ماجرای فوتبال ايران هر دستآورد داشته و نداشته ای به همراه
خود آورده و يا نيآورده باشد، يك دستآورد قطعی داشته و آن رو
شدن دست های خالی مفسران ورزشی سيمای جمهوری اسلامی است. ظاهرا
دانش فنی اين مفسران كمتر از مكتبی بودن به معنای نزديكی به
كانون قدرت و رفتن روی آنتن تلويزيون و ماهواره است. همين است
كه در 10 روز اخير يك برنامه تلويزيونی كه از لس آنجلس پخش می
شود، بدليل پخش تفسيرهای دقيق فوتبال ايران خيلی در ايران
طرفدار پيدا كرده است. يك پيام در همين ارتباط دريافت داشته
ايم كه عينا در زير می آوريم:
مانوك خدابخشيان يك كار خيلی قشنگ داره انجام ميده، به اينصورت
كه در شبكه تپش فوتبال های جام جهانی رو تفسير ميكنه و آنجا كه
به بازی های ايران می رسد لابلای آن بر خلاف همه كه يا فنی فنی
اند و يا سياسی سياسی، او يه پنجره كوچك از فوتبال را به روی
سياست باز می كند و اين شده نمك تفسيرهايش از فوتبال شكست
خورده ايران. همين اقبال عمومی باعث شده تا خبرگزاری ها و
مطبوعات هم به تفسيرهای او اشاره كنند. البته نه به بخش سياسی
اش، بلكه به بخش فنی و موشكافانه اش از ضعف های تيم فوتبال
ايران. |