٢٥
اكتبر٢٠٠٦، دستگاه قضائی آرژانتين،
مسئولين نظام ايران و جنبش حزب الله لبنان را به دست داشتن
درحمله روز ١٨
ژوئيه سال ١٩٩٤ به مركز فرهنگی يهوديان آرژانتين (موسوم به «
آميا »(١))
دربوئنوس آيرس كه هشتاد و پنج كشته و بيش از دويست مجروح برجای
گذاشت،
متهم كرد. اما با اين همه، اين فرضيه عاری ازهرگونه دليل عينی
است. اگرچه
اين ماجرا باعث ايجاد بحران ميان تهران و بوئنوس آيرس شده اما
خشنودی واشنگتن را در پی داشته كه بدنبال بهره جستن از اين
جريان است.
موضوع اصلی، جاه طلبی های هسته ای ايران
است كه مخالفين و حتی برخی موافقين بر اين عقيده اند كه هدفی
ماورای توليد
برق را مدنظر دارد. آنان همچنين با و يا بدون دردست داشتن ادله
موجه گمان
می دارند كه هدف از اين برنامه، توليد سلاح اتمی باشد (٢).
درچنين شرايطی ايالات متحده مقايسه تكراری اسرائيلی وار« احمدی
نژاد » با « آدولف هيتلر»
كه سابقا درمورد « جمال عبدالناصر»، « صدام حسين » و يا «
ياسرعرفات » به
كار گرفته شده بود را از سر گرفته است. آقای « جيمز وولسی »
(٣)، موافق
حمله به مراكز اتمی ايران و رئيس اسبق سيا، می نويسد : « ما
بايد آنچه را
كه فردی چون احمدی نژاد به هوادارانش می گويد جدی بگيريم.
هنگامی كه
هيتلرمی گفت قصد كشتار يهوديان را دارد واقعا قصد آن را داشت و
تمام سخنان
وی كلمه به كلمه در« ماين كامپف » (٤) آمده است. آنها دروغ نمی
گويند و
اهداف واقعی خود را بيان می دارند. » (٥) مسلما نبايد بهره
گيری ازشيوه
مقايسه ای برای درك وضعيت كنونی را كنار گذاشت اما استفاده
ازتشابهات
تاريخی برای تفسير اخبارگرچه وسوسه انگيز، خطرناك نيزهست و نه
تنها به
روشن سازی اذهان كمكی نكرده كه همه چيز را درهم می ريزد.
با اين همه رجوع به تاريخ، گاهی اوقات
منطقی است. دو برهه از روابط آرژانتين و ايران، يكی مربوط به
بيش از پنجاه
سال پيش و ديگری مربوط به زمان حاضر، امكان تشخيص ثباتی نسبی
درسياست
خارجی بوئنوس آيرس و در نظرگرفتن برخی ابعاد بحران هسته ای
ايران را بدست
می دهد : نخست، ملی شدن نفت توسط تهران در دهه ٥٠ و سپس حكم
بازداشت بين
المللی و درخواست فعلی آرژانتين مبنی بر استرداد رئيس
جمهورپيشين ايران
«
اكبر هاشمی رفسنجانی » (١٩٩٧-١٩٨٩) و پنج تن ديگر ازمقامات
بلندپايه ايران.
يهودی ستيزی ارتش
اساس اين شيوه برخورد حيرت انگيز، به
حمله يك « كماندوی اسلامی » مرموز به مركز فرهنگی يهوديان
آرژانتين (موسوم
به « آميا ») در بوئنوس آيرس باز می گردد. اين حمله كه ١٨
ژوئيه ١٩٩٤صورت
گرفت، هشتاد و پنج كشته و بيش از دويست مجروح برجای گذاشت. چند
هفته پس از
اين انفجار، ايالات متحده سرنخ احتمالی آن را آقای « محسن
ربانی »، وابسته
فرهنگی سفارت ايران در بوئنوس آيرس، معرفی كرد. اما احتمالات
بسيار ديگری نيزمطرح شده است. برای مثال احتمال دست داشتن «
كاراپينتادا » ها (٦). موج
عظيمی از احساسات يهودی ستيزی در ميان پليس و ارتش آرژانتين طی
آخرين
ديكتاتوری آن كشور(١٩٨٣-١٩٧٦) وجود داشت كه درنتيجه پناهنده
شدن هزاران
نازی آلمانی و « اوستاشی » (٧) كروات دراواخر جنگ جهانی دوم به
آرژانتين
به وجود آمده بود. برآوردها و حدس های بيشماری به همين ترتيب
يكی پس از
ديگری به وجود آمد. اما سرنخ خاورنزديكی همچنان درصدرقرار گرفت.
همين سرنخ بود كه ٢٥ اكتبر٢٠٠٦ « آلبرتو
نيسمان » (٨) و « مارسلو مارتينزبورگوس » (٩)، دادستانهای
فدرال بوئنوس
آيرس، را به متهم ساختن رسمی دولت ايران و حزب الله لبنان به
دست داشتن
دراين حمله و درخواست ازقاضی « رودولفو كانيكوبا كورال » (١٠)
مبنی برصدورحكم بازداشت بين المللی شش تن ازمقامات دولت ايران
و يك لبنانی واداشت.
صاحب منصبان قضائی براين باورند كه تخريب
ساختمان آميا اقدامی تلافی جويانه و مرتبط با تعليق يك جانبه
كمك های تكنولوژيكی هسته ای بوئنوس آيرس به تهران از سوی
پرزيدنت كارلوس منم درسال
١٩٩١
بوده است (١١). تئوری های مطرح شده ابتدا برخشم مسلمانان از
شركت
آرژانتين درحمله نخست آمريكا به عراق پس از اشغال كويت اشاره
داشت. با اين
همه ايران با عراق صدام حسين در فردای جنگ به شدت مرگبار
١٩٨٨-١٩٨٠ خصومت
داشت. علت كدورت مسلمانان همچنين می توانست موارد ذيل باشد :
تخريب های ايجاد شده درعراق (سرمايه گذار در مصر و نافع
احتمالی پروژه موشك های
«
كوندور» (١٢) مورد حمايت قاهره و بوئنوس آيرس كه توسط آقای منم
كنار
گذاشته شده بود)، قطع اميد از طرابلس پس ازسرمايه گذاری ليبی
در مبارزات
انتخاباتی آقای منم، قطع رابطه آرژانتين با جنبش غيرمتعهدها در
سال ١٩٩١ و
نزديكی آن با ايالات متحده و ياس ازعدم سفر رئيس جمهور
آرژانتين (سوری الاصل) به دمشق به رغم سفرهای وی به خاورنزديك
و اسرائيل (آقای منم نخستين
رئيس جمهور آرژانتين بود كه به اسرائيل سفر كرد).
ازديدگاه آقای « جورج دبليو بوش » ايران
جزو « محورشرارت » است. مقامات آرژانتينی با توسل به تهران
برای يافتن
عاملين حمله عليه آميا، حربه جديدی را به واشنگتن در اقدامش
مبنی برمتوقف
سازی اهداف هسته ای تهران دادند. اين امرعلت واكنش كاخ سفيد به
اقدام آقای كانيكوبا كورال بود. كمی بعد، سخنگوی آقای بوش
اظهار داشت : « ما از نظام
قضائی آرژانتين به دليل پيگيری مصمم آن دررديابی عاملين اين
حمله هولناك
قدردانی می كنيم
».
آغازبرنامه هسته ای ايران پيش از سال
١٩٧٩
تل آويو را به واسطه روابط حسنه اش با « محمدرضا شاه پهلوی »
نگران
نكرده بود. تنها چند سال پس ازسقوط شاه و بخصوص هنگام خنثی
سازی رژيم صدام
حسين بود كه ايران به عنوان تهديد اصلی انگاشته شد. علت آن پيش
ازهرچيز
زير سوال بردن نسل كشی نازی ها از سوی آقای محمود احمدی نژاد و
يا اظهارات
وی مبنی برحذف اسرائيل است. اين گونه اظهارات كه از نظر بسياری
از
ايرانيان غير مسئولانه است، اين تهديد را واقعی جلوه داده و به
هولوكاست
دوم مقدس مآبانه اسرائيلی ها انجاميده است.
درخواست آرژانتين بطورضمنی تائيد كننده
فرضيه آمريكائی-اسرائيلی است. به اين صورت كه نمی توان به هيچ
ايرانی در
راس يك كشورمجهزبه توانائی توليد سلاح اتمی (مثل هند، اسرائيل،
پاكستان و
ساير كشورها...) اعتماد كرد حتی اگر واقع گرا بوده و يا مانند
آقای رفسنجانی ازمديريت آقای احمدی نژاد انتقاد كند. در واقع
شكست آقای احمدی نژاد در انتخابات دسامبر ٢٠٠٦ ناشی از پيروزی
آقای رفسنجانی درمجمع تشخيص
مصلحت نظام (ارگان انتخاب كننده و ناظربر رهبر انقلاب- « آيت
الله علی خامنه ای ») است. درحاليكه نتيجه اين انتخابات،
اميدهای تغيير نظام ازخارج
را بدست می دهد اما بسياری مشاهدات حاكی ازآنست كه آقای
رفسنجانی به دليل
مانورهای به كارگرفته شده توسط وی در شكست پرزيدنت احمدی نژاد،
بهترين فرد
برای جانشينی آقای خامنه ای است (١٣).
درهرصورت، اتهام بوئنوس آيرس به پرزيدنت
سابق ايران نه بر مبنای شواهد موجود در آرژانتين كه بر مبنای
گزارشات
سرويس های امنيتی آمريكا و اسرائيل استوار است. بنا به عقيده «
زيو شيف
» (١٤)،
متخصص مسائل نظامی مقامات امنيتی اسرائيل، اكثرجزئيات دخالت
ايران
در اين حمله يافت شده است (١٥). با اين حال نه موساد، نه سيا و
نه سرويس
امنيتی دولت آرژانتين (١٦) نتوانستند اين حوادث را پيش بينی
كنند. آنها
قادر به جلو انداختن حمله به سفارت اسرائيل دربوئنوس آيرس در١٧
مارس
١٩٩٢(كه
بيست و نه كشته و دويست و چهل و دو زخمی در پی داشت) وحمله به
آميا دو سال پس از آن در دوران رياست جمهوری آقای منم نبودند.
اين شكست ها
ابتداً امكان كنارگذاشتن فرضيه اسرائيلی-آمريكائی را به دست
نمی دهد اما
موجب آن می شود تا نقاط ضعف آن نيز به فراموشی سپرده نشود. اين
فرضيه ها
عموما حول اظهار پشيمانی ايرانی هائی بنا می شود كه آبروی برخی
از آنها
توسط پليس و دستگاه قضائی چندين بار خدشه دارشده است.
برای مثال « عبدالحسن مصباحی »، رئيس
سابق وزارت اطلاعات، يكی از اين افراد است. او نخستين كسی بود
كه افشا كرد
حمله به آميا توسط آقايان رفسنجانی و خامنه ای در اوت ١٩٩٣ طرح
ريزی شده
بود و اعلام كرد ثروت شخصی آقای منم بابت واريزمبالغی از سوی
اين افراد
مبنی برمسكوت گذاشتن اتهامات نشانه رفته به سوی تهران، به ١٠
ميليون دلار
رسيده است. اداره فدرال قضائی سوئيس طی يادداشت های ديپلماتيك
٧ نوامبر
٢٠٠٣
و ١٣ ژوئيه ٢٠٠٤، به مقامات آرژانتينی اعلام كرد که تحقيق
موسسه مالی نامبرده در اين مورد بی ثمر بوده است. وانگهی ٢
سپتامبر٢٠٠٤ نخستين پروسه
به آزادی پنج آرژانتينی كه بيشتر آنها مامورين سابق پليس ايالت
بوئنوس
آيرس بوده و مظنون به كمك رسانی به سازمان دهی اين جنايت بودند
انجاميد.
بنا برحكم قاضی « خوآن خوزه گالئانو » (١٧) يكی از آنان به
دريافت ٤٠٠
هزار دلار از سازمان امنيتی دولت آرژانتين به منظور شهادت عليه
ايران متهم
شده بود. همين قاضی به نوبه خود به بی انضباطی در راهبری
تحقيقات متهم و
در اوت ٢٠٠٥ بركنار شد.
چنين ترديداتی درمورد صحت شهادت سايرين
مانند اعضای سازمان مجاهدين خلق كه از سوی صدام حسين در جنگ
ايران و عراق
حمايت می شدند و از سال ١٩٩٧ از سوی آمريكا به عنوان « تروريست
» شناخته
شده اند، وجود دارد. بمباران مقر آنها در سال ٢٠٠٣ درعراق توسط
ايالات
متحده نشان داد كه آن كشورعملا كمك تهران در نبرد عليه طالبان
را به رسميت
می شناسد (اين كمك تهران خصوصا شامل اجازه عبورهواپيماهای
آمريكائی از
حريم هوائی ايران برای گذر به افغانستان می شد) (١٨).
كمبود دلايل مستدل
موارد ذكر شده به معنای كنارگذاشتن سرنخ
خاور نزديكی، بنيادگرا و يا سايرين در اين حمله نيست. اما لازم
است
بيانديشيم اگرسلاح های كشتارجمعی صدام حسين
(كه
آنقدر به آن اشاره اما هيچ
گاه پيدا نشد) توجيهی برای اشغال عراق به شمارمی رفت، اتهامات
وارده به
آقای رفسنجانی و سايرين می تواند فردا جزو زرادخانه تبليغات
منفی با هدف
تشويق حمله عليه ايران باشد. هنگامی كه چهار سال پس از انفجار
آميا،
مقامات اسرائيلی در صحبت از مدارك عينی، دست داشتن ايران را به
ميان
آوردند، آقای « گيدو دی تلا » (١٩)، وزير امورخارجه آرژانتين
اظهار داشت
: «
اگرعامل اين حادثه كشوری باشد كه نام آن با « الف » شروع شود،
شانس آنكه
اين كشور ايران باشد بيشتر از ايتاليا است.» اما با اين حال
افزود
: «
آنچه كه كم داريم دلايل مستدل است
».
هشت سال بعد، در١٠ نوامبر٢٠٠٦، روزنامه
صبح آرژانتين
La Nación
كه به زحمت می توان آن را در زمره رسانه های منتقد
واشنگتن و تل آويو دانست نوشت : « دلايل آرژانتين كافی نيست. »
تحليل اين
روزنامه نشان می دهد كه ماجرای آميا به مسئله ای احساسی و فاقد
برهان مبدل
شده است.
همچنين، استدلالات آرژانتين ازسوی لندن
كه متحد وفادار واشنگتن است، ناكافی شمرده شده است. آقای «
هادی سليمانپور»، سفير ايران دربوئنوس آيرس در سال ١٩٩٤ كه در
انگلستان مورد
پرس و جو قرار گرفت، در نوامبر ٢٠٠٣ به دليل كافی نبودن مدارك
موجود آزاد
شد. مقامات قضائی بريتانيا اعلام كردند كه اسناد آرژانتينی
خواهان استرداد
وی در نظر اول پاسخگوی شرايط اثبات كننده الزامی مورد قبول
انگلستان نيست
(٢٠).
نتيجه آشكارماجرای آميا آن شد كه يكسال
بعد، ايران تمامی واردات خود از آرژانتين را متوقف ساخت. اين
حركت از برخی جهات يادآور دوران ملی سازی شركت انگليسی-ايرانی
نفت (٢١) توسط ايران در
مارس ١٩٥١ و به قدرت رسيدن « محمد مصدق » ملی گرا است. اين
شركت با حمايت
وزارت امورخارجه بريتانيا كه موفق به اتحاد با ايالات متحده در
اين مورد
شده بود، دست به تهديد خريداران احتمالی نفت ايران زد كه در
نتيجه به
تحريم صادرات آن انجاميد. طبيعتا توليد نفتی ايران سقوط عظيمی
كرد : از
دويست و چهل ميليون بشكه در سال قبل از ملی سازی به نه ميليون
در سال ١٩٥٣
رسيد. تهران به منظور خارج شدن از اين مخمصه، به صادرات نفت
خود به ويژه
به آرژانتين متمايل گشت. در آنزمان بوئنوس آيرس با تهران سياست
بی طرفی را
طی دو جنگ جهانی (حداقل تا اشغال ايران توسط اتحاد جماهير
شوروی و
بريتانيای كبير در سال ١٩٤١) پيش گرفته بود كه نتيجه آن انعقاد
قرارداد
دوستی در سال ١٩٣٧ ميان دو كشور بود. رضا شاه (پدر شاه كه
درسال ١٩٧٩ از
سلطنت بركنارشد) مايل بود به جای جزيره موريس ( كه پس از خلع
وی ازسلطنت
بدانجا فرستاده شد) به بوئنوس آيرس تبعيد شود كه البته اين
خواسته ناديده
گرفته شد.
سياست های اتخاذ شده توسط وزير دارائی مصدق در سالهای
١٩٥٣-١٩٥٢ به پيشنهاد ضمنی نفت به آرژانتين با شرايط مطلوب
انجاميد كه در نتيجه آن ايران در مقابل اعطای ٣٠% تخفيف
كالاهائی را
درقبال پول دريافت می داشت. با اين حال متداول شدن اين مصالحه
تابع
قرارداد انگليسی-ايرانی شد كه بطور قانونی تهران حق فروش آزاد
نفتش و
اعطای تخفيف های قراردادی را می داد. در فقدان اين قرارداد،
انجام اين
عمليات بی اثر باقی ماند و به رغم جذبه فوق العاده بالای
اقتصادی اين
پيشنهاد و ضمانت های قانونی آن، آرژانتين قرارداد را امضا
نكرد. درمقابل،
در اواخرسال ١٩٥٢ دولت « خوآن دومينگو پرون » (٢٢) سند تغييری
در قرارداد
تجاری منعقده سال ١٩٤٩ با بريتانيا را امضا كرد كه به موجب آن
متعهد به
دريافت چهار ميليون تن نفت خام، مواد سوختی، سوخت هوائی و مواد
روغنی يطورسالانه از انگلستان می شد. چنين حجم وارداتی جائی را
برای هيچ گونه
واردات نفتی ديگر باز نمی گذاشت.
پس ازسقوط مصدق در پی كودتای آمريكائی اوت ١٩٥٣، وزارت
بازرگانی آرژانتين ملاحظات نخستين بوئنوس آيرس را روشن
ساخته و اعلام داشت : « به رغم منفعت اقتصادی پيشنهاد ايران
برای كشورما و
به ويژه پيشنهاد مرتبط با مبادلات كالا، اجرای آن مناسب نبود
چراكه ازنقطه
نظر سياسی، وزير امور خارجه فضای نامتعادل دولت مصدق را سد اين
كار می دانست. » روی هم رفته آرژانتين استفاده ابزاری را كه به
وی امكان دسترسی به امتياز موقت نفت را می داد به دليل مشاجرات
ناتمام انگليس و ايران به
صلاح نديد چراكه در غير اينصورت با خطر خصومت بريتانيا و تشديد
نارضايتی پنهان آمريكا مواجه می شد.
وجه اشتراك خودداری ازمصالحه پس از جنگ
(كه
ازنظر اقتصادی مفيد بود) و از دست دادن بازارمهم درسالهای اخير
با
توجه به آنكه ايران واردات نفت خود از آرژانتين را بطور قابل
ملاحظه ای كاهش داده چيست؟ (٢٣) اگر ايران آيت الله ها با
ايران پادشاهی و آرژانتين
آقای « نستور كيرچنر» با آرژانتين دولت اول پرون متفاوت است،
روابط متقابل
دو كشور(كه در دهه ٩٠ رو به رشد بود و پس ازماجرای آميا دچار
افت شد) ناشی ازملاحظات سياسی مشابه ازسوی هر دو كشوراست.
اولويت دادن بوئنوس آيرس به
ارتباط با قدرت های بزرگ و اجبار درعدم درگيری در تعارضات
مناطق دوردست از
آن جمله است. همچنان كه احتياط پرون در مقابل پيشنهاد مصدق در
ارتباط با
رای آرژانتين در سازمان ملل متحد به مسائل مرتبط با
استعمارزدائی (كه با
منافع قدرت های اروپائی مرتبط بود) قرار داشت، درخواست استرداد
آقای رفسنجانی جزو نشانه هائی است كه آقای كيرچنر(كه نسبت به
اسبقين خود به
مسئله آميا توجه بيشتری نشان می دهد (٢٤)) به ايالات متحده
ابرازمی دارد.
هيچ چيزمانع از صحه گذاشتن برآن نيست كه
دولت و يا خود رئيس حكومت مستقيما درعملكرد دستگاه قضائی
آرژانتين دخالت
دارند و تصميماتش را به وی ديكته می كنند درست همانگونه كه
سرنخ ايرانی تحت (و يا توسط) آقای منم به وجود آمد. اما بديهی
است كه آقای كيرچنر در
زمانيكه روابط ميان كشورش و آمريكا متغير است، از اين سرنخ
برای پنهان
سازی نيات خود در قبال واشنگتن بهره می جويد. اما همچنين نبايد
منفعت
بوئنوس آيرس برای توسعه سرمايه گذاری های خارجی و از جمله
آمريكائی را
ناديده گرفت. اين امر آقای كيرچنر را برای مثال به كنارنهادن
وسوسه های سال شصت و هشت (به قول سفير فرانسه) (٢٥) با هدف
آغاز فصل جديدی در بورس
نيويورك در سپتامبر ٢٠٠٦ واداشت. از سوئی ديگر درخواست استرداد
آقای رفسنجانی به وی امكان فاصله گرفتن از اسبقين خود به ويژه
آقايان كارلوس
منم و « ادواردو دوهالد » (٢٦) در زمينه داخلی و از آقای «
هوگو چاوز»
(٢٧)
ونزوئلائی كه روابط بسيار حسنه ای با تهران دارد در صحنه
خارجی، را
می دهد. مخالفت با گسترش سلاح های هسته ای و مسئول شناختن
ايران درحمله به
آميا در ورای حذف « روابط مادی » با ايالات متحده كه در زمان
آقای منم
شروع شده بود، به رئيس جمهور آرژانتين امكان آن را می دهد تا
تلويحا به
آقای بوش بگويد كه خريد ٥/٣ ميليارد دلار اوراق قرضه آرژانتين
از سوی ونزوئلا (كه بزودی ٢ ميليارد دلار ديگر نيز بدان افزوده
می شود) و ورود
كاراكاس به بازار مشترك المنافع آمريكای جنوبی
(Mercosur)
سياستی ضد
آمريكائی به شمار نرفته و به تضعيف روابط با اسرائيل نخواهد
انجاميد (٢٨).
آقای چاوز كه روابط پر جوشی با آقای بوش دارد و همچنين دوست
تهران نيز به
شمارمی رود، احتمالا تنها رهبر منطقه بود كه در سال ٢٠٠٦ برای
همدردی با
قربانيان لبنانی، سفير خود (يا كاردارخود) دراسرائيل را بدون
گسستن روابط
خود با آن كشور، فراخواند.
اين گونه شيوه رهبری روابط ديپلماتيك با
واشنگتن كه همچنين متاثر از « نبرد عليه تروريسم » و قاچاق
مواد مخدراست،
با اين حال به معنی برقراری هماهنگی كامل ميان اين دو كشور
نيست. بدين
ترتيب كه آرژانتين (به همراه برزيل و پاراگوئه) فرضيه ايالات
متحده مبنی برآنكه « سه گانه مرزی » (منطقه مابين آرژانتين،
برزيل و پاراگوئه)
احتمالا مركز كمك های مالی به فعاليت های تروريستی حزب الله
است را رد می كند. در مارس ٢٠٠٦ هنگاميكه يك كارمند وزارت
دارائی آمريكا كه درآنزمان
دربوئنوس آيرس بسر می برد، اين موضوع را مطرح كرد، وزير كشور
آرژانتين از
وی خواستار ارائه مدرك شد. واقعيت آنست كه بسياری از شيعيان
لبنانی از سال
١٩٧٥
بدليل جنگ داخلی، از كشور خود گريخته و به « سيوداد دل استه
» (٢٩)(واقع
در پاراگوئه) آمده اند. امروزه آنها مخصوصا در « فوز دو
ايگوآسو
» (٣٠)(واقع
در برزيل) متمركزهستند و مطمئنا به كشور خود پول و هدايای
ديگری ارسال می كنند. اگر اين هدايا برای حزب الله ارسال شود،
مشكلی كه
پديد می آيد آنست كه اين سازمان به عنوان سازمانی تروريستی و
نه همچون يك
حزب سياسی با اكثريت پارلمانی و دارای شاخه ای نظامی، شناخته
می شود.
همچنان كه پرون روابط خود را با ايران
مصدق نگسست و مذاكرات را برای خريد نفت از ايران بلافاصله پس
از قراردادی با لندن از سرگرفت، آقای كيرچنر نيز تا به امروز
مايل به گسستن روابط خود
با تهران نبوده است. بنا به گفته « رافائل بيلسا » (٣١)، وزير
امورخارجه
پيشين آرژانتين، « روابط تجاری و فرهنگی كاهش يافته اما آرژانتين
فشار
كسانی كه خواهان قطع روابط ديپلماتيك ما با ايران هستند را
نخواهد پذيرفت.
» (٣٢)
اين واكنش به فشارهای مكرر، بيانگر مخالفت های صورت گرفته با
آقای كيرچنر در ژوئيه ٢٠٠٥ طی سالگرد حمله به آميا است كه به
عدم حضور وی در
اين مراسم در سال ٢٠٠٦ انجاميد. مقامات يهودی آمريكائی نيز به
نوبه خود
خواستار ملاقات با آقای كيرچنر در سپتامبر ٢٠٠٦ در مجمع عمومی
سازمان ملل
متحد شده بودند اما ناچارا با بانوی اول آن كشور، خانم «
كريستينا كيرچنر»
(٣٣)
ملاقات كردند كه وی در پاسخ به انتقاد از دوستی كشورش با آقای
چاوز
گفت كه هيچ كس حق تعيين دوستان آرژانتين را ندارد (٣٤).
اوايل فوريه به هنگام ملاقات تقريبا
ناگهانی آقای « آلبرتو گونزالس » (٣٥)، وزير دادگستری ايالات
متحده و آقای
«
نيكلاس برنز» (٣٦)، فرد شماره سه وزارت امور خارجه آمريكا بار
ديگر
روابط آرژانتين با ونزوئلا و ايران مطرح شد. اين افراد يادآور
شدند كه
دولت مطبوعشان در مورد همه مسائل با چاوز توافق ندارد. آقای
برنزبه نوبه
خود با اشاره به تهران اعلام داشت كه كشورش آرژانتين را مصمم
ترين شريك
منطقه در باب مسئله عدم گسترش سلاح های هسته ای و تروريسم می
داند. اگرچه
آقای بيلسا در ١٢ نوامبر ٢٠٠٦ به روزنامه
Clarín
اعلام داشت كه روابط
آرژانتين و تهران همواره وجود داشته اما دولت پس از ملاقاتش با
آقای برنز،
خاطرنشان ساخت كه بوئنوس آيرس مواضعی ميانه رو و ديپلماتيك را
در پيش
خواهد گرفت. اماحفظ اين تعادل هميشه آسان نيست. |