گاه می گويند: چقدر درباره كودتای 28 مرداد می نويسند و می
نويسيد؟ آدم خسته می شود!
به اين اعتراض و يا پرسش بايد انديشيد. نه برای كمتر گفتن از
28 مرداد، از مصدق، از اعدام تودهای ها و ديكتاتوری شاه، بلكه
برای بيشتر گفتن در باره آن تاثيرات جانبی و زخم های عميقی كه
اين حادثه بر پيكر ايران نهاد.
می گويند: می خواهيد بگوئيد جمهوری اسلامی هم از دل همين كودتا
بيرون آمد؟
بايد گفت: اين هم بخشی از فاجعه استبداد پهلوی است كه بر پايه
های استبداد قاجاری بنا شد، اما چرا به شاخه های اين درخت تلخ
ميوه نمی انديشند. اين كه:
حاصل نكبت بار كودتای 28 مرداد فقط اعدام، قهرمانی سياسی، آوارگی،
بيكاری و... نيست. قربانيان صفی طولانی تر دارند. دهها شاعر و
نويسنده ايران، هنرمند تئاتر، سينمای نوپا، نقاش و... كه
زندانی كودتا نشدند نيز از جمله اين قربانيان اند. از دهخدا كه
مغضوب شد و خانه نشين تا در كنج تنهائی از جهان رفت تا استعداد
شگرفی مانند پرويز ناتل خانلری كه به سروده خويش در شعر ماندگار
"عقاب" از آسمان به زيرش كشيدند و كنار كلاغش نشاندند تا از او
درس زندگی بگيرد! اين بخش از فصل كودتا را هم بايد خواند و
قربانيان آن را هم شمارش كرد. حتی آنها كه به دامان اعتياد و
الكل پناه بردند، آنها كه ذوق و استعداد خويش را برای نان و
خرج زندگی – بناچار- به استبداد فروختند و كارگزار فرهنگی و
ادبی آن شدند. به آنها كه اميد از كف داده به استقبال مرگ خود
خواسته و در تنهائی پناه بردند( هدايت) به آنها سر در زمستان
سرد استبداد سر درگريبان فرو بردند و سلام دوستان را از بيم
پاسخ نداند و دلهای لطيف و انسانی را شكستند( اخوان).
ماجرا از اين قرار است: كودتای 28 مرداد دهها زخم بر پيكر
ايران زد، بر سر راه تعالی ايران سد استبداد را ايجاد كرد و
استعدادهای شگرفی را بلعيد. به عظمت آن بزرگانی بيانديشيد كه
آخرين انگشت شماران آن در اين سالها از كف رفتند. همه آنها
جوانان آستانه 28 مرداد بودند، با سرهائی پرشور و آرزوهای
بزرگ. به اين آرزو خيانت شد. كوچك است؟
می دانيد، می خواهيم چه بگوئيم؟ می خواهيم بگوئيم از همه
قربانيان 28 مرداد ياد كنيد، حتی آنها كه بهر دليل خود خواسته
و تحميلی كارگزار رژيم گذشته شدند اما نه با خنجری در دست برای
فرو كردن به پهلوی ملت. فرويدون توللی بزرگی است از اين گروه.
اگر كودتا سد راهش نشده بود، از جانشينان به حق نيما بود. همچنان
كه منوچهر شيبانی می توانست باشد.
توللی شاعر بزرگی برای انقلاب درايران بود. زيباترين سرود
انقلاب را، پس از انقلاب اكتبر(شيپورانقلاب) سرود. سالها در
ماهنامه "نامه مردم" كه مجله ای وزين و ادبی بود و سردبيرش
زنده ياد احسان طبری، فوكلور فارس را جمع آوری كرده و برای چاپ
به وی می سپرد. سالهای 1324 تا 1326. بعدها زيباترين تغزل های
عاشقانه را سرود: كارون
نگاه كنيد به ريزش ياس آلودی كه در سالهای آخر رياست جمهوری
خاتمی و يكسال پس از به دولت بازگشتن جنايتكاران دهه 60 در
ميان روزنامه نگاران، نويسندگان و محققات مذهبی- حتی روحانی-
بوجود آمده است. و تازه اين هنوز از هيچ زاويه ای قابل مقايسه
با دو شكست حكومت های ملی آذربايجان و كردستان و سپس كودتای 28
مرداد نيست. پس از اين مقايسه به خود پاسخ بگوئيد كه كودتا از
خود چه باقی گذاشت.
فريدون توللی در جمع اعدامی های 28 مرداد نيست و سرنوشتی مانند
"مرتضی كيوان" پيدا نكرد، اما در شمار قربانيان كودتا و به
زانو در آمدگان هست. انسان ها قوطی های كنسرو نيستند كه همگی
يك شكل از كارخانه بيرون بيآيند. هر انسانی برای خويش دنيائی
است از تضادهای درونی و در تضاد، تقابل و همرنگی با محيط خود.
همين است كه بايد ايستاد و آغوشی به عظمت بغل گرفتن همه
قربانيان كودتای 28 مرداد گشود. از سياست تا هنر! فريدون توللی
در اين آغوش ملی جای دارد. شعرش را بايد خواند، به نسل جديد
توصيه كرد كه بخوانند و بجای سر هم كردن جملاتی شكسته بعنوان
شعر نو، بياموزند اوزان شكسته را، تغزل در شعر نو را، سياست را
در كنار طبيعت و جامعه در شعر.
فريدون توللی در سال 1298 در شيراز متولد شد. از دانشگاه تهران
در رشته باستان شناسی فارغ التحصيل شد. از نخستين كسانی بود كه
به سبك نيمايی شعر گفت. گرچه اهل قبيله تعادل ميان دو گونه شعر
كامل و شكسته بود. گرچه اين تعادل اوليه را بعدها نخواست حفظ
كند و به قالب های كلاسيك شعر بيشتر متمايل شد. غزل و قصيده
سرود. رها،
نافه،
پويه،
بازگشت و
شگرف
از دفاتر شعری اوست..
با اسدالله علم نرد دوستی بازی كرد. وزير كم سواد اما با تجربه
دربار محمد رضا شاه. شاهی كه با هيچ عرصه از هنرهای ايران
آشنائی و الفت نداشت و دشوار بتوان تصور كرد كه يك بيت شعر از
حفظ بود!
توللی با علم دوست شد و تا پايان عمر علم نيز اين دوستی را حفظ
كرد. نامه هائی به خطی كه به نقاشی می ماند از او خطاب به علم
در كتاب چند جلدی خاطرات علم انتشار يافته است.
با انقلاب بيش از پيش به حاشيه رفت. چنان كه فراموش شود تا
تاوان آن دوستی را ندهد. در سال 1364 در شيراز خاموش شد.
مجموعه رها را در سال 1329
منتشر كرد. بعد از كودتا اشعار توللی به غم و نااميدی و وحشت
وتاريكی آلوده شد. شعر او تا حدودی شعر تصويری است. توللی قالب
چهار پاره را در شعر فارسی رواج داد و به اوج رساند و بعدها
امثال محمد علی اسلامی، نصرت رحمانی، فروغ فرخزاد و حسن
هنرمندی نيز از اين قالب شعری او استفاده كردند.
شعر زيبای كارون او را می
خوانيد:
بلم آرام چون قويی سبكبال
به نرمی بر سر كارون همی رفت
به نخلستان ساحل قرص خورشيد
ز دامان افق بيرون همی رفت
شفق بازيكنان در جنبش آب
شكوه ديگر و راز دگرداشت
به دشتی پر شقايق بادسرمست
تو پنداری كه پاورچين گذر داشت
جوان پارو زنان بر سينه موج
بلم می راند و جانش در بلم بود
صدا سر داده غمگين در ره باد
گرفتار دل و بيمار غم بود
"دو زلفونت بود تار ربابم
چه می خواهی از اين حال خرابم
تو كه با ما سر ياری نداري
چرا هر نيمه شو آيی به خوابم"
درون قايق از باد شبانگاه
دوزلفی نرم نرمك تاب می خورد
زنی خم گشته از قايق بر امواج
سر انگشتش به چين آب می خورد
صدا چون بوی گل در جنبش باد
به آرامی به هر سو پخش می گشت
جوان می خواند وسر شار ازغمی گرم
پی دستی نوازش بخش می گشت
"تو كه نوشم نيی، نيشم چرايي
تو كه يارم نيی، پيشم جرايي
تو كه مرحم نيی زخم دلم را
نمك پاش دل ريشم چرايی "
خموشی بود و زن در پرتو شام
رخی چون رنگ شب نيلوفری داشت
ز آزار جوان دلشاد و خرسند
سری با او دلی با ديگری داشت
زديگر سوی كارون زورقی خرد
سبك بر موج لرزان پيش می راند
چراغی كورسو می زد به نيزار
صدايی سوزناك از دور می خواند
نسيمی اين پيام آورد و بگذشت
"چه خوش بی مهربونی از دو سر بی”
جوان ناليد زير لب به افسو س
"كه يك سر مهربونی درد سر بی”
|