقط وفقط
بخاطر عشق به مردم وسرزمين اجداديم تمام مصيبتها را پذيرا شده
ام.
الگوهای
هنری من افرادی همچون "انوره دميه" كاريكاتوريست قرن نوزدهم
فرانسه
و يا "ناجی
العلی" هستند كه به خاطر آثارشان زندانی و يا كشته شده اند.
در
اينجا به
ياد جملهای از ناجی العلی افتادم كه
"هنگام
ديدن آثار من دستمال كاغذی بايد بدست گرفت و گريست"
من آثار آقای
ديواندری را ديده
ام وهميشه
از ديدن آنها لذت برده ام. ايشان در سطح دنيا شناخته شده اند.
آفای اردشير
رستمی را نيز هشت سال پيش وقتی ايشان برای ديدن آثارم به
نگارخانه
شفق تشريف آورده بودند زيارت كردم و در ظرف چند دقيقه چنان
مدهوش
وارستگی و
كمال ايشان شدم كه اشك شوق بواسطه ديدار با ايشان بر دور چشمم
حلقه زد.
بارها يگديگر را بوسيديم. آن موقع كاريكاتور را در دانشگاه
علم
وصنعت به
شكل فوق برنامه تدريس میكردم واز ايشان برای افتتاح نمايشگاه
شاگردانم
دعوت كردم. منت گذارده و تشريف آوردند و برای شاگردانم از
مصيبتها ورنجهای كه برای رسيدن به اين هنر كشيده اند سخن
گفتند و من خودم هم
لذت بردم.
همين... ومن از حرف دوست شما نه تنها ناراحت نشدم، بلكه از
ايشان
به خاطر اين
تقسيم بندی تشكر هم میكنم
.
- از نشريه گل آقا
بگوييد. چرا هيچ وقت با آنها همكاری نكرديد؟
- طنز حاكم بر گل
آقا طنز اجتماعی بود. واضح ترآنكه برابر مقتضيات روز آماده
میشد. طنز اجتماعی هميشه اميد
به اصلاح
شرايط روز در جامعه را دارد، اما طنز سياه در جستجوی
تغييرات
بنيادی
است كه در
چنين حالتی مسلما جايش در نشريه هفتگی و عامه پسند نيست.
- شنيده ام سهام
اصلی موسسه
گل آقا
متعلق به
دكتر حبيبی معاون اول پيشين رياست جمهوری و مسجد
جامعی وزير
فعلی ارشاد است. صحت دارد؟
- شما بهتر است اين
سئوال را از مسئولين فعلی گل آقا بپرسيد
.
- چه سرنوشتی برای
خود وهنرتان پيش بينی میكنيد؟
- مسلما از وضعيت
فعلی اردشير محصص بهتر نخواهد بود!
http://orod.blogfa.com/
|