ايران

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
     
 
 
 

جان به لب رسیدگانی

بنام کارگران عسلویه

تنظیم افشين كوشا برای نشريه دانشجوئی "بذر"

 

لطفا خودت را معرفي كن؟

من يك كارگرم كه سالها در شركتهاي پيمانكاري در نقاط مختلف ايران كار كرده ام و چند سالي است كه در منطقه عسلويه مشغول بكار هستم.

- ممكنست قدري در مورد پروژه عسلويه توضيحاتي بدهي؟

طرح عسلويه مربوط به بهره برداري از حوزه گازي در جنوب است كه با قطر مشترك است. موقعي كه اين پروژه راه افتاد دولت اعلان كرد كه ما 20 سال از قطر عقب هستيم و بايد خودمان را هر جوري شده به آنها برسانيم. كل طرح مال شركت فرانسوي توتال است.

همه جا اسم توتال هست اما ما نيروئي از توتال در منطقه نمي بينيم. توتال اين پروژه را به چند شركت خارجي ديگر مثل شركت «هيوندا» يا «ال جي» كره اي سپرده و زير دست كره اي ها هم پيمانكارهاي ايراني كار مي كنند.

مي گويند فرانسوي ها فقط روي چاههائي كه در 150 – 100 كيلومتري عسلويه روي دريا براي استخراج گاز زده اند حضور مستقيم دارند.

يكي دو هزار كارگر و متخصص كره اي هم هستند كه همه چيز شان از ايراني ها جداست. من تا حال آنها را پشت دستگاهي نديدم مثل اينكه كارشان فقط نظارت فني است.

تمام تكنولوژي و ماشين آلات منطقه از خارج آمده است مثل جرثقيلهاي دوهزار تني. الان همه كاره منطقه عسلويه اين شركت كره اي است. هر چيزي كه خواستند مي توانند بدون گمركات وارد اين منطقه كنند. حتي تمام «گيت پاس ها» (دروازه ورودي ها) توسط آنها كنترل مي شود و كسي بدون اجازه و امضا اين شركت نه مي تواند وارد اين منطقه شود و نه جنس وارد و خارج كند. برخي از كاركنان اين شركت براي اينكار فارسي هم ياد گرفته اند.

دولت قانون گذراند كه هر وسيله اي از وسيله نقليه تا ماشين آلات تا وسايل زندگي بدون گمرك مي تواند توسط شركتهاي خارجي وارد اين منطقه شود ولي بايد پنج سال در اين منطقه مورد استفاده قرار گيرد بعد مي تواند به فروش رود و به ديگر مناطق ايران منتقل شود. خود اين مسئله به يك منبع بزرگ رشوه خواري براي ادارت دولتي بويژه نيروهاي انتظامي تبديل شده است. كه با دريافت رشوه اجازه خروج وسايل يا ماشين آلات را صادر مي كنند.

كار اصلي شركتهاي پيمانكار در درجه اول لوله كشي براي انتقال گاز و تاسيسات ايستگاههاي پمپاژ است. براي اينكار كانال كشي هائي تا عمق سه متر صورت می گيرد. تا حالا صدها كيلومتر لوله كشي شده شايد هم بيشتر.  مثلا تا بيد بلند آغاجاري 700 كيلومتر لوله كشي رفت و برگشت صورت گرفته است. كه پيمانكار اصليش يك شركت كانادائي بود.

همچنين ساختن تاسيسات براي كارخانه هاي پتروشيمي.

لوله كشي ها را بيشتر شركتهاي پيمانكار ايراني انجام مي دهند. اكثر شركتهاي ايراني نصابند يعني مجري نصب اند. برخي شان كارهاي صنعتي هم مي كنند. مثل شركتهائي چون رامشير كه منابعي چون «كولين پاور» و خنك كننده براي تاسيسات گازي مي سازند. منتهي همه اينها تحت نظارت شركت «هيوندا» است.

البته كارهاي تاسيساتي ديگري مثل جاده سازي و اسكله سازي هم هست كه همگی دست سپاه است.
سپاه نه پولي بابت ماشين آلاتي مثل بولدوزر و لودر و گريدر و انفجارات مي دهد نه بابت كارگر. نيروي كار مفت دارد. چونكه كساني كه دوره سربازي اجباري شان را در سپاه مي گذارنند مزدي دريافت نمي كنند.

پول در بتن و خاكبرداري است. شركتها با تقلب در اين كار كلي پول در مي آورند.  بخور بخور است. چندي پيش اسكله اي كه سپاه ساخت فرو ريخت. و يك شركت ديگر هم به جاي بتن ريزي زير يك سكوئي كه قرار بود پرسهاي 500 تني روي آن نصب شود بشكه هاي دويست ليتري كه با سنگ و خاك پر شده بود، گذاشته بود. كه به خاطر شكايت يك كارگر كه مزدش را نداده بودند لو رفت.

عسلويه قبلا يك روستا بود و الان مركز بخش است. عسلويه پائين بوشهر قرار دارد. حدود 30 ساعت با ماشين تا تهران فاصله دارد. عسلويه با جمعيت كپر نشين دور و بر حدود 11 هزار نفري جمعيت دارد. اكثرا عرب و فقير هستند. مردمش در كار ماهيگيري و دامداري و كشاورزي و قاچاق كالا از كشورهاي خليج بوده و بعضي هاي شان زندگي عشايري هم داشته و ييلاق و قشلاق مي كنند. اما اين چند سال چهره عسلويه عوض شد. يك خيابان دارد كه پر از مغازه فروش اجناس است. آلودگي هوا در عسلويه وحشتناك است. مي گويند آلودگيش مثل يك نيروگاه اتمي است. به خاطر آلودگي گازي زندگي همه مردم در خطر است.

عسلويه روي چاههاي گاز بنا شده و يكي از عظیم ترين پروژه هاي گازي دنيا در آن برپا شده است.

طبق آمارها مي گويند حدود پنجاه هزار نفر در اين منطقه مشغول به كارند. در عسلويه نزديك به صد شركت پيمانكار كار مي كنند. هر شركت با توجه به پروژه اي كه گرفته چند كمپ در بيابان زده و تقريبا اكثر كارگران و كاركنان در اين كمپها زندگي مي كنند. يا كنار برخي ايستگاههاي متعلق به اين شركتها. تقريبا در هر كمپي چهارصد نفر زندگي مي كنند.

رشته هاي كاري مختلف است. از خاك برداري و كانال كشي تا حمل و نقل لوله هاي سيزده چهارده متري و مصالح ديگر تا تعميرات ماشين آلات سنگين تا بتن ريزي تا نصب لوله ها تا جوشكاري تا كارهاي خدماتي مثل آشپزي تا رانندگي و غيره. مسكن! بيشتر يك طويله است. خانه هاي پيش ساخته تو كمپ كنار هم چيدند. در هر اتاق از هشت تا دوازده نفر زندگي مي كنند. جا آنقدر تنگ است كه كارگران لباس و كفش شان را بيرون اتاق مي گذارند. از آدم مسن تا كارگر جوان از معتاد تا غير معتاد را كنار هم د.  تا كنون بارها  تجاوز جنسي به كارگران جوان شده است.
اتاق های بخش كارمندي و مهندسي جداست و هر سه چهار نفر در يك اتاق هستند.
كارمندان و مهندسان سالن غذاخوري دارند ولي كارگران بايد در همان اتاق هایشان غذا بخورند. ساعت پنح صبح آژير كمپ به صدا در مي آيد. ژنراتورهاي برق هم به فاصله كوتاهي خاموش مي شوند. خاموشي ژنراتور يعني اينكه بيدار باش اجباري چون هوا آنقدر گرم است كه بيشتر از چند دقيقه در اتاقها نمي توان ماند. مريض باشي يا نباشي بايد پاشي و از اتاق بروی بيرون. يك کارگران یکساعت فقط دارند توالت بروند، دست و رو بشورند و صبحانه بخورند. براي حدود سيصد چهار صد كارگر سه چهار توالت درست كرده اند. صبحانه يك تكه كره 25 گرمي و همانقدر پنير با يك تكه نان ماشيني لواش است كه کارگران به آن مي گویند نون فتوكپي. تقريبا هيچ كسي سير نمي شود.

به هر پنج شش كارگر يك كولمن آب يخ مي دهند كه بايد تا شب با آن سر كنند. مثلا آب تصفيه شده درياست اما شور و تلخ است. اكثر كارگران پشت وانت ها سوار مي شوند و مي روند تو خط لوله.

ساعت شش و ده دقيقه صبح كار شروع مي شود. تا ساعت 12 ظهر كار يكسره ادامه دارد. كار زير گرماي بالاي پنجاه درجه و رطوبت 70 – 60 درصدي. ساعت دوازده يك ماشين از طرف شركت مي آيد و نهار مي آورد. توي ظرفهاي يكبار مصرف. مقداري برنج با مقداري خورش و گاهی يك نوشابه يك و نيم ليتري براي هر شش نفر.

از ساعت 12 تا ساعت 3 بعدازظهر كسي كار نمي كند. بعد از استراحت بستگي به زمستان و تابستان دارد تا شش تا هفت يا هشت شب كار ادامه می یابد. البته شب كاري هم هست، چون بعضي كارها مثل بتن ريزي در گرمای روز ممکن نیست.

آنها را معمولا قبل از تاريك شدن با ماشين به كمپ بر مي گردانند. قيافه ها با چفيه هائی که به سر بسته اند شبیه لورنس عربستان هنگام عبور از توفان شن است. شام معمولا نان و پنير و هندوانه يا ماكاروني است.  روز تعطيل و آخر هفته ای وجود ندارد. هر كارگري يكسره 24 روز بايد كار كند. بعد 6 روز استراحت دارد تا بتواند برود سري به خانواده يا زن و بچه اش بزند. ولي آنقدر راه دور است يا وسيله نقليه گير نمي آيد كه اكثر كارگران هر دو سه ماه از این فرصت استفاده مي كنند. حداقل يك روز طول مي كشد و منتظر ماشيني بايد باشي تا از كمپ خودت را به گلوگاه نيروهاي انتظامي برساني. يك دو روز هم طول مي كشد تا في المثل به تهران بروي.

اعتياد به مواد مخدر در این شرایط درعسلویه ریشه دوانده است. شصت تا هفتاد درصد كارگران مواد مخدر مصرف می کنند. مواد مخدر مثل نقل و نبات در منطقه پخش است. از فرودگاه عسلويه منطقه يكي از گذرگاههاي اصلي عبور مواد مخدر از بلوچستان پاكستان به كشورهاي خليج و منطقه شيراز است. كاروان هاي بزرگ حمل مواد مخدر مرتب عبور می کنند. چند تا موتور سوارهای «كلاش» بدست اين ماشين ها را اسكورت مي كنند. مي گويند سپاه و نيروي انتظامي مستقيما تو اينكار دست دارند.

شب ها دور تا دور اتاقها كپه كپه آتيش روشن می شود و دور هر كپه چند  كارگر نشسته و با همان سيم هاي آرماتور ترياك مي كشند. ابعاد اعتياد وحشتناك است. حتی سر كار هم كارگران برای تحمل شرایط سخت کاری مواد مي كشند. اعتياد حتي دامن كارمندان و مهندس ها را هم گرفته است. هيچ قباحتي نمانده است.

كارگري كه خانه و خانواده اش را به اميد چندر غاز ترك مي كرده هيچ تفريحي ندارد حتي تلويزيون هم ندارد كه شب يك فيلم ببيند. عسلويه باعث از هم پاشيدگي هزاران خانواده شده است. كارگراني به اميد پول درآوردن می آیند، اما بعد از چند ماه وقتی باز مي گردند معمولا پولي دستشان نيست چون كارفرما پرداخت حقوق كارگران را به تعويق مي اندازد. كارگري كه دست خالي بر مي گردد خوب معلوم است كه نمي تواند خرج خانواده اش را بدهد. زنش بهش پشت مي كند و كار به طلاق مي كشد. فقر باعث مي شود كار به تن فروشي زن و دختر بكشد. كم نيستند كارگراني كه آمدند عسلويه و كلا ماندگار شدند و زن و بچه شان را بكلي ترك كردند. و كم نيستند كارگراني كه در آمدشان را فقط خرج مواد مي كنند. اعتياد روح و اراده بسياري را كشته الان هم دارد عوارض جسمي اش را بروز مي دهد. حتما گفته می شود طي چند ماه گذشته حدود 38 جسد در عسلويه پيدا شده كه اكثرا در اثر اعتياد به مواد مخدر مرده اند.
معمولا مزد كارگر ساده حدود 220 – 180 هزار تومان است كسي هم كه خيلي خوب كار كند مزدش به 300 هزار تومان نمي رسد. كارگر ماهر مثلا يك جوشكار وارد ممكنست تا 600 هزار تومان هم حقوق بگيرد. سرپرستها هم كه تعدادشان خيلي محدود است تا يك ميليون تومان هم مي گيرند. اما دستمزد كارگران بومي و افغاني و بلوچ از كارگران ساده هم كمتر است. نحوه استخدامشان هم فرق مي كند.

بومي ها بيشتر در كار نگهباني هستند. يعني كارشان حفاظت از ايستگاهها و وسايل شركتها است. حقوق شان هم ماهي هشتاد هزار تومان است. طرف حساب شركت ها خان هاي محلي اند. يعني كساني كه زمين و باغ دارند و يا صاحب نفوذند. معمولا اهالي بومي روي زمين ها باغات و امكانات آنها كار مي كنند. مزد اهالي بومي به اين خان ها به عنوان واسطه و دلال پرداخت مي شود. براي هر نفر 150 هزار تومان مي گيرند وليكن آنها هفتاد هزار تومان را به جيب مي زنند و فقط هشتاد هزار تومان به نگهبانان مي دهند. نگهبانی هم يعني عادت كردن به زندگي با عقرب و مار و جانور هاي وحشي در بيابون.

كارگران افغاني و بلوچ روزمزد هستند. روزي پنج تا شش هزار تومان. آن هم هر وقت شركت نياز داشته باشد. سخت ترين كارها هم بر عهده آنهاست. حق زندگي در كمپها را هم ندارند. آنها مجبورند كنار همان لوله ها يا كپرهاي بومي ها زندگي كنند بدون هيچ امكاناتي.
دعواي مليتي فقط بین افغاني و بلوچ نيست در بقيه كارگران هم كه از نقاط ديگر مي آيند هم هست.  اختلاف بين ترك و لر و عرب و فارس. شيعه و سني و تازه اختلاف بين نماز خوان و بي نماز و نجس و پاك را هم باید اضافه كرد. بعضي وقتها بين كارگران مليت هاي مختلف با تحریک کارفرما دعوا و كتك كاري مي شود.

 مثلا يك كارگر لر را اخراج مي كنند، چند كارگر ترک از كارفرما دفاع مي كند. آنوقت بين تركها و لرها زد و خورد مي شود. يا بين لرها و افغاني ها هم اينجور. يا تركها اعتصاب مي كنند ولي لرها همراهي نمي كنند و سر كار مي روند.

پول گرفتن از كارفرما مصيبت است. هميشه دستمزد ها به تعويق مي افتد. شش ماه تا هشت ماه. همه كارگران مجبورند پول نزول كنند. و خرج خانواده را اينجور تامين كنند.  يعني عملا دو بار كارگران دوشيده مي شوند؟  يك بار كارفرما با دستمزد عقب افتاده كارگران كلي كار مي كند يك بار هم نزولخواران.

كارگران همه مردند. اصلا محيط مردانه است . شاید در برخي شركتها در بخش اداري تعداد كمي زن كار كنند.

كمپ هاي عسلويه اردوگاه هاي كار اجباري اند. چیزی شبیه اردوگاه هائي هيتلر براي لهستاني ها .

تقريبا اكثر كارگران كارگاهها مجبورند هر از چندگاهي براي دريافت حقوق شان يكي دو روز اعتصاب كنند تا مزدشان پرداخت شود. كارگزيني هم معمولا يك جوري سر و ته قضيه را هم مي آورد. مي گويد اگر همه حقوقتان را مي خواهيد بيائيد تسويه حساب كنيد و يك چك مدت دار مي دهد. اين يعني اخراج از شركت. قرار داد و مقرراتي هم كه نيست. اخراج هم يعني بيكاري و آنقدر كارگر دنبال كار هست كه مشكلي نيست كه شركت كارگر جديد بياورد. با بقيه هم يك جوري كنار مي آيد يك ماه را مي دهد، چك مهلت دار مي دهد يا بقيه را مي گذارد ماه بعد و خلاصه اينجوري كش مي دهند و سر و ته قضيه را به هم مي آورند.

سفر اخیر احمدي نژاد به عسلويه هم یک جوك بود. كلي تبليغ كردند كه ببينيد چقدر خاكي و ساده است و با همان هواپيمای معمولي كه بقيه به عسلويه مي آيند اومد و هيچ تشريفاتي هم برايش نگرفته بودند. آنروز در فرودگاه عسلويه مثل مور و ملخ مامور امنيتي ريخته بودند. خلاصه احمدي نژاد اومد و خودي نشان داد و چند جا سر زد و برگشت. تنها كاري كه كرد گفت اين «رست» ها را برداريد و هواپيمای شرکت ماهان را هم برداريد يا كم كنيد و همان هواپيماهاي شركت نفت بماند كه همه كس نمي توانند باهاش سفر كنند. اينجوري مي خواست تا آدمها مجبور شوند همانجا بمانند و بروند زن و بچه شان را بياورند و يا اگر نخواستند نيايند و اينجوري كار به محلي ها واگذار شود.