مجلس خبرگان
رهبری با هشتاد وشش عضو که
همگی از
ميان روحانيون و برای دوره ای شش ساله برگزيده ميشوند وظيفه
سنگين
تعيين رهبر
انقلاب را بر عهده دارد (که در اصل می تواند وی را نيز برکنار
سازد).
ناگزير همين مجلس است که جانشين آيت الله خامنه ای (۶۷ ساله)
را در
صورت
درگذشت وی برخواهد گزيد. اهميت انتخاباتی که در اين ماه برگزار
خواهد
شد از همين
جا سرچشمه می گيرد و باز صحنه روياروئی اصلاح طلبان، هواداران
هاشمی
رفسنجانی رئيس جمهور پيشين و نيز محافظه کاران خواهد شد. اين
محافظه
کاران بار
ديگر موفق شدند صلاحيت نامزدهای مذهبی ليبرال را به بهانه
ناسازگاری
با اسلام رد کنند؛ علاوه بر آن محافظه کاران روی دلسردی
رقيبانشان که بسيار تضعيف شده اند حساب می کنند. همزمان، رأی
گيری برای گزينش شوراهای شهر هم انجام خواهد گرفت که يکسال و
نيم پس از دستيابی دولت
کنونی رئيس
جمهور احمدی نژاد به قدرت، محکی برای سنجش محبوبيت وی نيز
فراهم
خواهد آورد.
انتخابات سال
۲۰۰۴، که پيش از آن شورای نگهبان صلاحيت بخش بزرگی از نامزدهای
اصلاح طلب را به دست آويز «عدم
التزام به
اسلام» رد کرده بود، اکثريت محافظه کاری را روانه مجلس کرد.
يکسال بعد
انتخابات رياست جمهوری آقای احمدی نژاد را که تقريبا تا آنزمان
کسی در
خارج از ايران وی را نمی شناخت بر مسند رياست حکومت نشاند. علی
رغم
تخلف هائی
که نمايانگر دور اول بود اين انتخابات بيش از هرچيز نشان از
روی گرداندن بخش مهم کسانی از اصلاح طلبان داشت که مستضعفين
(بينوايان) ناميده
می شوند.
در دو دوره
رياست جمهوری آقای محمد خاتمی
(۲۰۰۵- ۱۹۹۷)،
وضعيت طبقات متوسط و فرادست جامعه رونق گرفت. تثبيت نرخ
تبديل ارز
برپايه دلار، افزايش سرسام آور بهای املاک و مستغلات، ترميم
حقوق
کارمندان در جامعه ای که بخش دولتی آن دچار آماس بی توازنی است
سهمی در رفاه و آسايش اين لايه های نوين جمعيت کشور داشت. در
عوض وضع تنگدستان
زير ضربه
خرد کننده تورمی که نرخ آن به حدود ۲۰% می رسيد رو به خرابی
گذاشت. رها شدگان به حال خويش که از سخن پردازی در باره فضائل
«گفتگوی تمدن ها» گوششان پر شده بود، به چشم خود می ديدند که
هردم از قدرت خريد
آنها کاسته
می شود. لاجرم انتخاب آقای احمدی نژاد که وعده زندگی بهتری به
بينوايان
ميداد و مافيای ثروتمندان را نکوهش می کرد ريشه در همپيمانی
عملی ميان همين ها و محافظه کارانی داشت که سودای بازيابی
اسلامی سفت و سخت را
در سر می
پروراندند. آيت الله خامنه ای پشتيابانی خويش را از اين گروه
دريغ
نداشت، زيرا رژيم سياسی که اصلاح طلبان می ستودند به چشم وی
مظنون به
عرفی گری و
مخالف ولايت فقيه بود (۱).
اصلاح طلبان در
طول هشت سال رياست جمهوری آقای خاتمی به هيچگونه اصلاحی در
دستگاه دولتی دست نيازيدند و هيچ چاره
ملموسی
برای نظامی که بر درآمد بادآورده نفتی و زمين بازی بنياد گرفته
است
ارائه
ندادند. آيت الله خامنه ای که می ديد هم در قوه اجرائی و هم در
قوه
مقننه به
مقابله با اختيارات وی برخاسته اند، عزم خويش را استوار ساخت
تا
قوه
قانونگذاری را پس از انتخابات مجلس سال ۲۰۰۴ باز تصاحب کند. وی
از
پشتيبانی
استواری در دستگاه قضائی برخوردار بود که محافظه کاران همواره
بر
آن چيره
بوده اند. با انتخاب رئيس جمهور جديد در سال ۲۰۰۵ وی توانست
نفوذ
تعيين
کننده ای بر قوه اجرائی بدست آورد و قدرت خويش را مستحکم
گرداند.
بستن روزنامه
شرق يکی از دژهای اصلاح
طلبان در
سال ۲۰۰۶ و دستگيری آقای رامين جهانبگلو برای به زانو در آوردن
روشنفکران
(که سرانجام با سپردن وثيقه آزاد شد) ظرفيت اعتراضی جامعه مدنی
را کاهش داده است. از اين پس روشنفکران در جامعه ای که مخالفت
سياسی قانونی مقبوليت خود را بسيار از دست داده است خود به
سانسور خويشتن می پردازند. افزايش قيمت نفت در سال های اخير
بهبود وضع طبقه متوسط جديدی را
ميسر ساخته
که از ترس بروز بحرانی عمده در جامعه که امتيازهای اقتصادی وی
را بر باد دهد، خود را از همه ماجراجوئی های سياسی کنار کشيده
است.
با تکيه زدن
رئيس جمهور تازه بر اريکه
قدرت، زير
و رو کردن های عميق مقام ها در صحن دولت آغاز شد. تمام سلسله
مراتب
سياسی و نهادين جابجا و چندين هزار مقام را دست بدست کردند.
حتی سر
پرستان و
رؤسای دانشگاه ها هم در امان نماندند و دانشگاهيانی را که
نزديک
به اصلاح
طلبان بودند بازنشسته کردند. رئيس جمهور احمدی نژاد که ميدانست
قشر غير
مکتبی دستگاه دولتی وی را قبول ندارد به فن سالاران حمله ور شد
و
حتی در
پائيز ۲۰۰۶ سازمان برنامه و بودجه که اعتبارات مالی به
وزارتخانه
های
گوناگون تخصيص می داد را منحل کرد؛ اختيارات اين سازمان را به
استانداری
ها سپرده اند که وابسته به وزارت کشور يکی از دژهای محافظه
کاران است.
وزارت ارشاد
اسلامی که وظيفه کنترل رسانه
ها و آثار
فکری و فرهنگی را بر عهده دارد، در زمان رياست جمهوری خاتمی به
نهادی برای
ارتقاء فعاليت های فرهنگی تحول يافته بود. نه فقط انتشار آثاری
که به بررسی جامعه و يا گشايش ميدان سياست می پرداختند، اما
همچنين آثار
هنری و
فرهنگی بطور اعم چندين برابر شده بود؛ مجوز های بسياری برای
چاپ
نشريات
صادر کرده بودند. اما محافظه کاران دستگاه قضائی را همچون وزنه
متقابلی
برای سرکوبی فعاليت های روشنفکرانه مخالف بکار گرفتند. با
انتخاب
آقای احمدی
نژاد اين وزارتخانه نقش سرکوبگرانه خود را از سرگرفت.
سرانجام رئيس
جمهور جديد (در قالب
قراردادهائی که به دلار منعقد شده است) مبالغ هنگفتی را ميان
جناح هائی از
سپاه
پاسداران که پشتيبان وی بودند توزيع کرد (به مطلبی در اين باره
در
همين شماره
نگاه کنيد). چندين ميليارد دلار هزينه ساختن شبکه لوله های
انتقال گاز را به قرارگاه بازسازی خاتم الانبيا سپرده اند که
سازمانی وابسته به سپاه پاسداران است. سپاه پاسداران (که می
تواند کالاها را معاف
از عوارض و
ماليات ها وارد کند و آزادانه در بازار به فروش برساند) به
غولی
اقتصادی و يکی از بازيگران عمده بخش نفت تبديل شده است. اين
گشاده
دستی های
دولت، که بخشی از هوادارانش را در بر می گيرد، همراه با سياست»چاپ بدون
پشتوانه اسکناس» راه را بر تورمی گشوده که با افزايش قيمت
مايحتاج
اوليه، قدرت خريد تهی دستان را بيشتر از پيش کاهش داده، و بخش
بزرگی از
تنگ دست ترين اقشار جامعه و طبقه خرده پای شهری با منابع محدود
درآمد را
سرخورده کرده است. حال آنکه اينها از رياست جمهوری احمدی نژاد
انتظار
داشتند که وضع زندگی آنها را بهتر کند.
با اينهمه خود
مردم به اعتراضی روياروی برنخاسته اند. بلکه بيشتر دانشگاهيان،
روشنفکران و روزنامه هائی با گرايش
اصلاح طلبی
مانند اعتماد ملی هستند که خويشتن را سخنگوی آنها برای سرزنش
سياست
اقتصادی و اجتماعی حکومت و افزايش بيکاری ساخته اند. در واقع
تنگناهائی
که نظام بانکداری امارات عربی متحده (عمدتا در دبی و قطر که
حضور
بازرگانان ايرانی در آنها مهم است) و همچنين سنگاپور زير فشار
واشنگتن
بوجود آورده اند و نيز سرباز زدن بخش عمده ای از لايه های فن
سالار از
همکاری با دولت آقای احمدی نژاد، از جمله بخش هائی از محافظه
کاران با
گرايش «ميانه رو»، حکومت فعلی را گرفتار آزمون سختی ساخته است.
با اينکه
اکثريت مجلس محافظه کار است با اينهمه همين مجلس ويرا ناگزير
ساخت دو
وزيری که متصدی وزارت تعاون و وزارت رفاه و تأمين اجتماعی
بودند
را عوض
کند. احتمال اين هم هست که وزيران ديگر هم ناچار به استعفا
شوند.
بازگشت به
شعارهای کهنه
حکومت آقای
احمدی نژاد بر پايه همدستی چندين گروه سياسی و نظامی بنياد
نهاده شده است. نخست جناح سفت و سخت
روحانيونی
است که خواستار اجرای مطلق اصل ولايت فقيه اند. در بطن اين
گروه
که به رهبر
انقلاب وابسته اند آيت الله مصباح يزدی اهميت بسزائی دارد. پس
از آن
جناحی از سپاه پاسداران جای گرفته است که آرزو دارد ايران را
قدرت
مسلط بر
منطقه سازد. در عوض شاخه ديگر سپاه پاسداران، نماينده جناح
تجدد
خواه آن و
دنباله رو سرتيپ محمد باقر قاليباف شهردار تهران است که نامزد
اتنخابات
رياست جمهوری بود.
آن ۱۵% جمعيتی
که همواره به محافظه کاران
رأی داده
اند هم به سلايق فرهنگی و مذهبی و هم به دلائل اقتصادی و
اجتماعی از رئيس جمهور پيروی می کنند. اين گروه «کجروی» اصلاح
طلبان برای عرفی کردن جامعه و نفی مناسبات اجتماعی سنتی در سطح
خانواده، به ويژه روابط
ميان پسران
و دختران و آزادی زنان را برنمی تابند. با اين حال بخش عمده ای
از جوانان به سبب محافظه کاری آقای احمدی نژاد در مسائل مذهبی
و با اجرا
نشدن وعده
های وی در باره بهبود بخشيدن سريع به حال و روز تهی دستان از
وی روی گردانده اند. پس از يکسال ونيمی که محافظه کاران حاکميت
را بدست گرفته
اند تهی
دستان ديگر وعده هايش را برای بهبود وضع زندگی خود باور ندارند.
با وجود
اين فقدان سازمان سياسی و بسيج سست نسل جديد، مخالفت روياروی
با
سياست های
وی را دشوار ساخته است.
قدرت فزونی
يافته محافظه کاران مخالفان
آنها را بر
آن داشت تا به يکديگر نزديک شوند. بدينگونه جناح آقای هاشمی
رفسنجانی که مظهر محافظه کاران ميانه رو و اصلاح طلبان معتدل و
دست راستی است و نيز جريان های ديگر اصلاح طلب که آقای خاتمی
هنور هم نزد آنها از
نفوذی
اخلاقی برخوردار است و همچنين حجت الاسلام مهدی کروبی، نامزد
جناحی از اصلاح طلبان در انتخابات گذشته رياست جمهوری و رهبر
کنونی حزب اعتماد
ملی دست به
دست هم داده اند.
گرچه رژيم از
خصلتی دموکراتيک برخوردار
نيست
(احراز نامزدی در تمام انتخابات موکول به تائيد شورای نگهبان
است که
صلاحيت
بيشتر کسانی را رد می کند که به چشم شورا «تعهدی به اسلام»
ندارند
يعنی
هوادار گشودن فضای سياسی اند) با اينهمه رنگی از رأی مردمی بر
آن
خورده است.
همين امر در سال ۱۹۹۷ انتخاب نامترقب آقای خاتمی که به خصوص در
مخالفت با
اراده رهبر انقلاب بود را ميسر ساخت.
اما شکست سياسی
و اقتصادی اصلاح طلبان به
احيای
شعارهای پيشين جمهوری اسلامی مانند ضديت با غرب، جستجوی اسلامی
ناب
و سرسخت در
جامعه ای انجاميده است که وقفه کوتاه اصلاح طلبان هنجارهای
اسلامی را نزد نسل جديد کمرنگ کرده بود؛ و دست آخر به يافتن
جايگزينی برای همپيوندی با غرب از طريق نزديک شدن به محور
«مسکو - پکن» راه برده است.
روحانيون
محافظه کار می خواهند از عرفی کردن لجام گسيخته ای که اصلاح
طلبان در زمينه فرهنگ، و همچنين در زندگی روزمره براه انداخته
بودند روی برتابند. با اينهمه می کوشند با سنجيدگی آنرا به
انجام برسانند. بدينگونه با اينکه مأموران اينها آنتن های
ماهواره
ای را در
مجموعه های بزرگ مسکونی شهری جمع می کنند، اما مردم گيرنده های
تازه ای را دوباره پنهانی نصب می کنند. با استفاده از
تکنولوژی
چينی بطور
منظم
اينترنت را از صافی می گذرانند، اما ابزارهای فنی ديگری هستند
که می گذارند کاربران اين موانع را دور بزنند. سرکوب گروه های
فمينيستی را تشديد
کرده اند،
اما زنان زير بار به حاشيه رانده شدن مهم ديگری نرفته اند؛ حتی
رئيس جمهور حضور زنان را در بازی های بزرگ فوتبال پذيرفته بود،
اما رهبر
زير فشار
روحانيون محافظه کار به اين مجوز پايان داد. حکومت با شدت
بسيار
به گروه
های مذهبی «کجرو» مانند صوفيان در قم يورش می برد (در سال ۲۰۰۶
خانقاه
مهمی که مرکز آئينی درويشان بود را ويران ساختند) اما در همان
حال
از سرکوب
همه گيری که جامعه را [عليه آن ها] بسيح کند پرهيز می کند.
از سوی ديگر
تماشائی بود که رئيس جمهور
در اقدام
خود برای به زانو درآوردن «مافيای اقتصادی» شکست خورد. و
هنگامی که کوشيد مديريت بانک خصوصی پارسيان را عوض کند، قوه
قضائی مديران پيشين
را به سمت
های خود باز گرداند و بدينسان انتصابات بانک مرکزی را لغو کرد.
احساس محاصره
شدن
آقای احمدی
نژاد موفق شد اصلاح طلبان و
جناح
«واقعيت نگر» که آقای رفسنجانی نماينده آنست را تضعيف کند. وی
که
نامزد
انتخابات رياست جمهوری سال ۲۰۰۵ بود و در آن ناکام ماند
ميخواست
رابطه با
غرب را از سر گيرد، از راه مذاکره پرونده هسته ای ايران را رفع
و
رجوع کند،
دست به مدرن ساختن اقتصاد کشور بزند و به ستيزه های ميان جناح
های محافظه
کار و اصلاح طلب در دستگاه دولت پايان دهد.
با اينهمه
حکومت تازه که سلطه رهبر در آن
بلامنازع
است از نفاق ها و تفرقه ها برکنار نيست و اتحاد رهبر و رئيس
جمهور هر
آن ممکنست گسسته شود.
در عوض درباره
مسئله هسته ای ميان رهبر
انقلاب،
رئيس جمهور، جناح درخوری از سپاه پاسداران و محافظه کاران و
نيز
بخشی از
طبقه متوسطی که لائيک، اما در عين حال مخالف آقای احمدی نژاد
است
اتفاق نظر
وجود دارد. گروه اخير به نام مصالح ملی کشور تکاپوی وی را در
راه رسيدن
به استقلال هسته ای تائيد می کنند. اما تهی دستان شايد بجای
سخنرانی های پر طمطراق ترجيح دهند که وضع معيشتی آنها بهبود
يابد، اما چه
چاره که
سازمان نايافته اند و در رسانه ها صدای شان به گوش کسی نمی رسد.
قطع روابط
ديپلماتيک تهران با واشنگتن
بيش از ربع
قرن پيش رخ داد. از اينرو پرورش نسل تازه نخبگان سياسی و نظامی
ايران با گرايش محافظه کاری در ژرفا ضد آمريکائی و حتی ضد غربی
است.
احساسی
برآنها چيرگی يافته است که غرب ميخواهد جمهوری اسلامی را
براندازد.
ناچار تنها
طريق جان بدر بردن را مجهز کردن کشور به فنون هسته ای ميدانند.
ايران رسما
انکار می کند که می خواهد بمب اتمی به چنگ آورد، اما دستيابی
به غنی سازی اورانيوم را همچون حداقل ناگزيری می انگارد که
برای تضمين
استقلال
کشور در صورت بروز بحران با غرب بر سر تحويل سوخت و نيز حفظ
کيان
کشور چون
قدرت منطقه ای ضروری است.
)توانائی
هاي) اسرائيل، پاکستان و هند که
هرسه صاحب
بمب اتم و به درجات مختلف هم پيمان ايالات متحده اند، و همچنين
فروپاشی
اتحاد شوروی و سربرداشتن کشورهای تازه ای در آسيای مرکزی نزديک
مرزهای
ايران که به واشنگتن پيوند خورده اند، و نيز حضور سربازان
آمريکائی در عراق و افغانستان، احساس به محاصره افتادن را در
رهبران ايران تقويت
کرده است.
هرچند رئيس
جمهور احمدی نژاد در کشور خود
ديگر
آنچنان از محبوبيتی برخوردار نيست اما در کشورهای مسلمان قدر
وی را
با همه
شيعه بودنش می شناسند. سرزنش های وی از سياست آمريکا و سيطره
جوئی اسرائيل همدلانی را در «کوچه و بازار های کشورهای عربی»
در لبنان، در مصر،
در شمال
آفريقا و يا در پاکستان پيرامون وی گرد آورده است. يک سويه گری
واشنگتن، تطبيق سياست هايش با خط مشی اسرائيل و سر باز زدن اين
کشور از
شناسائی
سرشت مردمی جنبش حزب الله در لبنان و حماس در سرزمين های
فلسطينی،
بسياری از
جوامع مسلمان را نگران کرده و در آنجاست که ايران رئيس جمهور
احمدی
نژاد، غالبا به رغم فرمانروايانی که در مسند قدرت اند، داعيه
سخن
گوئی اين
جوامع را دارد. هدف مدافعه های رعد آسای وی درباره زودن
اسرائيل
از نقشه
جهان و نفی نسل کشی يهوديان هم همين است.
در همان زمان،
برشمردن ايران در «محور
شرارت»
توسط آقای جرج دبليو بوش فضای مذاکره ميان دو طرف را به حداقل
کاهش
داده است.
قدرت مداران گذشت های ناچيز و دير هنگام آمريکا در باره پرونده
هسته ای را
با بدگمانی نگريسته اند. و اقدام به برانگيخن اقوام آذری،
بلوچ، عرب
و کرد به شورش عليه حکومت مرکزی آنها را قانع کرده است که
نميتوانند
به ايالات متحده اعتماد کنند (۲). به صورتی تناقض آميز واشنگتن
با از ميان
برداشتن دشمنان سنتی ايران يعنی آقای صدام حسين در عراق و
طالبان در
افغانستان، وزنه سياسی و نظامی تهران را سنگين تر کرده است.
مثال کره شمالی
که بواسطه دست يابی به
جنگ
افزارهسته ای «حريم مقدسی از اين کشور ساخته»، موفقيت حزب الله
در
لبنان،
ناتوانی آمريکا در عراق و در افغانستان به جائی رسيده که بخش
گسترده ای
از نخبگان سياسی محافظه کار ايران را قانع کرده است که می توان
روياروی
عزم سيطره جويانه واشنگتن پايداری کرد. بهای افزايش يافته بشکه
نفت که
رژيم را در برابر يک بحران اقتصادی عمده مصون ساخته به چنين
آسودگی خاطری دامن زده است...
امکان تفاهم با
چين و روسيه که اولی تشنه
نفت و دومی
در جستجوی قراردادهای هسته ای و نظامی است و از سوی ديگر
خواسته
هر دو کشور برای قد علم کردن در برابر ايالات متحده، حتی هم
پيمانی های تازه ای را ميسر ساخته است که دور نيست حفاظی برای
ايران در برابر
تصميمات
خشونت بار شورای امنيت برافرازد. در چشم انداز هرج و مرج در
عراق
و ناتوانی
اسرائيل در کوبيدن مقاومت حزب الله در لبنان احتمال دست اندازی
نظامی آمريکا جدی گرفته نمی شود.
از منظری کلی
تر، محافظه کاران تمام
ظرفيت
سياست خارجی را به کار گرفته اند. رفتار آمريکا برای آنها
مائده ای آسمانی است. هواخواهان آيت الله مصباح يزدی و به ويژه
جناحی از سپاه
پاسداران
اعتقاد راسخ دارند که اوضاع بحرانی جز تحکيم موقعيت آنها در
جامعه
فرجام ديگری نخواهد داشت. چنين اوضاعی به آنها اجازه خواهد داد
تا
با تکيه بر
وحدت ملی اصلاح طلبان را از ميدان بدر کنند و به ايدئولوژی
شهادت طلبی و ايثار انقلابی دوران پرشکوه انقلاب اسلامی باز
گردند. از اين
ديدگاه،
بحران در رابطه با واشنگتن نبرد آنان در جبهه داخلی عليه
هواداران
گشودن فضای
سياسی و در بيرون از مرزها عليه امپرياليسم «کافر و خصم اسلام«
را آسان می
سازد.
طبقه متوسط
نوپا رژيم حکومت کنونی را
قبول ندارد
اما بيشتر از آشوب و بی نظمی واهمه دارد و از شبح تجربه
انقلابی
نسل پيشين و هرج و مرج در عراق بيمناک است. اين طبقه
داو خود
را
بر سر ثبات
نهاده زيرا از پيامدهای افزايش بهای نفت سود برده است و حاضر
نيست به
ماجراجوئی دست بزند. از بينوايان هم بگوئيم که وضع زندگی شان
بدتر
شده است،
[با اينهمه] سيه روزی آنان قابل قياس با فلاکت گريبانگير
تهيدستان
کشورهای ديگر منطقه، مانند هند و افغانستان و حتی پاکستان نيست.
درست است
که شبکه های توزيع دولتی آنها را هر روز کمتر از روز پيش زير
سايه خود
ميگيرد، اما يارانه های دولتی برای نفت (بهای يک ليتر بنزين شش
سنت يورو
است که بسيار از قيمت جاری در منطقه پائين تر است)، برای نان و
برای چند
مواد خوراکی مورد نياز اوليه ديگر آنها را از بی برگی مطلق
برکنار می
دارد.
چنين می نمايد
که در اين اوضاع و احوال
چنانچه
بحران عمده ای پيش نيايد رژيم در برابر تظاهرات داخلی مهم
آسودگی خاطری يافته باشد. و در صورت حمله آمريکا شايد دولت
بتواند از عرق ملی مردم بهره جويد و بازهم بيشتر دست و بال
ميانه روهائی را ببندد که خواستار
گشايش فضای
سياسی و استقرار دموکراسی در جامعه هستند.
پاورقی ها
١-
نظريه
ولايت فقيه يا «حاکميت عالم
علوم دينی»
در کانون انديشه آيت آلله روح الله خمينی جای داشت. به تصريح
مذهب شيعه
جانشينی حضرت محمد به حق متعلق به حضرت علی داماد پيغمبر و
وارثان وی
است. آخرين وارث، امام محمد که در سال ۸۷۴ «غايب» شد همان مهدی
موعود است که برای برقراری حاکميت عدل ظهور خواهد کرد. در
انتظار اين ظهور
چه کسی
بايد امت مؤمنان را رهنمون باشد؟ برای آيت الله خمينی اين نقش
بر
عهده
روحانيون («شريعتمداران») و فقيه (عالم الهيات)؛ نايب امام
غايب و
نماينده
خلافت الهی است. اين آموزه به روحانيت قدرت بيکرانی بخشيده است.
در گذشته و
حال بسياری از آيت الله ها به اين آموزه اعتراض داشته اند.
٢-
مقاله سليق
اس هريسون، «اعتراضات استقلال طلبانه در بلوچستان» را در شماره
ماه اکتبر ۲۰۰۶ لوموند ديپلوماتيک بخوانيد. |