تفسیر منتشره در
مجله "اکسپرت"-
مسکو
پیام خامنه ای به مسکو:
ایران نیاز به پشتیبانی دارد
"پاول بیکوف"، "شمس الدین مامایف"، "ایلیا گرمان"
امریکا
از مذاکرات با ایران انصراف داده و فشار خود را بر تهران می
افزاید. شانس برای جلوگیری از جنگ به مراتب کمتر می شود.
آیت الله "سید علی خامنه ای" رهبر جمهوری اسلامی به روسیه
پیشنهاد تاسیس سازمانی همکاری در زمینه گازی مانند "اپک" را
مطرح نمود. در
همان
زمان جلسه کمیته نیروهای مسلح مجلس سنای آمریکا در باره تایید
آدمیرال "ویلیارم فالون" به
سمت فرمانده نیروهای آمریکایی
مطرح بود.
این
خبر
کاملا به هم مربوط می باشند،
چرا که رئیس
مرکز فرماندهی آمریکا پاسخگوی جنگ در عراق و افغانستان می باشد
و این آدمیرال در باره ایران به مراتب قاطع تر از ژنرال "جان
آبی زید" فرمانده قبلی می باشد.
اعزام احتمالی فرمانده فعلی نیروهای اقیانوس آرام به منطقه
جنگی عراق و افغانستان یکی از عناصراستراتژی
جدید "جرج بوش" می باشد. بر خلاف توصیه های کمیسیون "بیکر-
هامیلتون" هیچ مذاکره ای با ایران انجام نخواهد شد. و اگر چه
بوش به حالت قسم به کنگره قول داد که آمریکا قصد ندارد عملیات
نظامی را در خاک ایران انجام دهد تصمیم برای تعویض ژنرال
آبی زید نگران کننده است. چرا
که وی طی مدت خدمت خود در سمت فرمانده مرکز عملیاتی طرفدار حل
مسئله عراق از راه مذاکره با تهران و دمشق شد.
"مایکل کلر" تحلیلگر نظامی و یکی از مسئولین
Human Rights
Watch
در این باره می نویسد: "اگر حتی در آینده دور مسئله همکاری با
ایران و سوریه
مطرح بود، باید
ژنرال آبی زید
در
ریاست مرکز فرماندهی
باقی می ماند.
اما اگر شما در باره عملیات نظامی بر علیه ایران و سوریه فکر
می کنید در این صورت نیاز به آدمیرال "فالون" می باشد. چرا؟
چون که نقطه قوت وی عملیات مشترک دریایی-
هوایی می باشد. وی خدمت خود را بعنوان خلبان نیروی دریایی
گذرانده است".
دومین ناوگان تهاجمی نیروی دریایی آمریکا به فرماندهی ناو
هواپیما بر
Stennis
برای فشار به ایران
به خلیج فارس اعزام شده است.
رئیس
پنتاگون به خبرنگاران توضیح داد: "به نظر می رسد که ایرانی ها
مطمئن شده اند که ما در عراق درگیر شده ایم و ابتکار عمل به
دست آنها افتاده است و بدین ترتیب آنها امکان فشار بر ما را
بدست اورده اند". به همین خاطر آمریکایی ها تصمیم گرفتند به
ایرانی ها نشان دهند که تا چه حد این تفکر آنها اشتباه می
باشد. رئیس
جمهور آمریکا به نظامیان خود دستور داده که نیروهای امنیتی و
جاسوسی ایرانی در عراق را به خاطر سازماندهی حمله به نیروهای
آمریکایی در عراق
بکشند
و یا اسیر کنند.
تعجب آور نیست که در حاشیه
چنین
افزایش فشاری
آیت الله خامنه ای
گفته است "ایران
نیاز به پشتیبانی دارد".
"ایگور ایوانوف" دبیر شورای امنیت روسیه که رهبر جمهوری اسلامی
درملاقات با وی اپک گاز را
پیشنهاد
کرد
چند روز بعد از آنکه روسیه مجموعه های دفاع ضد هوایی "تور-ام
1" جهت دفاع از نیروگاه اتمی بوشهر را به ایران
صادر کرد
به این کشور سفر
کرد.
این در حالیست که مسکو متحد رژیم ایران نیست، روسیه به قطعنامه
شدید شورای امنیت رای مثبت داده اما مجازات کردن ایران
با
بمباران در
جهت
منافع ملی روسیه
نیست.
"سرگی لاوروف" وزیر امور خارجه روسیه نیز
در اعلامیه خود
گفت
که
از واشنگتن در باره افزایش حضور نظامی در خاور نزدیک توضیح
خواهد خواست. بعد از آن به نظر می رسد که مسکو به پیشنهاد رهبر
ایران پاسخ خواهد داد. اما در هر صورت پاسخ به آن ساده نخواهد
بود.
در غرب موضوع کارتل گازی که در راس آن روسیه باشد بیش از حد
سیاسی شده است. بعنوان مثال در پاییز سال گذشته تحلیلگران ناتو
گزارشی را منتشر نمودند که در آن اروپاییان را از تاسیس اپک
گازی توسط روسیه همراه با الجزایر، ایران و لیبی و کشورهای
آسیای میانه به وحشت انداخته بود. واشنگتن تلاش می کند که
حداکثر اروپا را از همکاری در مسئله انرژی با روسیه برحذر دارد
و از افسانه سلاح انرژی و اپک گازی استفاده می کند. البته
مسلم است که روسیه در هر صورت نمی تواند نقش عربستان سعودی را
ایفا کند و بهای گاز را به غرب دیکته کند،
چرا که هیچ قیمت جهانی در مورد گاز وجود ندارد. و به غیر از
این "گازپروم" برای بدست آوردن قراردادهای دراز مدت تلاش می
کند و مخالف امضای منشور انرژی است.
به عبارت دیگر مخالف ایجاد بازار جهانی واحد می باشد.
سوزن بان تعیین شد
مسلم است که آمریکا تصمیم گرفته است در تمامی ناکامی های خود
در عراق، تهران را متهم کند. این اتهامات ساختگی هستند، آمار
نشان می دهد که بیشتر حملات علیه آمریکایی ها در استان های سنی
صورت می گیرند. فقط آمریکایی ها اصلاً از این خوششان نمی آید
که ایران موضع خود را در عراق از طریق آنها تحکیم می کند. پس
از آنکه آمریکایی ها صدام را برکنار نموده و انتخابات را
برگزار نمودند، حکومت رسمی در عراق در دست شیعیان و کردها
افتاد. سنیان که از حکومت کنار زده شدند، علیه شیعیان و
آمریکایی ها می جنگند. شیعیان با سربازان آمریکایی خود را تحت
پوشش قرار می دهند و سنیان را نابود می کنند. و در عین حال،
ایرانیان با شیعیان و کردها ارتباط برقرار می کنند و آماده
لحظه ای می شوند که آمریکا خرد شده و از عراق خارج شود و مناطق
غنی از نفت را برای ایران باقی بگذارد.
از این رو، هدف خط مشی جدید آمریکا در عراق که افزایش شدید
فشار بر ایران را در نظر دارد، شامل گسیختن مواضع ایران در
عراق است. اینکه نمایندگان دولتی ایران نیز در مناطق کردنشین
عراق بازداشت شدند، نشانگر همین است.
جمهوری خواهان بهیچ وجه نمی توانند با این
مسئله
کنار بیایند که مجبورند نفت عراق را برای ایران باقی بگذارند.
بویژه که اگر تهران نظارت بر استان جنوبی عراق را برقرار کند،
ایران همانند زمان صدام در عراق، بر کویت و عربستان سعودی سایه
می اندازد.
در ریاض بسیار نگران قدرت گرفتن شدید ایران هستند. عبدالله
پادشاه عربستان سعودی به "دیک
چینی" معاون رئیس جمهور آمریکا هشدار داد که در صورت خروج
آمریکاییان از عراق، وی می تواند از سنیان عراق در جنگ آنها با
شیعیان حمایت مالی
کند.
علاوه بر این، پادشاه با مذاکرات دیپلماتیک آمریکا با ایران
ابراز مخالفت نموده و به آنها
توصیه نمود که بجای
آن به
از سرگیری مذاکرات صلح بین
فلسطین و اسرائیل
کمک کنید.
در منطقه، اکنون در منطقه اتحاد سیاسی پارادوکس آمریکا،
اسرائیل و عربستان سعودی شکل می گیرد که زمانی فعالانه با
"امپراطوری ظلم" در افغانستان مقابله می کرد و اکنون درصدد
مقابله با "محور ظلم" در عراق است.
استقرار نیروها در منطقه به شکل زیر است:
از یک سو آمریکا، عربستان سعودی، اسرائیل و فتح؛
از سوی دیگر، ایران، سوریه، حزب الله و حماس.
فعلاً طرفین ترجیح می دهند در کشورهای ثالث، یعنی در فلسطین،
لبنان و عراق تعیین تکلیف کنند. اما اگر تلاش اردوگاه آمریکایی
برای تحت کنترل گرفتن منطقه با شکست مواجه شود،
جنگ بزرگ
حتمی است.
"یوشکا فیشر" وزیر سابق امور خارجه آلمان در مقاله
می نویسد:
" اگر
حضور
نیروهای
امریکائی تهدیدی
در راستای آماده سازی بسترمذاکرات جدی با ایران باشد،
نمی توان با آن
مخالفت
داشت،
اما اگر
تمرکز قوا
تلاشی برای آماده سازی جامعه آمریکا برای جنگ با ایران و تمایل
جدی برای راه اندازی چنین جنگی در اولین فرصت باشد،
باید منتظر یک
فاجعه جدی
بود".
متاسفانه چنین خطری بسیار واقعی است. چرا که دولت بوش، برنامه
هسته ای ایران و تمایل برتری جویانه آن را تهدید اساسی برای
منطقه می داند، استراتژی جدید آن، بر اساس
ائتلاف جدید التاسیس
ضد ایرانی است که اعلام نمی
شود، اما شامل کشورهای میانه روی عربی و اسرائیل است. برنامه
هسته ای، در اینجا عاملی پویاست، چرا که مهلت عملکرد را تعیین
می کند. اما ضربه هوایی به ایران که آمریکا آن را حل نظامی
مشکل می داند، اوضاع در عراق را بی خطرتر نمی کند، بلکه منجر
به نتیجه عکس می شود. در کل نیز اوضاع در منطقه تثبیت نخواهد
شد: بالعکس، عراق وارد جنگی بی انتها می شود و آروزی تغییر
رژیم در تهران نیز محقق نمی شود، و به احتمال زیاد، اپوزیسیون
دموکرات ایران دچار تلفاتی سنگین
می شود و
تنها
رژیم دینگرا تحکیم می یابد".
حمله به عراق، نشان داد که دولت کنونی آمریکا می تواند هر
قطعنامه ای، حتی بی آزارترین قطعنامه های سازمان ملل را تا حد
جنگ برساند. برای واشنگتن یافتن بهانه ای برای بمباران ایران
دشوار نیست. اگر آنها موفق نشوند که به موضوع "ایرانیان به
نظامیان ما در عراق حمله می کنند" پر و بال بدهند، می توانند
اسرائیل را به وارد ساختن اولین ضربه سوق دهند
و پس از آن
بعنوان
نجات اسرائیل از ضربات ایران
وارد عمل شوند.
حمله اسرائیل به لبنان در سال گذشته، این را نشان داد که ارتش
اسرائیل آماده ایفای نقش نیروی تهاجمی ائتلاف آمریکا-
عربستان سعودی است. در آن زمان تهران از دخالت مستقیم در
مناقشه خودداری نمود و اسرائیل را توسط حزب الله شکست داد، اما
آیا ایرانیان تا همین حد خوددار خواهند بود، اگر نیروی هوایی
اسرائیل ضرباتی را به تاسیسات هسته ای ایران وارد کند؟
یا می توان از جنگی بزرگی اجتناب ورزد؟ فرصت وجود دارد. این
موضوع بستگی زیاد به آن دارد که دیالوگ ایران و عربستان سعودی
چگونه برقرار شود. طی هفته های اخیر میان تهران و ریاض رایزنی
های فعالی در مورد امنیت منطقه ای قبل از هر چیز اوضاع در
لبنان و عراق صورت گیرفته.
عربستان سعودی اصلا به تعمیق بحران در عراق تمایل ندارد. البته
برای تهران
نیز
که روابط خوبی که با حکومت شیعه فعلی دارند جای نگرانی وجود
دارد. بعنوان مثال صادرات رادیکال ها
از عراق به ایران.
تنها بوش نیست که به وظیفه تاریخی خود پایبند است. در خاور
نزدیک افراط گرایان بسیاری وجود دارند که اوضاع فعلی منطقه
را
از طریق جنگ نهایی میان نیک و شر قابل حل می بینند. و این دیگر
اصلا شوخی نیست.
|