روزبه ميرابراهيمی روزنامه نگاری است كه بدنبال توقيف پياپی
روزنامه هائی كه امثال او می توانستند در آنها كار كنند وبلاگ
نويس شد. بعدها، دست دراز قاضی مرتضوی كه در جريان توقيف و
بستن روزنامه ها درازتر نيز شده و حمايت بيت رهبری از او رو به
افزونی داشت، گريبان وبلاگ نويس ها را نيز گرفت. رهبر؛ پس از
آنكه مرتضوی حكم دادستانی مركز و انقلاب تهران را گرفت او را
به حضور پذيرفته و وظيفه اش را در يك جمله به او ياد آور شد:«
شما برويد و با قدرت غائله را ختم كنيد».
اين غائله از نظر رهبر "اصلاحات"، "مجلس معترض و منتقد ششم" و
"روزنامه های معتقد به اصلاحات" بودند. بعدها به اين ليست
"وبلاگ" ها و "سايت های سياسی” نيز افزوده شدند. دايره آنقدر
گسترده شد كه زهراكاظمی خبرنگار و عكاس بين المللی را هم چون
مردابی در كام كشيد و ضربه ای كه با حضور قاضی مرتضوی در سلول
انفرادی زندان اوين به سرش زده شد به زندگی او خاتمه بخشيد. يك
مجلس (مجلس ششم) در برابر انواع خلافكاری های قاضی مرتضوی
ايستاد، اما نتوانست جز افشاگری و كند كردن چاقوی تيز او كه در
بيت رهبری بی وقفه صيقل می خورد كار از پيش ببرد.
وبلاگ نويسان نيز مانند روزنامه نگاران دوران اصلاحات روانه
زندان شدند و دادستان 28 ساله اعتراف گيری در باره آنها نيز
تكرار شد. شكنجه، اعتراف و سپس آزادی موقت و در صورت افشای
آنچه در زندان گذشته بر مبنای همان اعترافات – بصورت كيفرخواست
دادستانی- روانه دادگاه شدن! 28 سال است كه ارث و ميراث خرس به
كفتار می رسد و هنوز تمامی ندارد. ماجرائی كه با اعتراف گيری
از آيت الله شريعتمداری و به ابتكار حجت الاسلام ريشهری و علی
فلاحيان آغاز شد و به اسدالله لاجوردی و حسين شريعتمداری و
سعيد امامی رسيد، بعدها پوستينی شد بر تن قاضی مرتضوی و
بازجوهای قد و نيم قدی كه با فرماندهان سپاه نيز نشست و برخاست
داشتند.
گروه وبلاگ نويسانی با جنجال به تلويزيون آورده شدند تا
سناريوی فرار و بازگشت فرج سركوهی روزنامه نويس از تركمنستان
به فرودگاه مهرآباد تهران ادامه يابد. از آن گروه، اغلب از
ايران خارج شدند. همچنان كه پيش از آنها گروه های ديگری از
وبلاگ نويسان جوان جلای وطن كرده و بعدها شماری از آنها جذب
راديوهای فارسی زبان خارج از كشور شدند تا اگر دستی در روزنامه
نويسی هم ندارند، لااقل سايت های اين راديوها را سروسامانی
بدهند كه الحق نيز دادند و امروزه سايت های راديوهای خارج از
كشور گاه از خود اين راديوها طرفداران بيشتری دارد!
روزبه ميرابراهيمی از شمار يكی از معروف ترين پرونده های موسوم
به "وبلاگ نويسان" است كه دست قاضی مرتضوی به گلويش رسيد.
شماری از وبلاگ نويسانی كه با او دستگير شده بودند از ايران
كوچ كرده و مهاجر سياسی- وبلاگی شده اند. دادگاه آن وبلاگ
نويسان كمتر در ايران مانده و بيشتر به مهاجرت رفته بالاخره
تشكيل شد و ميرابراهيمی به دفاع از خويش برخاست. او و ديگرانی
كه اكنون به مهاجرت رفته اند، پس از رهائی از زندان مرتضوی
آنچه را بر آنها گذشته بود را با حضور در مجلس ششم تشريح كردند
و گفتند كه چگونه از آنها اعترافات تلويزيونی گرفته اند. چند
تنی از نمايندگان مجلس ششم هنگام شنيدن سخنان آنها گريستند و
توصيه كردند عين همين گزارش را به رئيس قوه قضائيه بدهند و
آنها پس از مدتی با آيت الله شاهرودی ملاقات كردند و يكبار
ديگر گفتند با آنها در زندان چه كرده اند. رئيس قوه قضائيه نيز
منقلب شد و دستور رسيدگی داد، اما آن دستور نيز مثل بسيار از
دستورات و توصيه ها و فريادهای اعتراضی ديگر راه بجائی نبرد
زيرا قاضی مرتضوی آمده بود "غائله را ختم كند" و آنكه چنين
ماموريتی به او داده بود نبايد پشت او را خالی می كرد.
اين اشاره مختصر به گذشته شايد لازم بود تا دقيق تر دانسته شود
روزبه ميرابراهيمی در متن دفاعيات خود چه می گويد و به چه
دوران و چه افرادی اشاره می كند. ما سعی كرديم خواننده اين
اعترافات را به گذشته برده تا دفاعيات را "در زمان" بخواند.
مجلس ششم ديگر نيست و افشاگری و مقاومت های كميسيون اصل 90 آن
نيز به تاريخ مجلس درايران پيوسته است. نفس مطبوعات بريده است،
چنان كه قاضی مرتضوی حالا به همراه گارد محافظ خود برای تدريس
"حقوق خبر" به دانشگاه می رود و تدريس می كند! حسين شريعتمداری
در يك گامی اعلام آزمايش بمب اتمی در ايران است و حسن شايانفر
مديرداخلی كيهان كه از سعيد امامی درس آموخته همچنان در پشت
صحنه سرگرم امنيتی كردن فرهنگ و هنر در جمهوری اسلامی است.
هيچكس حق بر زبان آوردن نام زهرا كاظمی را ندارد. قاضی مرتضوی
بر اين تصور است كه خاك تاريخ بر اين قتل نيز خواهد نشست. اين
نام ها را در اينجا آورديم تا در متن دفاعيات روزبه مير
ابراهيمی اين گذشته ها را بخاطر داشته باشيد.
حال بخوانيد متن دردانگيز دفاعيات روزبه مير ابراهيمی را د
رهمين شماره پيك نت. آنچه او می گويد، يك برگ از دفتر 28 ساله
زندان و اعتراف و اعدام و قضاوت در جمهوری اسلامی است.
|