مجيد ميراحمدی جانشين فرمانده بسيج
است. اين سردار سپاه با خبرگزاری خودی "فارس"
يک گفتگوی جنگی کرده که در اوضاع بحرانی منطقه عملا خدمت به
تشنج نظامی و تحريک بيشتر کشورهای منطقه عليه ايران است. او
دراين مصاحبه حرف های زيادی زده است که قطعا حرف های جنگی اش
را بدليل لباسی که بر تن دارد زير ذره بين گذاشته و به حربه ای
تبليغاتی عليه ايران تبديل می کنند. ضمنا از خلال گفته های او
مشخص می شود که بحث بر سر قبول قطعنامه شورای امنيت مهم ترين
بحث در راس حاکميت و در شورای فرماندهان سپاه است، گرچه به روی
خود نيآورده و به مردم نمی گويند. سردار ميراحمدی درباره
قطعنامه شورای امنيت می گويد:
روح حاكم بر قطعنامه
شورای امنيت
به استناد فصل هفتم منشور ملل متحد و تحت ماده 41
تصوب شده و می گويد که
فعاليتهای هستهای جمهوری اسلامی ايران میتواند امنيت جهانی
را به مخاطره اندازد.
مدت 60 روز نيز فرصت داده شده تا فعاليتهای غنی سازی متوقف و
در واقع برای هميشه،
ما با
فنآوری صلحآميز هستهای خداحافظی كند. هدف اول تصويب قطعنامه
«مرعوب سازی» و جنگ روانی با هدف تاثيرگذاری بر افكار عمومی
مردم ايران، اراده مسئولين نظام و افكار عمومی جهانيان
است.
پرونده هستهای شروع است و نه پايان كه اگر در اين مرحله عقب
نشينی صورت گيرد، نه تنها اين پرونده خاتمه نمیيابد كه پروندههای
ديگری نيز روی ميز شورای امنيت قرار میگيرد.
»
جانشين فرمانده بسيج در ادامه اين مصاحبه تقريبا می گويد چه
بحث پرتنشی در ميان فرماندهان سپاه جريان دارد:
« با قبول قطعنامه
فضای تهديدزايی
برای ايران بوجود می آيد،
چرا كه برآورد دشمنان از ما اين خواهد بود كه نظام جمهوری
اسلامی ايران مرعوب گشته و بر توانمندیاش اميدوار میشود.
استراتژی رايس(وزير
خارجه امريکا)
«استراتژی قورباغهای» (مرگ تدريجي)
است.
مضمون اين استراتژی اين است كه فضای تهديد عليه كشورمان را
مرحله به مرحله و با صبر و حوصله شدت بخشند.
ايران اكنون قدرت اول خاورميانه است
و
مانع اساسی تحقق خاورميانه بزرگ مورد نظر آمريكا به شمار میرود.
پذيرش قطعنامه بدان معنی است كه فرصت را به تهديد تبديل كنيم!
انتفاضه فلسطين، پيروزی حماس و مقاومت حزب الله لبنان در جنگ
33 روزه و ... ناشی از آموزههای فرهنگ و مقاومت و برگرفته از
انقلاب اسلامی است؛ در واقع عمود خيمه اين فرهنگ، جمهوری
اسلامی ايران است.
وی اين نكته را هم اضافه كرد كه ساختار قدرت در جهان شاهد افول
هژمونی آمريكا و تكثر قدرتهای بزرگ و بازيگریهای جهانی است و
موفقيت آمريكا در اين قطعنامه مجدداً موضع هژمونی را تقويت و
راه يكجانبهگرايی را هموارتر میكند. بیشك عدم پذيرش قطعنامه
برای منافع ملی و امنيت ملی با ساختار چند قطبی و از جمله حفظ
جايگاه قدرت طراز اول ايران در خاورميانه امر بسيار مطلوبی است
كه نبايد اين فرصت از دست برود.
موقعيت جغرافيايی و ژئوپلتيك ايران امكان اشكال مختلف مقاومت
را برای سناريوهای مختلف دشمن ايجاد كرده است. همچنين موقعيت
كشور و قرار گرفتن در هارتلند انرژی جهان از يك سو و داشتن بيش
از 2 هزار كيلومتر مرز ساحلی و تسلط بر تنگه هرمز كه تنها راه
عبور بيش از 40 درصد انرژی جهان است، ما را به حدی از قوت و
توانمندی رسانده كه شيشه عمر اقتصادی و امنيت انرژی جهانی در
پنجههای پولادين ايران است و ما میتوانيم به هر ميزان كه تحت
فشار قرار بگيريم اين فشار را به اقتصاد آمريكا و اروپا منتقل
كنيم.
متحدين آمريكا
در منطقه
خصوصاً كشورهايی كه سرزمين آنها پايگاه نظامی آمريكا است و يا
تسهيل كننده راهبردهای آمريكا عليه ما میباشند،
در معرض تهديد ما
هستند، آنها بايد اين
پيام
را به درستی درك كنند كه استراتژی جمهوری اسلامی ايران در خليج
فارس، «امنيت
برای همه يا هيچكس»
است و اگر اين پيام درست فهميده شود، عامل بازدارنده بسيار
موثری برای كاهش فشارها است.
به هر ميزان امنيت ما در مخاطره قرار گيرد، اين فشار بر امنيت
رژيم صهيونيستی قابل انتقال است و اين برای رژيم متزلزل و شكست
خورده اسرائيل و دولت آمريكا غيرقابل تحمل است. مهم اين است كه
استراتژی
مدنظر مقام معظم
رهبری
كه فرمودند «اگر دشمن به ما ضربهای بزند ما دو چندان و خارج
از مرزها به او پاسخ خواهيم داد»، بهدرستی درك شود.
وی همچنين خاطرنشان كرد: فشارهای افكار عمومی داخل آمريكا و پيروزی
دمكراتها در مجلس سنا و كنگره، آن هم به دليل شكستهای
راهبردهای آمريكا در خاورميانه اين كشور را در شرايط نامطلوبی
قرار داده است كه نمیتواند بيشتر از راه اندازی جنگ روانی دست
به اقدامات هزينهبر ديگری بزند. |