نسل جديد داستان نويسان ايران بتدريج از سايه بيرون آمد و می
روند تا آينده داستان نويسی درايران را نشان دهند. نسل ديگری
برای كانون نويسندگان ايران شايد. "قباد آذرآئين" از اين نسل
است و ساكن خوزستان.
حرف های او، بی اختيار سالهای پايانی دهه 40 را به ياد می آورد
و آبشوران درويشيان و گاواره بان دولت آبادی را. آنها نيز
زمانی به ميدان درآمدند كه هنوز سايه بلند صادق هدايت، چوبك،
جمال زاده، بزرگ علوی و حتی علی دشتی و مطيع الدوله حجازی روی
شهرهای ايران بود. آبشوران و گاواره بان، داستان را اينبار از
روستاها و شهرهای كوچك ايران شروع كردند. به تعبيری ادبی و نه
سياسی: محاصره شهرها از طريق روستاها!
آذرآئين درباره "ترس" در ادبيات ايران گفته است:
ترس از اين
مقولههای ادبيات داستانی ايران است. ترس از شكست، از
سرخوردگیها، از تبعيضها و چندگانیها.
ترس منعكسشده در ادبيات ايران، با وضعيت
اجتماعی و سياسی زيستگاه و خاستگاه نويسندگان ما رابطهای
مستقيم و تنگاتنگ داشته و هنوز هم دارد. حتی عمری فلسفی پيدا
كرده است. |