بحث پرونده هستهاي كه ميتواند زندگي حال و آينده تكتك
ايرانيها را تحت تاثير قرار دهد و حتي
استقلال
و يكپارچگي
سرزمين ايران را آسيبپذير كند،
با دستوری که صادر شده،
در رسانههاي عمومي ممنوع
شده است.
گفتگوی مصطفی تاج زاده با الیاس نادران
معاون سیاسی وزارت کشور خاتمی - سخنگوی سپاه در مجلسین ششم و
هفتم
حاکمیت ج.ا
سرنوشت ایران و خود را
به بمب اتم گره زده!
تصورات سپاه پاسداران:
فناوري هستهاي چه در
آينده
بطور حتم يكي از پايههاي قدرت ما
خواهد بود.
توازن قدرت در منطقه يا فراتر از آن ايجاد خواهد كرد. حتی
امكان بازدارندگي را در مقابل نظام سلطه جهاني براي كشور فراهم
ميكند.
اگر کوتاه بیائیم؛ فردا
مساله حقوق بشر، دموكراسي، ... و
را
ممكن است بهانه قرار دهند.
تصورات اصلاح طلبان:
علت اينكه پرونده هستهاي ما به شوراي امنيت رفت و عليه ايران
قطعنامه صادر شد، حساسيت فوق العاده نسبت به خطر
اشاعه سلاحهاي هستهاي است. اين
چه حرفي است كه آنچه دست بالا را در توازن قوا در منطقه به ما
ميدهد، غنيسازي اورانيوم است. ديگران ميتوانند از اين سخن
برداشت كنند كه منظور گوينده صنايع صلحآميز هستهاي نيست.
بلكه مقاصد ديگري در نظر دارند كه ميتواند توازن قوا را در
منطقه به سود ايران تغيير دهد.
چنانچه بعد از فتح خرمشهر
وارد عراق نميشديم و به طرف صلح ميرفتيم، منافع بسيار
بيشتري نصيب ميهن و ملت ميشد.
شاید فکر کردیم روی نوار پیروزی حرکت می کنیم و
ميتوانيم تا آخر همين روند را ادامه دهيم و به پيروزي
نهايي دست پيدا كنيم.
حالا،
امروز به اين نتيجه رسيدهايم چنانچه در آن مقطع جنگ را
تمام ميكرديم، منافع بيشتري نصيب ما ميشد. ميتوانستيم
مانع تلفات و ضايعات زيادي شويم و دستاوردهاي به مراتب
بيشتري از پذيرش قطعنامه 598 در سال 1376 كسب كنيم
آقایانی که مثل آقای نادران فکر می کنند، معتقدند
دولتهاي داراي حق وتو نبايد غيرعادلانه رفتار و از موقعيت
خود سوء استفاده كنند.
آیا
در درون جمهوري اسلامي ايران عدهاي حق وتو
ندارند؟
و
گاه بيشتر از حق وتويي كه قدرتهاي بزرگ در شوراي امنيت و
سازمان ملل عليه دولتهاي كوچك اعمال ميكنند، عليه ما
اعمال
نميكنند،
مانند حق وتوي آقاي جنتي
در شوراي نگهبان.
همین آقایان می گویند:
مسايل مربوط به حقوق بشر،
تروريسم بينالمللي،
صلح خاورميانه و مسايلي
از اين قبيل كه موضع حكومت ضعيف است، مجبور ميشويم كوتاه
بياييم. در آن صورت شكست سنگيني را متحمل خواهيم شد. پس
بهتر است افكار عمومي را
در زمينه انرژي هستهاي بسيج كنيم و به چالش با آمريكا
درباره غنيسازي اورانيوم بپردازيم و به يك پيروزي بزرگ
بيانديشيم تا آمريكا از فكر سرنگوني نظام سياسي ما دست
بردارد.
ممكن است وارد بازي خطرناكي شويم كه نميدانيم كي و چگونه
ميتوانيم از آن خارج شويم،
ولي پيمودن اين مسير اجتنابناپذير و انشاءالله به سود
كشور است.
آنچه را می خوانید خلاصه ایست از مصاحبه و مناظره دو نفره
الیاس نادران نماینده و سخنگوی سپاه پاسداران در مجلس و مصطفی
تاج زاده معاون سیاسی وزارت کشور در دولت خاتمی که "آینده نو"
مبتکر و منتشر کننده آنست.
آنچه دراین مناظره مفصل مطرح شده درحقیقت دو دیدگاه حاکم بر
مسائل و فعالیت های اتمی جمهوری اسلامی است و به همین دلیل
آگاهی از آن بسیار مهم. مناظره را تا آنجا که امکان بود خلاصه
کردیم تا خواندن آن روی شبکه اینترنت ممکن تر شود. بویژه
اینترنت درایران که بسیار کند و از نفس افتاده شده است. اما در
خلاصه کردن اساس حرف ها ونظرات را با وسواس تمام حفظ کرده ایم.
البته، عمدتا حرف ها و نظرات شعاری نادران را مجبور شدیم حذف
کنیم زیرا جان کلام او همان است که دراینجا آورده ایم. عنوان
اصلی را پیک نت انتخاب کرده و استنباطی است که ما از این مطالب
مطرح شده دراین مناظره داریم.
الياس نادران: هر وقت در
كشور مديريت به شيوه بسيجي بوده، نتايج هم خوب بوده است، از
جمله در مساله انرژي هستهاي و پايگاه نطنز. فناوري هستهاي
چه از لحاظ ايجاد انرژي و چه از لحاظ آرايش قدرت در آينده بطور
حتم يكي از پايههاي قدرت ما
خواهد بود.
توازن قدرت در منطقه يا فراتر
از آن ايجاد خواهد كرد. حتی
امكان بازدارندگي را در مقابل نظام سلطه جهاني براي كشور فراهم
ميكند.
اگر در چالشهايي كه با نظام سلطه جهاني داريم اين تصور بوجود
آيد كه به دليل مقاومتهاي نظام سلطه ما ميتوانيم با
رويگرداني از اين خواسته، چالش را برطرف كنيم، به نظر من، خطاي
سياسي و استراتژيك بزرگ براي كشور خواهد بود. زيرا قبول ندارم
كه ما فقط به خاطر مساله هستهاي دچار چالش با نظام سلطه جهان
شدهايم.
مساله حقوق بشر، دموكراسي، ... و ممكن است فردا موضوعات ديگري
را بهانه قرار دهند. بالاخره ما در جايي بايد در برابر نظام
سلطه بايستيم و بهاي مقاومت و استقلال خود را بپردازيم.
تاكتيكها بايد به سمت دستيابي و رسيدن به فناوري هستهاي باشد
كه فكر نميكنم امروز كسي در اين مورد دچار اختلاف نظر باشد.
مصطفي تاجزاده:
متأسفانه بحث در ابعاد پرونده هستهاي كه ميتواند زندگي حال و
آينده تكتك ايرانيها را تحت تاثير قرار دهد و حتي
استقلال و يكپارچگي سرزمين
ايران را آسيبپذير كند، به دليل تصميم غلط شوراي عالي امنيت
ملي، در رسانههاي عمومي ممنوع
شده است. يعني با مهمترين مسالهاي كه ميتواند
تاثيرات جدي بر سرنوشت فرد فرد ما داشته باشد، مواجهيم و نه
تنها راديو و تلويزيون ديدگاههاي مختلف را مطرح نميكند و در
اين مورد به بحث نميپردازد، بلكه رسانههاي مكتوب نيز از بحث
درباره اين مساله سرنوشت ساز منع شدهاند. اين اولين جلسه طي
ماههاي گذشته درباره موضوع انرژي هستهاي است. به همين دليل
از اين دعوت استقبال كردم و اميدوارم اول دانشگاه و بعد
رسانهها و سپس راديو-
تلويزيون به اين بحث بپردازند و ديدگاههاي گوناگون را مطرح
كنند.
در كشور ما چه آنها كه در درون حكومتاند و چه در بيرون و
همچنين نيروهاي مخالف حكومت در خارج از كشور، همه موافقند كه
ايراني بايد از زندگي خوب و مرفه برخوردار باشد و نيز ايران
بايد سربلند و بهرهمند از هرگونه پيشرفت علمي و فني باشد.
بنابراين انگيزه و خواست همه نيروها يكي است و متعالي. اما
اختلاف اساسي در تحليل شرايط ملي و بينالمللي و راهكارهاي
رسيدن به پيشرفت فردي و ملي است.
در مورد انرژي هستهاي در حال حاضر اختلاف در مورد غنيسازي
اورانيوم در خاك ايران و در نتيجه فعاليت سانتريفيوژهايي است
كه به علت عدم تعليق آنها قرار است پرونده هستهاي كشور در
شوراي امنيت مطرح و قطعنامههايي عليه جمهوري اسلامي ايران
صادر بشود.
در اين زمينه بعضي اشخاص به گونهاي سخن ميگويند يا عمل
ميكنند كه انگار اجماع دولتهاي بزرگ جهان عليه ايران اهميتي
ندارد و آن را براي كشور منفي و مضر ارزيابي نميكنند. منظورم
از اجماع قدرتهاي بزرگ فقط اجماع دولتهاي آنهاست و نه الزاما
افكار عمومي آنها و بهطور اخص منظورم توافق كشورهاي داراي حق
وتو در شوراي امنيت سازمان ملل عليه كشورمان است.
سوال اساسي اين است كه آيا اجماع 5 قدرت جهاني در پرونده
هستهاي ايران، كه آلمان نيز به آنها اضافه شده، به سود كشور
است يا به ضرر آن؟ آيا قطعنامههاي شوراي امنيت عليه ايران،
نشانه پيروزي ديپلماسي ايران است يا شكست آن؟ آيا اگر ايران
تحريم بشود، يك پيشامد خوشايند است كه بايد از آن استقبال كرد؟
يا لازم است مانع تحريم شويم و از تداوم اين روند جلوگيري
كنيم؟
بايد بررسي شود در پرونده هستهاي كدام راهبرد به سود ميهن و
ملت است. در اين زمينه دو تحليل و دو راهبرد وجود دارد. يكي را
آقاي نادران بيان كرد كه طبق
آن اگر در نهايت ايران پيروز شود، تعدادي سانتريفيوژ به مقياس
آزمايشگاهي و يا حتي در مقياس صنعتي به غنيسازي اورانيوم
خواهند پرداخت. آمريكا نيز در نهايت مجبور به پذيرش اين وضعيت
خواهد شد. البته در اين مسير كشور تحريم ميشود و فشارهاي ناشي
از تحريم را بايد تحمل كرد،
چرا كه دولت جمهوري اسلامي از حقوق ملت دفاع ميكند و
نميخواهد زير بار زور برود. پس درست است كه ممكن است وارد
بازي خطرناكي شويم كه نميدانيم كي و چگونه ميتوانيم از آن
خارج شويم،
ولي پيمودن اين مسير اجتنابناپذير و انشاءالله به سود كشور
است. البته يك سؤال مهم در
اين زمينه وجود دارد. اگر در اين ميان ايران مجبور شود دست از
غنيسازي اورانيوم بكشد و قعطنامههاي شوراي امنيت سازمان ملل
را بپذيرد، آيا مردم نخواهند پرسيد چرا تعليق را داوطلبانه و
قبل از اينكه ايران در شوراي امنيت محكوم شود، نپذيرفتيد؟ به
علاوه اگر قطعنامهها را نپذيريم و ايران تحريم شود، آيا ممكن
نيست وضع چنان بد شود كه حتي استقلال كشور، امنيت ملي و
يكپارچگي سرزميني ما با مخاطره مواجه نخواهد شد؟
بر اساس تحليل آقاي نادران، نظام سلطه جهاني و بهطور مشخص
دولت آمريكا با جمهوري اسلامي مخالف بوده، هدفش سرنگوني اين
نظام است. از اين حيث بين جمهوريخواهان و دموكراتها تفاوتي
وجود ندارد. فقط ادبياتشان متفاوت است. به بيان ديگر
تاكتيكهاي دو حزب، متفاوت ولي استراتژي آنها يكي است.
بنابراين چه موضوعي بهتر از انرژي هستهاي كه جمهوري اسلامي
ميتواند در برابر نظام سلطه جهاني يا در مقابل دولت ايالات
متحده بايستد، زيرا در اين مورد افكار عمومي نيز همراه آن است.
طبق تحليل فوق و البته برخلاف آنكه ميگويند همه پيشرفت علمي،
فني، اقتصادي و بينالمللي كشور منوط به داشتن چرخه سوخت
هستهاي در خاك ايران است، معلوم ميشود كه غنيسازي اورانيوم
يك ابزار است. زيرا تصريح ميكنند چنانچه در اين مورد در برابر
نظام سلطه نايستيم و عقبنشيني كنيم، در آينده بايد در موضوعات
ديگر نيز در برابر دولت آمريكا كوتاه بياييم. پس براي كوتاه
نيامدن در موضوعات ديگر در آينده، كه موضع اقتدارگراها در آن
موارد ضعيف است، نبايد در
مورد فعاليت سانتريفيوژها هيچ گونه انعطاف نشان دهيم و به
حمايت مردم از حكومت دلخوش كنيم. شاهد تحليل فوق سخنان آقاي
احمدينژاد است كه گفت اروپاييها به ما پيغام دادند شما
24 ساعت فعاليتهاي
سانتريفيوژها را به حالت تعليق درآوريد، ما پرونده شما را از
شوراي امنيت خارج ميكنيم. وي اعلام كرد ايران اين پيشنهاد را
نپذيرفت. همين مساله به تنهايي نشان ميدهد نگراني حضرات نه
پيشرفت علمي و تكنولوژيك كشور است و نه حتي به راه افتادن
نيروگاههاي هستهاي. زيرا تعليق 24 ساعته 164 سانتريفيوژ به
تحقيقات علمي كشور و فناوري هستهاي ما آسيب وارد نميكند.
بلكه از نظر آقايان غنيسازي اورانيوم نه داشتن دانش و صنايع و
نيروگاههاي هستهاي يك بحث سياسي و حيثيتي است، كه كوتاه آمدن
درباره آن، ميتواند مشكلات سياسي
براي حكومت ايجاد كند. مبناي تحليل فوق چنين است، چالش ما با
دولت آمريكا حتمي است. پس اگر امروز در مورد موضوعي كه بخش
قابل توجهي از افكار عمومي از حكومت حمايت ميكنند، كوتاه
بياييم، فردا بايد در موارد ديگري كه افكار عمومي با ما همسو
نيست، مانند مسايل مربوط به حقوق بشر،
تروريسم بينالمللي،
صلح خاورميانه و مسايلي از
اين قبيل كه موضع حكومت ضعيف است، مجبور ميشويم كوتاه بياييم.
در آن صورت شكست سنگيني را متحمل خواهيم شد. پس بهتر است
افكار عمومي را در زمينه
انرژي هستهاي بسيج كنيم و به چالش با آمريكا درباره غنيسازي
اورانيوم بپردازيم و به يك پيروزي بزرگ بيانديشيم تا آمريكا از
فكر سرنگوني نظام سياسي ما دست بردارد.
ديدگاه دوم كه ما از آن دفاع ميكنيم اين است كه در عرصه سياست
بينالمللي، بهويژه با تجربياتي كه در مدت 27 سال گذشته به
دست آوردهايم، بين خواستههاي دولت آمريكا و توانايي تحقق اين
خواستهها، تفاوتهاي زيادي وجود دارد. اين دو (خواست و اجرا)
هميشه همسو نيست و گاهي اوقات شكافهاي عظيمي بين آنها ايجاد
ميشود. در حقيقت پيروزي در عرصه بينالمللي بيش از آنكه به
توانايي دولتها بستگي داشته باشد، به ضعف و خطاي طرف مقابل
وابسته است. پس هرچه يك دولت قوي باشد، كافي نيست بلكه اين
قدرتها براي تحقق خواستههايشان ميكوشند با استفاده از
اشتباهات كشورهاي هدف، قدرتهاي بزرگ ديگر را با خود همسو،
متحدان آن را پراكنده و افكار عمومي كشور و مؤتلفان خود را با
خود همراه كنند. بارها ديده شده دو سياست متفاوت در يك دوره
رياست جمهوري در آمريكا اتخاذ شده است. علت اساسي آن در بسياري
موارد رفتار صحيح يا ناصحيح دولت طرف تهديد بوده است.
به عنوان مثال آقاي كلينتون در دوره اول رياست جمهورياش كه
مصادف با دوره دوم رياست جمهوري آقاي هاشميرفسنجاني بود،
شديدترين تحريمها را عليه دولت ايران طي 27 سال گذشته تصويب و
اعمال كرد ولي در دوره دوم حضور خود در كاخ سفيد كه با دوره
اول رياست جمهوري آقاي خاتمي هم زمان شد، دستش را به طرف آقاي
خاتمي دراز كرد. علت تغيير فوق تغيير
سياستهاي داخلي و خارجي در ايران بود. وقتي آقاي خاتمي
در انتخابات پرشكوه دوم خرداد 76 پيروز شد، آن هم با شعارها و
برنامههاي صلحطلبانه، نه تنها دولت آمريكا از فكر حمله محدود
نظامي به ايران دست كشيد، بلكه به اين فكر افتاد كه با دولت
ايران نزديك شود.
پس درست است كه در داخل آمريكا گروههايي خواهان سرنگوني
جمهوري اسلامي هستند ولي عملكرد ما ميتواند جايگاه صاحبان اين
تهديدها را در درون آمريكا و نيز بين قدرتهاي بزرگ ارتقا دهد
يا آنها را منزوي كند. به عبارت ديگر نبايد گفت مقابله ما با
آمريكا حتمي و اجتنابناپذير است.
چه بهتر در نقطهاي با دولت آمريكا درگير شويم كه تا حدي
ميتوانيم از حمايت افكار عمومي با شعارهايي نظير دفاع از حق
مسلم ملت در زمينه پيشرفتهاي علمي و فني برخوردار شويم.
بهويژه اگر موضوع چالش ما غنيسازي اورانيوم باشد كه در آن
صورت نه تنها با ايالات متحده، بلكه با همه قدرتهاي بزرگ
جهاني و سازمانهاي بينالمللي درگير خواهيم شد زيرا همه آنها
نسبت به اشاعه سلاحهاي هستهاي فوقالعادهحساساند. به بيان
ديگر غنيسازي اورانيوم تنها موضوعي است كه آمريكا ميتواند با
تكيه بر آن قدرتهاي بزرگ جهاني را با خود همسو كند، كما
اينكه تاكنون راي همه آنها را به علاوه آراي ديگر اعضاي شوراي
امنيت سازمان ملل عليه جمهوري اسلامي ايران جلب كرده است. در
واقع علت اينكه پرونده هستهاي ما با تمام حمايتهاي كشورهاي
آسيايي، اسلامي و غيرمتعهد از جمهوري اسلامي ايران، به شوراي
امنيت رفت و عليه ايران قطعنامه صادر شد، همين حساسيت فوق
العاده نسبت به خطر اشاعه سلاحهاي
هستهاي است. اگر همين روند ادامه يابد، قطعنامهها يكي
پس از ديگري با فاصلههايي دو سه ماهه عليه ما به تصويب ميرسد
و فشار زيادي متوجه ميهن و مردم بهويژه متوجه قشرهاي محروم
ميشود.
حرف ما اين است كه استراتژي جمهوري اسلامي ايران بايد جلوگيري
از اجماع قدرتهاي جهاني باشد. يعني عدم اجماع آنها بايد خط
قرمز ديپلماسي كشور محسوب شود. وقتي دو سال پيش پيمان سعدآباد
امضا شد، رهبري اعلام كرد اين پيروزي بزرگي است كه ما از اجماع
قدرتهاي جهاني جلوگيري كرديم. اصلاحطلبان ضمن تاييد سخن فوق،
معتقدند هيچ موضوعي اين استراتژي را عوض نكرده و اتفاقا شرايط
منطقه بسيار بحرانيتر شده است. اگر خطايي بكنيم ميتواند براي
ايران و ايرانيان و حتي براي منطقه بسيار خطرناكباشد. پس حرف
ما اين نيست كه در بازي باخت _ باخت كنوني آمريكا حتماً پيروز
ميشود. سخن ما اين است كه ملت ما در اين چالش حتي اگر آمريكا
به خواست خود نرسد، هزينه سنگيني
خواهد پرداخت كه لزومي ندارد.
زماني بعضي مقامات ميگفتند اگر آمريكا به ايران حمله كند، ما
ايران را ويتنام ديگري براي آن كشور ميكنيم. من مطلبي در
نوروز نوشتم و در آن توضيح دادم فرض كنيم ايرانيان چنان
مقاومتي از خود نشان دهند كه وضع از ويتنام نيز براي آمريكا
بدتر و آن دولت مجبور شود نيروهايش را از ايران خارج كند. پرسش
اين است آمريكا تحت چه شرايطي خواهد پذيرفت كه شكست خورده و
ايران را ترك ميكند. در آن موقع از ايران چه باقي خواهد ماند؟
پس درست است كه آمريكا شايد نتواند به خواستش برسد، ولي ما
نبايد كاري كنيم كه مجبور به پرداخت هزينههاي سنگين شويم و
بعدا بگوييم اگر يك درصد احتمال ميداديم كه چنين فجايعي رخ
ميداد، آن 164 سانتريفيوژ را به مدت دو ماه تعليق ميكرديم و
وارد مذاكره ميشديم. در مدت تعليق نيز ميكوشيديم با
اعتمادسازي درباره نحوه غنيسازي اورانيوم با كشورهاي 1+ 5 به
توافق برسيم.
از سوي ديگر درست است كه ما پس از پيروزي انقلاب با دولت
آمريكا مساله داشتهايم و اگر غنيسازي اورانيوم حل شود، مسايل
ديگري مطرح خواهد شد، ولي از اين گزاره نبايد نتيجه گرفت كه در
اين شرايط حساس، به غنيسازي اورانيوم به هر قيمت ادامه دهيم.
زيرا تمام قدرتهاي بزرگ جهان با هر اقدامي كه آن را مقدمه
ساخت سلاح هستهاي بدانند، مخالفاند. بر اين اساس بايد هر
چالش را جداگانه بررسي كنيم و متناسب با آن تصميم بگيريم و عمل
كنيم.
براي مثال در مورد مساله حقوق بشر، به ويژه اكنون كه
دموكراتها در كنگره آمريكا دست بالا را دارند، نه تنها در
ايران بلكه در چين و روسيه نيز نگرانيهاي ايجاد شده است.
راهحل مساله اين است كه حقوق بشر را در كشورمان به نحو كامل
رعايت كنيم تا بهانه را از دست آمريكا بگيريم. هيچ دليلي ندارد
حكومت حقوق شهروندان را نقض كند و براي آنكه فرصت را از دست
آمريكا خارج كند، در موضوع غنيسازي اورانيوم كه قدرتهاي بزرگ
جهاني نسبت به آن حساساند، با شوراي امنيت سازمان ملل و نه
فقط دولت آمريكا، به چالش بپردازد. مگر ما در دوره اصلاحات اين
راه را تجربه نكرديم و نديديم كه تهديدات بزرگي از ايران دور و
امنيت ملي تأمين شد، آن هم در حالي كه دو كشور همسايه ما اشغال
نظامي شدند؟ حتي براي دو سال پرونده نقض حقوق بشر ايران در
سازمان ملل مطرح نشد، هر چند متأسفانه عملكرد غيرقانوني
اقتدارگراها مانند توقيف فلهاي مطبوعات، موجب شد پرونده ما
مجددا در سازمان ملل مطرح و ايران محكوم شود.
تاكيد ميكنم در داخل دولت آمريكا گروههايي به فكر سرنگوني
جمهوري اسلامي هستند، اما رفتار صحيح ما ميتواند آنان را
ناكام كند. همچنان كه عملكرد اشتباه ما ميتواند اجماعي را در
درون حكومت آمريكا به سود و به پرچمداري اين دسته ايجاد كند.
كما اينكه ديپلماسي غلط ما ميتواند دولتهاي اروپايي را نيز
با آمريكا همراه و چين و روسيه را هم منفعل كند و در نهايت
اراده يك جناح در داخل آمريكا را به اجماع قدرتهاي بزرگ
جهاني عليه ايران تبديل كند.
لطفا نگوييد از جنبه اخلاقي نبايد چنين باشد و دولتهاي داراي
حق وتو نبايد غيرعادلانه رفتار و از موقعيت خود سوء استفاده
كنند. در درون جمهوري اسلامي ايران نيز عدهاي حق وتو دارند
كه گاهي بيشتر از حق وتويي كه قدرتهاي بزرگ در شوراي امنيت و
سازمان ملل عليه دولتهاي كوچك اعمال ميكنند، عليه ما اعمال
ميكنند، مانند حق وتوي آقاي جنتي
در شوراي نگهبان در رسيدگي به صلاحيت داوطلبان. منتها اين حق
وتو در سطح ملي اعمال ميشود و آن در سطح بينالمللي. هر دو هم
از نظر اخلاقي و سياسي غلط اند، اما اعمال ميشوند. راه
مقابله با حق وتو، لج بازي يا به هم زدن بازي نيست. چرا كه اين
قدرتها ميتوانند خسارات زيادي بر ما وارد كنند اگر چه خود
نيز متحمل زيانهاي فراواني خواهند شد. راه صحيح اعتمادسازي
است تا قدرتهاي بزرگ عليه ما بسيج و متحد نشوند.
نادران:
آقاي تاجزاده از طرف دوستان ما نيتخواني كردند كه ما موضوع
چالش با نظام سلطه جهاني را به دليل پشتيباني افكار عمومي به
موضوع هستهاي كشاندهايم. حال آنكه در موضوعاتي مثل حقوقبشر
و دموكراسي نظام به چالش كشيده ميشود. سوال من اين است تا
زماني كه نظام ما مساله هستهاي را پيش رو نداشت، نظام سلطه
جهاني با ما خوب بود و هيچ مشكلي نداشت؟ يا ما در موضع ضعف
بوديم؟ به نظر من اينگونه برخورد با موضوع از سر ضعف است نه
از سر قدرت.
در واقع موضوع چالش ما با آمريكاييها بر سر 164 يا 3000 يا
60000 سانتريفيوژ نيست بلكه آنها با دستيابي ما به يك فناوري
برتر كه در توازن قدرت منطقه براي ما دست بالاتري ايجاد خواهد
كرد، مشكل دارند. بحث بر سر تعليق 164 سانتريفيوژ نيست بلكه
آنها تعليق دايمي همه فعاليتهاي ما را خواستارند. اگر ما در
اين مورد از آمريكا تمكين كنيم، رفتار عقلايي نشان دادهايم؟
دو مورد رفتار در جامعه ما تجربه شده است. در دوران اصلاحات
تمام فعاليتهاي ما دو سال و نيم در حالت تعليق بود و در همه
مكانها دوربين نصب شد و اروپاييان آمدند و رفتند و ما هيچ
كاري نكرديم. ما حسننيت نشان داديم. ولي چه شد؟ آيا دولت كه
از اصلاحطلبان به اصولگرايان رسيد، آسمان به زمين آمد؟ در
همان موقع كه آقاي روحاني در پاريس در حال مذاكره بود، دوستان
اصلاحطلب در مجلس ششم مشغول جمعآوري امضا براي الزام دولت به
امضاي پروتكل الحاقي بودند. حرف اصلي پروتكل الحاقي اين است كه
هر كارشناس سازمان بينالمللي انرژي هستهاي در هر زماني، در
هر مكاني و به هر دليلي، با خبر قبلي يا بدون خبر قبلي
ميتواند از پايگاههاي ما بازديد كند. آنها از ما انقياد
ميخواهند و نه اينكه با ما به گفتوگو بپردازند. اين انقياد
را دوستان ما در دولت و مجلس ششم (دوره اصلاحات) پذيرفتند و
طبيعي است كه از آن طرف هم چراغ سبزهايي ميديدند.
ما امروز در منطقه چالش داريم. ببينيد آيا منزلت ما بالاتر
است يا اسراييليها؟ ببينيد ما دست بالاتر را در عراق داريم يا
آمريكاييها؟ اما چه كسي گفته است مبارزه با نظام سلطه جهاني
بدون هزينه است؟ موضع ما در جنگ 33 روزه لبنان چطور بود؟ آيا
هر چه اسراييليها ميخواستند، همان شد؟
اگر ما روزي بتوانيم نيروگاه بوشهر را به اتمام برسانيم اين
نقطه، نقطه قوت ما در خليجفارس خواهد بود و احدي جرات جسارت
به ما را نخواهد داشت.
تاجزاده:
مهمترين تأسيسات اتمي ما در بوشهر است كه به گفته آقاي
نادران، اگر تكميل شود، فوايد زيادي براي كشور خواهد داشت.
پرسش من اين است كه از چه سالي براي ساخت نيروگاه بوشهر اقدام
شده و چه كساني آن را ساختهاند؟ آيا دانشمندان ايراني آن را
ساختهاند يا ساخت اين نيروگاه قبل از انقلاب به دست خارجيها
(آلمانيها) شروع شده و اكنون روسها مسووليت تكميل آن را به
عهده گرفتهاند؟ اگر جهان با داشتن تأسيسات هستهاي ايران
مخالف بود، بوشهر را كامل نميكردند. به علاوه پيشنهاد اتحاديه
اروپا اين بود كه چند نيروگاه ديگر هستهاي نيز براي ايران
بسازند، به شرط آنكه دولت ما چرخه سوخت يا غنيسازي اورانيوم
را رها كند. پس نگوييد دنيا با پيشرفتهاي علمي و فني ما مخالف
است. نه! جامعه جهاني پذيرفته است ايران نيروگاه هستهاي
داشته باشد.
از اين موضوع كه عدهاي در آمريكا و اسرائيل خواهان سرنگوني
جمهوري اسلامي هستند، نبايد نتيجه گرفت ما به مقابله با شوراي
امنيت سازمان ملل برويم. اين مصداق از ترس مرگ خودكشي كردن
است.
من در بخش اول سخنانم نيتخواني نكردم. خود دوست عزيزمان فرمود
كه نظام سلطه جهاني با ما چالش دارد و اگر چالش هستهاي را حل
كنيم در جايي ديگر بايد درگير شويم يا دائم كوتاه بيائيم. سوال
نخست اين است كه چرا اينجا ايستادهايد؟ به نظر من علت اين است
كه نميتوانيد اعلام كنيد موضع اقتدارگراها در زمينه حقوق بشر
ضعيف است ولي در مساله هستهاي تصور ميكنيد از حمايت نسبي
افكار عمومي بهرهمنديد. ضمناً اينكه ادعا ميكنيد كه طرف
مقابل ميگويد ايران بايد تمام فعاليتهاي هستهاي خود را
تعليق و در واقع تعطيل كند، چنين چيزي واقعيت ندارد. اختلاف
فقط در مورد غنيسازي اورانيوم در خاك ايران و در اين مرحله
تعليق 164 سانتريفيوژ است كه ممكن است در آينده تعداد آنها
بيشتر شود.
نادران:
آقاي تاجزاده اصل پيشنويس بر سر چه بود؟
تاجزاده:
اصل پيشنويس قطعنامه درباره تعليق فعاليتهاي غنيسازي
اورانيوم است. اروپاييها اعلام كردند در صورت تعليق اين
سانتريفيوژها كه تعدادشان در حال حاضر 164 عدد است، مانع ارسال
پرونده ما به شوراي امنيت سازمان ملل ميشوند. افزون بر آن
اعتراف صريح آقاي احمدينژاد، گرچه فكر ميكنم صحيح نباشد، محل
اختلاف را نشان ميدهد. وي همچنان كه گفتم در سخنراني خود رسما
اعلام كرد غربيها به ما پيغام دادند در صورت تعليق 24 ساعته
سانتريفيوژها حتي به بهانه مشكلات فني، پرونده هستهاي ايران
در شوراي امنيت مطرح نخواهد شد. فرض كنيم آقاي احمدينژاد درست
ميگويد. يعني اگر ما غنيسازي اورانيوم يا فعاليت 164 دستگاه
سانتريفيوژ را متوقف كنيم، شوراي امنيت عليه ما قطعنامه صادر
نميكند و تهديد كنوني برطرف ميشود و دو طرف به ميز مذاكره
برميگردند و ممكن است به تفاهم دست يابند. چرا پيشنهاد آنها
را نپذيرفتند؟ مگر بار قبل كه ايران داوطلبانه غنيسازي
اورانيوم را تعليق كرد، دولت مجدداً نتوانست كار را آغاز كند؟
پس نگوييد جهان خواهان تعطيلي تمام فعاليتهاي هستهاي ايران
است.
تاكيد ميكنم درست است كه ما با دولت آمريكا چالش داريم و در
آينده خواهيم داشت، اما بايد توجه كرد كه اولاً موضوع غنيسازي
اورانيوم از ساير مسائل چالش برانگيز متفاوت است. در اين زمينه
تمام قدرتهاي بزرگ جهان حساساند. ثانياً فقط كشور ما با دولت
آمريكا چالش ندارد. بسياري از كشورهايي كه با آمريكا رابطه و
مناسبات گسترده برقرار كردهاند، نيز در گذشته و حال و آينده
با آن دولت چالش داشتهاند، دارند و خواهند داشت. اساساً در
مناسبات بينالمللي بروز چالشها اجتنابناپذير است ولي از
وجود چالش خودكشي يا لج بازي نتيجه نميشود كه چون ما با دولت
آمريكا چالش داريم، به مقابله با قدرتهاي بزرگ جهاني و شوراي
امنيت سازمان ملل بپردازيم. آيا دولت ايالات متحده فقط با
ايران چالش دارد و با برخي كشورهاي ديگر ندارد؟ آيا سياست
دولتهاي مذكور به گونهاي بوده است كه اجازه دهند كشورشان در
شوراي امنيت تحريم و احيانا به درگيري نظامي كشيده شود؟ به نظر
اصلاحطلبان بايد در هر چالش راهكار مناسب را اختيار كرد (بر
اساس مصلحت) و به ويژه بايد از اجماع قدرتهاي بزرگ جهاني عليه
ايران جلوگيري كنيم تا مجبور به پرداخت هزينه سنگين نشويم.
امروز كه به جنگ مينگريم، ميگوييم چنانچه بعد از
فتح خرمشهر وارد عراق
نميشديم و به طرف صلح ميرفتيم، منافع بسيار بيشتري نصيب ميهن
و ملت ميشد. شايد دليل آنكه بعد از فتح خرمشهر صلح نكرديم،
اين بود كه ما بر نوار پيروزي حركت و فكر ميكرديم ميتوانيم
تا آخر همين روند را ادامه دهيم و به پيروزي نهايي دست پيدا
كنيم. ولي امروز به اين نتيجه رسيدهايم چنانچه در آن مقطع جنگ
را تمام ميكرديم، منافع بيشتري نصيب ما ميشد. معناي سخن من
اين نيست كه چون در آن زمان به طرف صلح حركت نكرديم، صدام در
جنگ پيروز شد و ايران شكست خورد، خير! بلكه ما ميتوانستيم
مانع تلفات و ضايعات زيادي شويم و دستاوردهاي به مراتب بيشتري
از پذيرش قطعنامه 598 در سال 1376 كسب كنيم.
هنر ما اين است كه در هر چالش عاقلانه عمل كنيم و البته به سمت
كاهش اختلافها پيش رويم، نه اينكه به تشكيل اجماع قدرتهاي
بزرگ به رهبري آمريكا عليه كشورمان ياري رسانيم.
در قطعنامههاي شوراي امنيت، بر حق ايران در زمينه داشتن
نيروگاههاي هستهاي تاكيد و تصريح شده، اما با غنيسازي
اورانيوم كه آن را مقدمه تهيه سلاح هستهاي ميدانند، مخالفت
شده است. پس برخلاف آنچه آقاي نادران ميگويند، آژانس اتمي يا
شوراي امنيت از ما نخواستهاند كليه فعاليتهاي هستهاي خود را
تعطيل كنيم بلكه صرفا با غنيسازي اورانيوم در داخل خاك ايران
آن هم به دليل پنهانكاري
اوليه و مواضع راديكال در سياست خارجي ما مخالفاند.
البته گروهي ميگويند هند، پاكستان و اسراييل بمب اتمي دارند و
عضو انپيتي هم نيستند. چرا ما چنين نكنيم. ميگوييم آنها در
پي دستيابي به بمب اتمي بودند، به همين دليل عضو انپيتي
نشدهاند. ما كه اهداف نظامي از دانش هستهاي نداريم و به همين
دليل عضو انپيتي شدهايم و همچنان عضو باقي ماندهايم. چه
اشكال دارد پروتكل را هم امضا كنيم؟
خروج از انپيتي سياست كشوري است كه بخواهد بمب اتمي
بسازد. در آن صورت به طريق اولي پروتكل الحاقي را امضا
نميكند. اقدام مجلس ششم براي شفافسازي فعاليتهاي هستهاي به
منظور تأمين امنيت كشور و تثبيت صنايع هستهاي ايران بود. چون
ماجراجويي ممكن بوده و هست علاوه بر ايجاد مشكلات ديگر، به
تعطيلي حتي نيروگاه بوشهر بينجامد. جالب است بدانيد مجموعه
بازرسيهايي كه نمايندگان آژانس در يكسال و نيم گذشته از
پايگاهها و سايتهاي هستهاي و حتي نظامي ايران انجام
دادهاند، نسبت به دوران دولت آقاي خاتمي
بيسابقه است. اگر امضاي
پروتكل الحاقي به علت اينكه بازرسي سرزده نمايندگان آژانس را
مجاز ميكند، خيانت است، براي چه مجلس هفتم و دولت اصولگرا و
اساسا حكومت يكدست مانع بازرسي بازرسان آژانس نميشوند؟ مگر
بيش از 200 نفر نمايندگان
مجلس
هفتم امضا نكردند كه ايران بايد از انپيتي خارج شود و مفاد
پروتكل را اجرا نكند؟ چرا عمل نكردند؟ جالبتر آنكه آقاي
لاريجاني مسوول پرونده هستهاي كه ميگفت اگر پرونده ايران به
شوراي امنيت برود، به منزله پايان ديپلماسي است، اكنون ميگويد
خروج از انپيتي در دستور كار ايران نيست. به علاوه آمادگي
دولت اصولگرا را براي امضاي پروتكل الحاقي اعلان ميكند. پس
ژست انقلابي نگيريد كه
اصلاحطلبان تسليم آمريكا شدند و خيانت كردند. اگر چنين است،
چرا اكنون كه بيش از دو سال از عمر مجلس هفتم ميگذرد، تصويب
نميكنيد جمهوري اسلامي از انپيتي خارج شود؟ مگر شعار
نميدادند نه سازش، نه تسليم، خروج از انپيتي. پس كو؟ الان
كه همه مملكت در دست شماست، چرا آن ادعاها را عملي نميكنيد؟
مگر نگفتيد در صورتي كه شوراي امنيت قطعنامه عليه ما صادر كند،
از انپيتي خارج ميشويم. چرا خارج نشديد؟ نه تنها از
انپيتي خارج نشديد، بلكه مفاد پروتكل را كه هنوز ايران امضا
نكرده است، بيش از دوره اصلاحطلبان رعايت ميكنيد. روشن است
كه چون اين بازرسيها و بعضا بازجوييها علني انجام نميشود و
مطبوعات نيز مجاز نيستند به
بحث در اين زمينه بپردازند، كسي در اين مورد چيزي نميگويد.
ولي فكر ميكنند پنهان است. در آينده
همه چيز معلوم خواهد شد.
با عرض معذرت بايد بگويم اين دروغ است كه دنياخواهان تعليق همه
فعاليتهاي مربوط به انرژي هستهاي در ايران است. هيچ كشوري در
دنيا نميگويد ايران بايد تمام فعاليتهاي هستهاياش را تعليق
كند. اساسا سازمان بينالمللي انرژي اتمي و نيز پيماننامهها
تدوين و تصويب شدهاند كه از حقوق هستهاي كشورها دفاع كنند،
ضمن اينكه اجازه ندهند اين فعاليتها به سمت توليد سلاح اتمي
پيش رود. اگر مقرر شده بود طبق قطعنامه شوراي امنيت ايران تمام
تأسيسات و فعاليتهاي اتمي خود را تعطيل كند، روسها از يك طرف
به قطعنامه عليه ايران راي نميدادند و از طرف ديگر نيروگاه
بوشهر را تكميل نميكردند. علت آن است كه قدرتهاي بزرگ فقط با
غنيسازي اورانيوم در داخل ايران مخالفند زيرا آن را
مقدمه ساخت بمب اتمي ميخوانند. به همين دليل حتي
حاضرند تأمين سوخت نيروگاههاي اتمي ما را تضمين كنند. به
علاوه اگر مذاكره آغاز شود، اين احتمال وجود دارد كه بتوان
توافق دولتهاي بزرگ را با غنيسازي محدود اورانيوم در خاك
ايران در حد نيازهاي تحقيقاتي جلب كرد.
اين توهمات كه تا دو سال ديگر
امام زمان (عج) ظهور خواهند كرد، يا اگر آمريكا با ما وارد جنگ
شود، سقوط خواهد كرد، فقط ميتواند ايران را نابود كند،
صرفنظر از اينكه چه آسيبهايي به آمريكا وارد خواهد شد.
«سيدحسن نصرالله» پس از جنگ 33 روزه گفت: «اگر اعضاي شوراي
مركزي حزبالله يك درصد احتمال ميدادند در اثر گروگانگيري دو
سرباز اسراييلي، حكومت اسرائيل چنين جنايت عظيمي مرتكب خواهد
شد، عمليات مذكور را انجام نميدادند.» در حقيقت اسرائيل به
بهانه اسارت دو سرباز خود بخش عظيمي از لبنان را به خاك و خون
خواهد كشاند كه منجر به كشته شدن 1000 لبناني و مجروح شدن
هزاران نفر ديگر شد. روشن است كه خود آن كشور و مردمش نيز
آسيبهاي زيادي ديدند و البته اسرائيل نتوانست اهداف
توسعهطلبانهاش را محقق كند.
درست است كه وظيفه هر شهروندي، ديندار يا لاييك، مسلمان يا
غيرمسلمان اين است كه اگر دولتي خارجي به كشورش تجاوز كرد، از
آن دفاع كند، ولي حكومت وظيفه دارد تهديدها را از كشور دور
كند. اگر سياست حكومت درست باشد و طرف مقابل غيرمنطقي عمل كند،
آن وقت جامعه پشت سر حكومت خواهد ايستاد و از حق خود دفاع
خواهد كرد.
پرونده هستهاي بزرگترين چالش ايران با جامعه جهاني در دو دهه
اخير است. ما تاكنون حداكثر با دولت آمريكا چالش داشتهايم اما
آغاز غنيسازي اورانيوم برخلاف آنچه در مذاكره با اتحاديه
اروپا پذيرفته بوديم كه در طول مذاكره نطنز در حالت تعليق
باشد، پرونده ايران را به شوراي امنيت سازمان ملل كشانده است.
در قطعنامه اين شورا با استناد به فصل 7 منشور سازمان ملل به
خطر افتادن صلح جهاني توسط يك كشور، ما در وضعيت بغرنجي قرار
گرفتهايم كه بايد هر چه سريعتر براي برون رفت از آن چارهاي
بيانديشيم زيرا صرفنظر از اينكه آمريكا بتواند ايران را مجبور
به تعليق غنيسازي كند يا نه، به احتمال قريب به يقين ايران و
ايراني هزينههاي بسيار سنگين خواهند پرداخت و به همين علت،
حقوق ملت ايران در همه زمينهها از جمله در فناوري هستهاي در
معرض خطر قرار خواهد گرفت.
سؤال من اين است چرا بوشهر كه چهاردهه مورد توجه مقامات بوده،
از اهميت افتاده است؟ مگر ما صنايع صلح آميز هستهاي
نميخواهيم؟ اين چه حرفي است كه آنچه دست بالا را در توازن قوا
در منطقه به ما ميدهد، غنيسازي اورانيوم است. ديگران
ميتوانند از اين سخن برداشت كنند كه
منظور گوينده صنايع صلحآميز هستهاي نيست. بلكه مقاصد
ديگري در نظر دارند كه ميتواند
توازن قوا را در منطقه به سود ايران تغيير دهد. اين
سخنان تحريك آميز كه فقط انتظارات جامعه را افزايش ميدهد،
زیان زيادي خواهد داشت. ايران كره شمالي نيست كه نتواند جز با
تاكيد بر سلاح هستهاي امنيت خود را تأمين كند. ما همچنان كه
در سه دهه گذشته از آرمانها، استقلال و يكپارچگي سرزميني خود
دفاع كردهايم، قادر به تأمين امنيت خويش هستيم.
وظيفه دولت ايران در حال حاضر اثبات صحت يا سقم هولوكاست نيست
كه در صورت تاييد صهيونيستها و در صورت انكار نازيستها و
فاشيستها از آن سوء استفاده خواهند كرد. دولت بايد بداند
انرژي هستهاي تنها حق مسلم ملت ايران نيست بويژه كه آقاي
احمدي نژاد با وعدههاي بزرگ اقتصادي به قدرت رسيد. نبايد
جامعه احساس كند انرژي هسته اي اسم مستعار
بيكفايتي مقامات اجرايي در
اداره كشور و ناتواني در مقابله با گراني، تورم، بيكاري و
ناامني است.
بحث درباره اين موضوع در مطبوعات و دانشگاهها و صداوسيما
ميتواند كمك كار حكومت باشد.
|