سردبير بسياری از نشريات ادبی ايران اكنون
زنان اند. همه بايد منتظر دهها رمان نويس و يك جريان نيرومند
ادبی درايران باشيم. نويسندگان زن بدون ملاحظات گذشته، حالا با
صراحت از زندگی و احساس خود می نويسند. سانسور نه درگذشته موفق
بوده است و نه اين بار.
24 ژوئن، در
سالن اجتماعات هتل بانينگتون لندن، سه تن
از چهره های برجسته ادبيات معاصر ايران،
دولت آبادی، سپانلو و جواد مجابی برای جمع زيادی از ايرانيان
كه به ديدار آنها رفته بودند شعر و داستان خواندند. اين ديدار
به دعوت انجمن سخن
ممكن شد.
محمود دولت آبادی خلق آثار برجسته ای چون "كليدر"،
"جای خالی
سلوچ"،
"روزگار
سپری شده مردم سالخورده"،
"سلوك و
ماديان سرخ" است و
سپانلو از پيشگامان
و محققان شعر معاصر
ايران. جواد
مجابی را نيز
در زمينه های مختلف ادبی و هنری، نقد
هنرهای تجسمی
و روزنامه نگاری پيوسته حضور داشته است.
در اين ديدار،
محمود دولت آبادی سخنان خود را با اظهار تاسف از درگذشت محمود
اعتمادزاده(به
آذين) نويسنده و مترجم برجسته آغاز كرد و ضمن ادای احترام به
ابراهيم
گلستان نويسنده و فيلمساز پيش كسوت ايران
كه در لندن سكونت دارد، بخش هايی از رمان جديدش
بنام "ماديان سرخ"
را خواند:
... سكوت
خواه ناخواه حلقه ای ساخته بر گرداگرد خرگاه و مس خورشيد در
غروب،
رخ بركه را زنگارين كرده است. كسان حركت می
كنند، می آيند و می روند اما
گويی صدا از محيط گريخته است. باديه
ساكن و دمون ساكن و صدا بس همان صدای ريختن تاس برصفحه نرد است
و نرمه صدای جابجا شدن مهره ها و نفس های دم با
دم دو حريف و بازی انگار سرپايان
گرفتن ندارد و زروان است كه روان است و
حركت دست ها و جابجا شدن مهره ها و
جام ها نيز اگر در گردشند بی صدايند و
قل قلی حتی از گلوی ابريق ها برنمی
آيد...»
سپانلو كلام را
با طنز آغاز كرد:
ما كه
رويمان سياه تر شده و مويمان سفيدتر...
وی گزارش شعر را در اين جلسه كار بيهوده ای
دانست و به جای آن بخش
هايی از مجموعه اشعار منظومه تهران،
- منظور پياده
روها و خانم زمان-
را خواند.
تهران روزگاران دور، تهران
سالهای سياه كودتا و تهران ترقی و
تهران مصور و سينماها و كافه ها و پاتوق
های شبانه، تهران كافه فيروز و
ترانه های دلكش و كنسرت ها و نوارهای زنی تنها كه آرام در كاسه
سازش می خواند.
جمشيد برزگر كه گزارشی از اين ديدار برای سايت
بی بی سی فراهم آورده می نويسد:
مضمون
و لحن نوستالژيك شعرهای سپانلو
بسياری از حاضران را كه تصويری دور و زيبا
از شهر تهران پيش از مهاجرت در ذهن
خود داشتند، به شدت تحت تاثير قرار داد:
تو از تخت طاووس تا جام جم صاحب تخت جامي
تو از سهروردی به ميدان فردوسی و پيچ سعدی
به دنبال تنديس های كلامی
...
هر چيز در جای خود نيست
از كوچه آبشار بی آب
كوچه در دار بی در
و دروازه غار بی غار
و دروازه شميران
تلاقی گه شش خط بی قواره
كه راهی به شمران ندارد
...
كوچه بی درخت درختي
در
پايان نيز سپانلو چند شعر جديد و
منتشر نشده خود را خواند كه به دليل
صراحت زبان و درونمايه های اروتيك
آن احتمال اندكی برای انتشار در ايران
دارند به ويژه شعری با نام خيالات
كه پر از اشاره های تاريخی به شهوت و
شهوت رانی در تاريخ ايران است
.
اشاره به رساله
فجوريه كه سهراب خان گرجی در باره
ارتباطاتی كه با 60 زن و 80 مرد داشته
به ناصرالدين شاه نوشته، اشاره به
خليفه ای كه دستور می دهد سر دو شاهزاده
زن را به جرم طبق زنی قطع كرده و
آنها را كنار هم در گور دفن كنند و اشاره
به غياث الدين محمد، دون ژوان شهر
هرات و قهرمان كتاب بی پروای بدايع
الوقايع كه در شرايط فعلی امكان
انتشار در ايران را ندارد.
جواد مجابی
پس
از سپانلو، نوبت به دكتر جواد مجابی
رسيد تا قسمت های كوتاهی از رمان طنز
آميز جديدش ر با عنوان
"لطفا درب را
ببنديد" را
بخواند. رمان ماجرای نويسنده
ای است كه با كامپيوتر می نويسد و
كامپيوتر مرتب نوشته او را پاك و سانسور
می كند. بعد با كامپيوتر درگير می
شود و يك روز كامپيوتر او را می بلعد و
به جهان آينده پرتاب می كند.
به
اعتقاد مجابی اين رمان طرح كلی
انسانهای جهان سومی است كه در قلب تكنولوژی بلعيده می شوند. وی
ساختار اين رمان جديد را نيز ساختاری انفجاری توصيف
كرد كه تصويری از موقعيت امروز
ايرانی است كه در يك وضعيت انفجاری به سر می برد. زبان و لحن
طنز اميز قصه ها، خنده انفجاری حاضران را در لحظاتی به
دنبال داشت.
جواد مجابی در اين
ديدار و در بخش پاسخ به پرسش ها گفت:
در ايران تيراژ كتابهای فلسفی، جامعه شناسی
و تاريخ به بالاترين حد
خود رسيده اما به جای اينكه آدم
شاخصی در رمان و شعر به وجود بيايد، يك
جريان شاخص پديدار شده است."
در آينده ای نزديك به جای يك رمان نويس،
دهها رمان نويس پديد خواهد
آمد
كه هركدام از زاويه ای ويژه به جامعه ايران
خواهند نگريست . بدون اينكه دچار خوش بينی زائدالوصفی بشويم
اگر اين نسل بتواند خود را جمع
و جور كند به زودی شاهد يك
جريان نيرومند ادبی خواهيم
بود.
مجابی صراحت رايكی از ويژگی های ادبيات
ايران بعد از دهه شصت دانست و گفت در
بيشتر رمان هائی كه زن ها می نويسند
ديگر استعاره ای وجود ندارد بلكه آنها
زندگی خود و تجربيات خود را با
صراحت و واقع بينی می نويسند.
در ايران دو جريان ادبی به موازات هم كار
می كنند. نسل قديم و نسل جديد كه هردو برای كشف ادبيات می
كوشند.
نويسندگان
نسل قبل به تكرار خود بسنده نكردند
و دارند راه جويی می كنند تا جايی كه
خيلی از خوانندگان گيج شده اند.
خاصيت ادبيات اين است كه زبان و بيانش
تغيير پيدا می كند.
البته جوانها در اين ميان خيلی بی پرواتر
و البته خام تر عمل می كنند.
تغييرات در فضای داستان نويسی ايران بسيار
شديد بوده ولی هنوز فرصت نشده كه نقد دقيقی روی اين كارها صورت
بگيرد.
سانسور با اينكه در فضای ادبی ايران هميشه
وجود داشته اما
نتوانسته جلوی پيشرفت زبان را بگيرد و زبان
در ادبيات معاصر ايران دائم در
حال پوست اندازی است
.
محمد علی سپانلو نيز در
ادامه حرفهای مجابی در مورد آثار
نويسندگان جديد، اغلب آنها را آثاری خواندنی توصيف كرد ولی گفت
كه تضمين نمی كند هيچكدام در آينده به آثار
شاخصی تبديل شوند و برای اين كار
بايد زمان برآنها بگذرد.
اكنون سردبيری
اغلب مجلات ادبی در تهران را
زنان به عهده دارند، حضور گسترده
زنان نويسنده در ادبيات امروز ايران
يك اتفاق مهم
است.
محمود
دولت آبادی در پاسخ به پرسشی در
باره جايگاه جهانی ادبيات گفت من هيچوقت
به جهانی شدن و جهانی بودن فكر
نكردم. هميشه فكر كردم كه ايران بخشی از
جهان است و مردم آن نيز بخشی از
مردم جهان اند و كسانی كه كتابهای مرا كه
در ايران چاپ می شود و می خوانند به
هرحال بخشی از جهان اند.
ادبيات و نويسنده ما به اين دليل جهانی
نشده اند كه
ما كشور مغلوبی هستيم. ولی من نمی خواهم
نويسنده مغلوبی باشم و
جهان به هرحال مجبور است روزی به ما
توجه كند. |