"محمد خاتمی"
روز گذشته طی مصاحبه ای با نشريه«صنعت
و توسعه»
،
به برخی سخنان تحريک آميز و تخريب کننده احمدی نژاد، بصورت غير
مستقيم پاسخ داد و در عين حال پيرامون مبرم ترين مسائل سياسی
روز کشور نظر خود را بيان داشت. او گفت:
اگر جامعهای دچار عقبماندگی است، نمی توان با دستور، فرمان و
بخشنامه صرف و فارغ از آنچه در عرصه سياست، فرهنگ، روابط
اجتماعی و روابط بينالمللی میگذرد
به اقتصاد پويا، زنده و پيشرو دست يافت.
وقتی
با ديد اقتصادی به جامعه ايران نگاه میكنيم، چند مسئله مشخص
میشود که مهمترين آن نقش دولت است.
دولتی
كه خود را متولی كل مسائل جامعه میداند، طبعاً راه را برای
فعاليتهای طبيعی و عادی در متن جامعه تنگ میكند. يعنی كسانی
كه بايد كار
بيافرينند و محور كار و فعاليت در جامعه باشند، رقيب دولت
پنداشته میشوند.
نفت
كمك میكند كه دولت با وزن بالا بماند
و بدنه بيمار
دولت با تزريق نفت سرپا
میماند. مسئله مهمتر آنكه با وجود آنكه نفت به لحاظ فقه
اسلامی و با توجه به
معيارهای درست اقتصادی متعلق به مردم (يا حكومت به نمايندگی از
مردم) است، حكومت
خود را مالك نفت و بینياز از مردم میداند. اگر چرخ دولت با
پول مردم میگشت
ناخودآگاه تعاملی بين دولت و مردم بوجود میآمد،اما وقتی گردش
چرخش سنگين بوروكراسی نيازی به ماليات مردم نداشت، نيازی نيست
مردم فعال شوند و درآمد درست و پايا داشته
باشند.
در
زمان
من
با دقت و كار علمی و
كارشناسی، بررسی كرديم كه چگونه تصدیهای دولت كم شود که بخش
خصوصی توسعه پيداكند.
لذا
سازمان خصوصیسازی تشكيل شد تا واگذاریها صورت گيرد. آن زمان
سياستهای اصل 44
تصويب نشده بود. نطفه اصلی سياستگذاریهای اصل 44 در دولت ما
شكل گرفت و مقدمات آن
فراهم شد. با وجود اين واگذاری سهام كاملاً كنترل شده و تماماً
از طريق بورس و
مزايده واگذار شد.
هرچند
اين فرايند متأسفانه امروز كند شده يا مورد بیتوجهی است.
بنابراين اگر ضوابط درست باشد،
بخش خصوصی بدون حمايت دولت هم میتواند رشد كند.
در مدت 3 سالی كه حساب ذخيره تشكيل شده
بود، حدود 7 ميليارد دلار برای اجرای طرحها گشايش اعتبار شد
كه بسياری از آن
طرحها، الان به ثمر رسيده يا درحال به ثمر رسيدن است.ما
سياستهای پولی كه در
اختيار سياستهای مالی بود را آزاد كرديم، به بانكها قدرت عمل
بيشتری داده شد.
دولت علاوه بر پرداخت بخشی از بدهی خود به سيستم بانكی كاهش
تسهيلات تكليفی را در
برنامه قرار داد و سالانه 10% در حد تسهيلات تكليفی كاهش پيدا
می كرد تا درپايان
برنامه چهارم به صفر برسد. نمیدانم امروز چه وضعيتی دارد اين
گام مهم بود كه توسعه
و رشد اقتصادی را محقق میكرد.
بسياری ازاقدامات در جهت "توليد
برای صادرات" بود، چرا
كه يكی از مشكلات اقتصاد كشور فاصله بين واردات و صادرات است.
در
سال 83، واردات حدود 31 ميليارد دلار بود و صادرات غيرنفتی با
وجود رشد خوب به
11
ميليارد دلار رسيد. فاصله ميان 11 تا 31 ميليارد دلار هم با
پول نفت پر شد.
البته حدود 14 درصد از واردات آن زمان مربوط به كالاهای مصرفی
بود و بيشتر واردات
به مواد اوليه و كالای واسطهای و سرمايهای اختصاص داشت. ازآن
زمان به بعد فاصله
صادرات و واردات هم بيشتر شده است.
من
دولت را كار فردی نمیدانستم، زيرا من اعليحضرت نبودم كه فرمان
بدهم چنين بشود يا
نشود. من با مجموعهای از دوستان تصميم میگرفتيم و
طبعا مسير تصميمگيری تا حدی طولانی میشد. زيرا
معتقد نيستم تصميم قاطع به معنای آن است كه طبق سليقه يك فرد،
بدون مطالعه و با پندارهای شخصی او تصميمگيری شود.
سياست تنشزدايی ما سبب
شد دشمنهای بسيار سنگين و كارشكنیهايی كه در منطقه درباره
كشور ما اعمال میشد،
جای خود را به موافقت نامهای جامع امنيتی بدهد. با عربستان،
بحرين، كويت، همسايگان
شمالی كشور، تركيه، پاكستان و ... موافقت نامههايی امضا شد و
ما وارد مرحله
همكاریهای وسيع شديم. درباره افغانستان كه بسيار مسئله مهمی
بود با تدبير رهبری و
هماهنگی دولت، گامهای مثبتی برداشتيم.
ايران به عنوان منادی گفت و گوی تمدنها
و صاحب تمدن كهن و كشوری كه در عين وفاداری به اسلام خواستار
برقراری دموكراسی در
منطقه است، معرفی شد. اين چهرهای بود كه از ايران به دنيا
معرفی كردم. من تا حدودی در اين زمينه شناخته شده بودم. طرح من
به اجماع در سازمان ملل مورد قبول قرار گرفته
بود. بعد از رياست جمهوری هم به عنوان كسی كه اين چهره از
ايران را نشان میداده يا
در عرصه بينالمللی میتواند مؤثر باشد، مورد توجه بودم.
در شرايط کنونی که نوعی فشاربر روی ايران است كه
ناشی از نگرانی يا سوءظن است، برخی نگرانند كه ايران در آينده
برای آنها مشكل ايجاد
كند. برخی هم احساس میكنند، همه كارهای ايران با منافع آنها
ناسازگار است و مخالف
دولت ايران هستند. در داووس احساس میشد فشار آشكار و نيمه
پنهان عليه ايران وجود
دارد. اين فشارها هم از سوی كشورهای منطقه و هم كشورهای بيرون
از منطقه بود. برخی بهانهجويی میكنند و دلشان میخواهد به
ايران لطمه بزنند. حضور من در كاهش جنگ
روانی عليه ايران و اتباع ايران مؤثر بود و میتوانستيم فضا را
عوض كنيم.
در مجامع رسمی در مجامع علمی و
فرهنگی غيررسمی صدها دعوتنامه داشتم؛ حتی برای پاسخگويی و گفتن
اينكه نمیآيم هم
مشكل دارم. بهخصوص كه امكانات بسيار كمی دارم. معمولاً رؤسای
جمهور بعد از دوره
فعاليت هم امكاناتی در اختيار دارند. من امكانات بسيار كمی در
اختيار دارم. انتخاب
كردم كه در طول يك سال كدام ديدارها و سفرها انجام شود. وزن
دعوت كنندهها و تأثيری كه رفتن من میتواند داشته باشد بررسی
و انتخاب میكنم.
همه سفرها برای خود من آموزنده و محترم
بود، اما دو سفر آمريكا و داووس و تا حدی سفر انگلستان موفقيت
خوبی داشت. به
كشورهای اسلامی مثل مالزی و برخی كشورهای آسيايی مثل ژاپن هم
سفر كردم؛ با من به
عنوان خاتمی مواجه میشدند. در اين سفرها، مخارج من را كه
مخارج زيادی هم نيست
ميزبان میپردازد. اين در دنيا مرسوم است؛ علاوه بر هزينهها
كمكهای فراوانی میكنند كه تاكنون كمكها را نپذيرفتم. اگر
ساز و كاری باشد كه امكان استفاده از
كمكهايی كه بخصوص سازمانهای علمی میپردازند برای فعاليتها،
وجود داشته
باشد، ابايی از استفاده از آن ندارم..
نگرانی به معنای خودباختگی نيست. نگرانی مستلزم به كارگيری
عقل، تشخيص اولويتها و تدبير درست در
زمينه روابط خارجی، موضعگيریهای داخلی درست و تشخيص
تصميمگيری منطقی نسبت به
مسائل مهم است. میتوان با دورانديشی، تدبير و شجاعت جلو بحران
را گرفت يا آن را به
صورت ديگری كه كمتر به ما لطمه بزند تغيير داد. درمسائل
هستهای و مسائل منطقه به
ويژه عراق بايد با تدبير عمل كنيم و تحريك نكنيم. در عينحال
كه بايد روی حق مسلم
خود يعنی فنآوری هستهای بايستيم. اگر تدبير و تحمل داشته
باشيم در دراز مدت به
اين هدف میرسيم.
ازطرفی نگرانیهايی بهجايی هم وجود
دارد. معلوم است كه ما نمیخواهيم بمب بسازيم. اما عدهای
نگران اشاعه سلاح هستهای هستند. اين نگرانی مهم است. ما هم
قبول كرديم كه به نحوی اين نگرانی را رفع كنيم،
بنابراين نياز به تحمل و صبر است. هرتصميم شتابزدهای به نتيجه
قاطع منجر نمی شود.
روندی كه دولت ما داشت ديرتر و با هزينه كمتر به نتيجه میرسيد.
بايد سعی شودتا قطعنامه دوم عليه
ايران صادر نشود. اروپايیها، آژانس و نيز جناحهايی كه در
آمريكا اكثريت دارند،
اما قدرت اجرايی دستشان نيست، همه میگويند بايد برای مذاكره
صحبت كنيم. ايران هم
برای مذاكره آمادگی دارد. اين فضا را بايد دامن زد و به سوی
مذاكره رفت. در جريان
مذاكره میشود خيلی از مسائل، سوء تفاهمها را حل كرد. اگر
طرفين قضيه حوصله داشته
باشند میشود به توافقاتی رسيد.
تصورمی كنم برای دولت آمريكا، مذاكره با ايران مشكل است. شايد
به اين
دليل كه احساس میكند ايران در مذاكره پيش دستی می کند. ايران
هم تا حدی قبول كرده
است. اگر برای مذاكره، نرفتن به سوی بحران و تضمين حق در آينده،
هزينههايی بايد
بپردازيم، بهتراست اين هزينهها را با شهامت پرداخت کرد.
بعضیها
توقعاتی از اصلاحات داشتند كه اين توقعات بی جا بود.
بعضی هم با توجه به مشكلات و تشنجاتی كه اصلاحات با آن مواجه
شد، دلسرد شدند .
من
سعی كردم به مردم دروغ نگويم. كمترين شعار را بنده دادم. شايد
كسانی كه مدعی طرفداری از ما بودند، شعارهايی دادند كه غيرقابل
عمل بود، اما من شخصاً كمتر شعار
دادم. دوم آنكه سعی كردم در عمل ثابت كنم كه مردم صاحب حق و
حرمت هستند. ضمناً سعی كردم كه دروغ نگويم.
اما متأسفانه در دنيای سياست دروغ يك اصل است.
سعی كردم هر چه را میگويم راست باشد.
البته
برخی راستها را نمیشود گفت، چون برخی اسرار است و برخی هم
اعلامشان برای جامعه زيانبار است. اگر همه راستها را نگفتم،
اما هيچ دروغی هم نگفتم در حالی كه
هميشه دولت تخريب میشد.
« گرچه الان نمیخواهم در اين مورد صحبت
كنم،اما در رسانههايی كه بيشترين ارتباط را با مردم دارند،
بيشترين احترام را مردم
به آنها میگذارند و پايگاههايی كه مقدس هستند، با حسن نيت و
سوء نيت به دولت جفا
كردند. كارهای خوب ما را بد جلوه میدادند و كارهای بد ما را
بدتر جلوه میدادند.
ممكن است با برخی از اين شعارها توجه تودهای جمع شود اما خيلی
زود مثل برف در
مقابل آفتاب تير ماه آب میشود و مثل موج بر میگردد.
|