رئيس
كميسيون آموزش و تحقيقات مجلس هفتم،
روز گذشته به خبرنگاران
گفت: ما مساله 20
دانشجوی ستاره دار را
موضوعی نمیبينيم كه بخواهد وقت كميسيون را بگيرد و كميتهای
برای آن تشكيل شود.
وی علی عباسپور نام دارد و معلوم نيست سوابقش به خدمت در کدام
ارگان امنيتی و نظامی باز می گردد. يعنی آيت الله مشگينی با
اعلام اين که ليست نمايندگان مجلس هفتم را امام زمان شبانه به
او داده، اجازه نداد اعتبارنامه های نمايندگان مجلس هفتم، حتی
بی اعتناء به هر تقلب و دسيسه ای که برای برپائی اين مجلس به
کار برده شد، در صحن علنی مجلس بررسی شود. با همان ادعای آيت
الله مشگينی رئيس مجلس خبرگان و امام جمعه قم، برای نخستين بار
در تاريخ پارلمان ايران، مجلسی تشکيل شد که اعتبارنامه هيچيک
از نمايندگان آن بررسی نشد و مردم نفهميدند آنها کيستند و چه
سوابقی دارند.
ما
40
هزار دانشجو داشتيم، از ميان همه دانشجويان مشكل ستارهدارها
حل
شده و همه ثبتنام شدهاند.
عباسپور در اين مصاحبه با رويکرد حل مشکل دانشجويان و ثبت نام
آنها صحبت کرده و بی راه هم نرفته، اما بحث اصلی جای ديگر است.
بحث اينست که مشکل نه 20 دانشجوست و نه با ثبت نام آنها اين
مشکل حل می شود. فشارهائی که به تشکل های دانشجوئی وارد می شود
و فضای بسته و امنيتی حاکم بر دانشگاه ها که به سمت بسته تر
شدن نيز توسط دولت اتمی برده می شود، می رود تا تلخ ترين
تجربيات دهه پيش از انقلاب را در ايران تکرار کند. وقتی امسال،
درستايش از 19 بهمن روی ديوارهای برخی کلاس های دانشگاهی شعار
نوشتند و فيلم های آن را به خارج فرستادند و روی شبکه گوگل
"يوتوپ" قرار گرفت، پشت ما دراينجا لرزيد، نمی دانيم چرا کک در
تن نمايندگان مجلس نمی جنبد! تمام تجربه سالهای منجر به انقلاب
در حال از بين رفتن است و ما به سمت نوعی ماجراجوئی می رويم.
ستايش از
سياهکل
و اين که
"تنها
راه رهائی نبرد مسلحانه است"،
چرت کسی را در اين مجلس پاره نمی کند؟ يکبار ديگر تجربه؟ يکبار
ديگر خودکشی سياسی؟ يکبار ديگر پرشدن زندانها؟ يکبار ديگر
سيانور زير زبان ها و رفتن به خانه های تيمی؟ يکبار ديگر ....؟
فضای بسته سياسی جز به اينجا ختم نخواهد شد. مهندس بازرگان نيز
در دادگاهی که درآن به 10 زندان محکوم شد، اين را خطاب به هيات
قضات نظامی دادگاه گفت. وقتی می شنويم و می گويند در فلان شهر
دانشگاهی، بچه ها مجبور شده اند ديدارها و جلسات مخفيانه
سازمان بدهند چون ديگر در دانشگاه محل و امکانی برای ديدار و
سخنرانی و جلسه نيست، امثال مهندس بجنوردی، ابوالقاسم سرحدی
زاده، برخی از رهبران سازمان مجاهدين انقلاب و يا حتی کسانی در
راس حاکميت مانند هاشمی رفسنجانی لحظه ای به فکر فرونمی روند
که دانشگاه ها به کدام گرداب هدايت می شود؟
جان در جمهوری اسلامی بی ارزش است. اين را ميدانيم و ميدانند.
اما تا کی؟ |