آيت الله منتظری مصاحبه ای کتبی با صدای امريکا انجام داده
است. اين مصاحبه همزمان با حضور هاشمی رفسنجانی در قم انجام شد
و يا همزمان با اين حضور پخش شد، اما برخلاف دفعات گذشته که
اين نوع مصاحبه ها بلافاصله از جانب دفتر خود وی به همه سايت
ها و خبرگزاری ها مخابره می شد و يا روی برخی سايت های مذهبی
قرار می گرفت تا متن اصلی دراختيار همگان باشد، اينبار متن اين
مصاحبه با تاخير منتشر شد.
از آنجا که اين مصاحبه در آستانه سالگرد انقلاب بهمن 57 انجام
شده است، آيت الله منتظری در اين ارتباط گفت:
چون در آستانه سالگرد پيروزی انقلاب هستيم، قبل از پرداختن
به پاسخ های، ذكر اين نكته ضروری است كه مردم ما در آغاز
انقلاب در شعارهای خود ميگفتند: "استقلال ، آزادی ، جمهوری
اسلامی ". در زمان شاه نفت ما به قيمت خوب فروخته ميشد و
پول ما نيز در جهان ارزش داشت، ولی چيزی كه مردم را رنج
ميداد و آنان را به سوی انقلاب سوق ميداد استبداد شاهانه و
اختناق، قانون شكنی، فشار ساواك، سلب آزاديها و غارتگريها و
فساد اجتماعی بود. مردم در برابر اين خصلت ها برای كسب
آزادی، عدالت اجتماعی، رفع تبعيضات و تشكيل جمهوری اسلامی
يعنی حكومتی مردمی توأم با موازين اسلامی قيام كردند. در نظر
مردم استبداد استبداد
است، خواه از ناحيه شاه باشد خواه از ناحيه روحانيت. مردمی كه
شعارشان "جمهوری اسلامی " بود معلوم بود حاكميت اسلام را
پذيرفته اند و مقصودشان از آزادی، آزادی بيان و اظهارنظر در
مسائل سياسی و اجتماعی ميباشد. رسانه های گروهی كشور متعلق
به همه طبقات جامعه است نه قشر خاصی، و بالاخره مردم
ميديدند اختناق در جامعه حكم فرماست، لذا برای نجات از اين
وضعيت به انقلاب روی آوردند.
به عبارت ديگر پيش از انقلاب در كشور رژيمی مستبد و خودسر با
زور و اختناق و بی اعتنای به عقايد و افكار عمومی و با تكيه
به قدرت های خارجی حكومت ميكرد، و وابستگان رژيم در سايه
قدرت سلطنت، كشور و ثروت آن را ملك طلق خود ميپنداشتند،
ثروت كشور به يغما ميرفت، در صورتی كه اكثريت قاطع مردم در
فقر و محروميت به سر ميبردند. در اين صورت هم عقل و هم شرع
حكم ميكرد كه مردم نبايد در برابر ظلم ها و زورگويی ها و
چپاول ها ساكت و بی تفاوت باشند، همان گونه كه ظلم و تعدی
گناه است، تحمل ظلم نيز گناه است، مگر اينكه انسان ناتوان
باشد. خدا غيرت و شهامت را در سرشت انسان قرار داده تا از حق
خود، ناموس خود، كشور خود و دين خود دفاع كند. پس بر اين
اساس اصل قيام برای انقلاب اسلامی يك وظيفه وجدانی و شرعی
بوده است .
بنابراين، اصل انقلاب و تشكيل نظام "جمهوری اسلامی " كار بزرگ
و مقدسی بود كه به وسيله نهضت همه طبقات ملت و به رهبری
مرحوم آيت الله خمينی انجام شد، و به مردم وعده های زيادی و
از جمله آزادی سياسی و توسعه اقتصادی و فرهنگی داده شد و
اهداف والا و با ارزشی در نظر بود كه متأسفانه به بسياری از
آنها دست نيافتيم . كاركرد نظام را نه ميتوان مطلقا منفی
شمرد و نه مثبت . هم كارهای مثبتی انجام شده و هم كارهای
زيانباری كه برخلاف مصالح اسلام و ملت و كشور بوده است و
متأسفانه نوعا به نام اسلام انجام شده و ميشود. به طور
اجمال علت
مشكلات
پيش آمده را ميتوان چنين بيان نمود:
الف : روشن نبودن ابعاد حكومت دينی برای متصديان امور. فقهای
شيعه به دليل انزوای سياسی در طول قرون متمادی ، توفيق تبيين
ابعاد حكومت دينی متناسب با زمان و وظايف حاكم و حقوق ملت را
پيدا نكرده بودند، و جمهوری اسلامی اولين تجربه حكومت دينی
به وسيله فقهای شيعه بود.
ب : قانون اساسی نيز اولين تجربه ای بود كه توسط خبرگان -
هرچند دلسوز - ولی بدون تجربه تنظيم شد، و طبعا دارای نقائص
و تضادهايی ميباشد از جمله اينكه مسئوليت ها نوعا بر عهده
رئيس جمهور و قوه مجريه است، ولی اهرمهای قدرت در اختيار
رهبری قرار داده شده، بدون اينكه پاسخگو باشد، و بر اين اساس
بسياری از كارهای اساسی و مهم راكد ميماند و در اين ميان
كسی پاسخگو نيست .
ج : مسئولين و متصديان امور پس از اينكه به قدرت رسيدند
گرفتار يك گونه انحصارطلبی شدند و بر اين اساس بسياری از
نيروهای مفيد و فعال كشور حذف شدند و صفا و صميميت گذشته
فراموش شد، و به جای استقرار نظام عدالت و قسط،
نظام خودی و غيرخودی
شكل گرفت و بی گناهانی به زندان افتادند.
نتيجه اين گونه سياست اين است كه كارها در اختيار جناحی خاص
قرار ميگيرد و به تذكرات و انتقادات بی اعتنايی ميشود و بر
اساس سنت الهی و تجربه تاريخ هنگامی كه كارهای بزرگ به دست
افراد كوچك و كارهای كوچك به دست افراد بزرگ قرار داده شد،
اختلال امور و تضييع حقوق و مصالح كشور را در پی خواهد داشت
، و بالاخره عدم تجربه و خودمحوری متصديان امور و عدم تحمل
انتقادات ديگران منشأ عمده مشكلات است .
- برخی معتقدند كه مشكلات ايران حاصل خارج شدن دين از قلمرو
رسالت خويش و ورود آن به قلمرو حكومت است . نظرتان را بيان
فرمائيد؟
آيت الله منتظری: اگر منظور شما از ورود دين به قلمرو حكومت
اصل ولايت فقيه است، بايد گفت که اصل ولايت فقيه به طور
اجمال و نيز ضرورت آن به معنای صحيح و معقول از مسائل اساسی
فقه اسلامی است و عقل و كتاب و سنت بر صحت آن دلالت ميكند،
ولی معرفی های اغراق آميز - به ويژه اضافه كردن قيد مطلقه به
آن - و مطلق نگری و عدم توجه به ساير اصول قانون اساسی و از
جمله اصول مربوط به حقوق ملت موجب بروز تضاد و چالش در اداره
كشور گرديده و خسران و زيانهايی را به دنبال داشته است .
همان گونه كه من قبلا گفته ام با اين روش كه آقايان دارند و
اين گونه كه عمل ميكنند حاكميت دينی
شكست
خواهد خورد. و با كمال تأسف چون كارهای خلاف خود را با نام
اسلام توجيه ميكنند، قهرا مردم به اسلام و هر نوع حكومتی كه
به نام اسلام باشد روی خوش نشان نخواهند داد.
- وضعيت فعلی كشور و فشارهای بين المللی در ايران را چگونه
ارزيابی ميفرمائيد، دلايل و راه حل آن چيست ؟
آيت الله منتظری: اينكه ما در حال حاضر در وضعيت
كم نظير بحرانی،
چه از داخل چه از خارج بسر ميبريم در آن شكی نيست. گذشته از
لحاظ سياسی و فرهنگی، از جهت اقتصادی مردم ما با مشكلات
عديده ای دست و پنجه نرم ميكنند، مردم گله مند هستند. كشوری
كه اين همه منابع متنوع دارد، به دليل نبود مديريت اقتصادی
كارآمد از بسياری از كشورها كه دارای نفت و گاز نيستند عقب
مانده است. مسئولان هم با ارائه آمارهای غير واقعی و شعار به
توجيه های غير قابل قبول روی آورده اند، از آن مهم تر اينكه
فشارهای بين المللی بر سر بحث انرژی هسته ای هم يكی از عوامل
ايجاد مشكلات اقتصادی شده است. ما هم اعتقاد داريم كه انرژی
هسته ای حق ماست اما آيا ما حق و حقوق ديگری نداريم كه بر سر
آن اين همه هزينه بپردازيم؟ ما نبايد با شعارهای تند و بدون
پشتوانه، ديگر كشورها را عليه خود تحريك كنيم . تندروی ها به
ضرر ملت و كشور است و دودش در چشم مردم ميرود. بايد در
بحران از همه ئ ظرفيت ها، نخبگان و اهل بصيرت استفاده كرد.
- نقش ايران در سياست عراق را چگونه ارزيابی ميفرمائيد؟ و
نظرتان را درباره اختلافات شيعه و سنی بيان فرمائيد؟
آيت الله منتظری: به واسطه همگونی در بسياری از مسائل ايران
و عراق، آينده دو كشور از لحاظ سياسی و فرهنگی نمی تواند از
هم جدا باشد و خواهی نخواهی بر يكديگر تأثير خواهند گذاشت.
حاكميتی هم كه در عراق پا ميگيرد بايد بر طبق نظر اكثريت
جامعه آنجا باشد و حكومت مردمی مطابق خواست آنها بايد برقرار
باشد و چون مردم عراق مانند مردم ايران متدين هستند، حاكميت
آن نمی تواند بدون در نظر گرفتن دين و مذهب باشد، و اقليت ها
هم بايد آزادانه بتوانند از حقوق شهروندی برخوردار باشند.
صدام يكی از اشتباهاتش اين بود كه ميخواست علقه و وابستگی
اين دو كشور و مردم آنها را از هم جدا كند. دو كشور ايران و
عراق ارتباطات تنگاتنگ فرهنگی، دينی و مذهبی با يكديگر
دارند، و مشاهد مشرفه عراق مورد توجه و احترام همه شيعيان
جهان است. البته ما حق دخالت در امور داخلی عراق را نداريم و
مردم آنجا خودشان برای آينده خود تصميم گيرنده اند و حاكميت
آنها نيز بايد طبق خواست مردم و اكثريت باشد. اما متأسفانه
برخی از گروه های شيعه و سنی عراق با تندروی ها آب به آسياب
دشمنان هر دو فرقه ميريزند و تا تمام فرقه های عراقی متحد و
هم آهنگ نشوند كشور آنها از هرج و مرج و اشغال نجات پيدا
نخواهد كرد. شيعه و سنی هر دو مسلمانند و اسلام دين رحمت و
مسالمت است نه ستيز و خشونت.
- درباره برقراری رابطه با آمريكائيان نظر شما چيست ؟
آيت الله منتظری: نظر به اينكه
آمريكا محرك كودتای 28 مرداد زاهدی عليه دكتر مصدق و برگشت
شاه بود و پس از كودتا آمريكا تقريبا همه شئون سياسی و
اقتصادی كشور را قبضه كرد، و پس از انقلاب نيز پولهای ايران
را بلوكه كرد، در آغاز انقلاب مردم ايران از آمريكا عصبانی
بودند و در نتيجه دانشجويان سفارت آن را در ايران اشغال
نمودند و آمريكا هم رابطه خود را با ايران قطع نمود و بر اين
اساس مرحوم امام (ره ) ارتباط با آن كشور را بطور كلی نهی
كردند، ولی واضح است كه چنين حكمی موقتی است و ممكن است
برحسب شرايط سياسی و اقتصادی عوض شود، و اين امر در گرو اين
است كه رابطه به نفع كشور باشد و به اصطلاح از قبيل رابطه دو
كشور مستقل باشد نه از قبيل رابطه گرگ و ميش، اين موضوعی است
كه افراد متخصص و كارشناس در سياست خارجی ايران هماهنگ با
وزارت خارجه بايد بدون لحاظ جناح بنديهای كشور، منافع و مضار
آن را در شرايط فعلی بررسی نمايند. اگر بنا باشد سوء سابقه
موجب ترك رابطه باشد انگليس و روس در گذشته بيش از آمريكا به
ايران ضربه زده اند، پس ملاك شرايط فعلی كشور و جهان و مصالح
انقلاب و نظام است نه جريانات گذشته، به نظر من امروز ديگر
قطع رابطه با آمريكا به مصلحت كشور نيست. البته آمريكا نيز
لازم است از اشغال افغانستان و عراق و خسارتهای انسانی و
مالی فراوانی را كه متحمل شده درس بگيرد و توجه نمايد كه
ملتها بيدار شده اند و ديگر با جوسازيها و تهديدها نمی تواند
حاكميت خود را بر جهان تحميل نمايد. |