چند مصاحبه و سخنرانی، که از سوی خبرگزاری های داخلی روز گذشته منتشر شد،
حکایت از بروز نشانه های واقع بینی در راس حاکمیت، پیرامون گزارش
اخیر سازمان انرژی اتمی و آغاز عقب نشینی از میدان اعلام پیروزی
است. این نظرات را که توام است با ابراز نگرانی از تصویب قطعنامه
سوم تحریم علیه ایران در شورای امنیت سازمان ملل بر مبنای گزارش
اخیر سازمان انرژی اتمی بصورت خلاصه می خوانید. این احتمال که در
راس حاکمیت جمهوری اسلامی از گرایش قطعی اجلاس شب گذشته گروه 1+5
برای رفتن به شورای امنیت و تصویب قطعنامه تحریم اطلاع حاصل شده
باشد کم نیست. اظهار نظرها را بخوانید:
درمجلس خبرگان
سخنان زمینی رفسنجانی
و حرف های فضائی احمدی نژاد
اعتراف محمدرضا باهنر در جمع
دوستان اصولگرایش
شکست در دو سیاست
اتمی
و
خارجی
میدان را به اصلاح طلبان می دهد
امید اصولگرایان برای پیروزی انتخاباتی در تهران،
به تفرقه و تحریم در جبهه اصلاح طلبان بسته شده!
سکوت محافل خبری و یا سکوت کشورهای هم
پیمان امریکا و یا سکوت ناشی از بازیهای
سیاسی رایج در جمهوری اسلامی درباره این واقعه
از بار وحشت و بیداری نه میکاهد و نه کم
میکند. این که درایران با هدف دفاع از سیاست
نظامی و با تکیه بر چهارتا موشک و هواپیمای
مونتاژ وطنی، پشت به سپر واقعی این دوران در
برابر امریکا – یعنی حمایت همه جانبه مردم و
رضایت ملی از حاکمیت- بخواهند پیش بروند،
ایران را نخستین قربانی و یا از نخستین
قربانیان این نهنگ دهان گشوده نمیکند؟
دو یادداشتی
که دریغم آمد
نگویم و ننویسم
سردبیر پیک نت
دریورش اخبار
روزانه، گاه نکاتی از چنگ قلم در می روند
و از باز شکافی درون آنها در امان می
مانند که تا مدت ها افسوس می خوری چرا
فرصت نشد به آنها بپردازی. حتی پس از هفته
ها و ماه ها و گاه در مرور پشت سر مانده
های سالها. نمی توان فراموششان کرد، نگفت
و ننوشت، پیش از آنکه به "خاطره" و
"خاطرات" تبدیل شوند.
برای آنکه به خویش بدهکار نباشم دو
یادداشت می نویسم که مسئولین و آرایش
دهندگان پیک نت هر گونه که اقتضای آرایش
صفحه است آن را جای خواهند داد.
شاید، اگر جشن و سرور اتمی این روزها برپا
نشده بود و ضرورت پرداختن به این شیوه
حکومت داری و تبلیغات منبری گردن گیرم نمی
شد، یاد آوری مصاحبه و سخنرانی آقای جواد
لاریجانی در حاشیه اجلاس "داووس" و میز
کشیده و افقی حاشیه همین اجلاس با حضور
وزیر خارجه "منوچهر متکی" و مشاور ارشد
رئیس جمهور "ثمره هاشمی" درکنار زلمای
خلیل زاد مشاور کاخ سفید و نماینده امریکا
در سازمان ملل هم به جمع همه آن یادآوری
ها و یادمانده هائی می پیوست که هنوز پس
از سالها "به روز"اند. مثل ماجرا انفجار
حزب جمهوری اسلامی و کشته شدن دهها تن در
آن حادثه شُوم که در یکی از دو یادداشتم
به آن اشاره کرده ام. بهرحال این دو
یادداشت را، که یکی درباره اجلاس داووس
است و دیگری در باره انفجار حزب جمهوری
اسلامی و جشن و سرور اتمی روزهای اخیر می
خوانید. در کجای صفحه اول پیک نت؟ نمی
دانم. هرکجا که جای دادند.
شغال ها
چه می گویند؟
مهدی خزعلی
(خاطره از گذشته دور)
جناب مستطاب
حاج آقای جنتی جزاک الله
یادش به خیر، دوران ستم شاهی بود، اختناق
بیداد می کرد، خفقان همه صدا ها را خفه
کرده بود. زندان بود و تبعید، شب بود،
تاریکی بود و ظلمت. در خانه شما مهمان
بودیم. صدای زوزه شغال ها از دوردست بگوش
می رسید. از من که کودکی خردسال بودم می
پرسیدید که:«شغالها چه می گویند ؟»
من پاسخ دادم:«می گن: حاج آقا ااا، حاج
آقاااا!» و با زبان کودکانه حاج آقا را می
کشیدم.
با کودک خردسالم به کوهستان رفته بودم. شب
بود، تاریکی بود و ظلمت. صدای زوزه شغالها
از دور دست بگوش می رسید.
فرزندم پرسید :« صدای چیست؟»
گفتم :« صدای شغالها است که می گویند
......!!!
بالاخره مهم
امروز است
یا دیروز؟
سیامک زند
از سالگرد
انقلاب سال 57 دو هفته ای می گذرد .
تلویزیون را خوب دیدم و رادیو را هم خوب
شنیدم. امسال هم مثل سال های گذشته انقلاب
تبدیل شده بود به فیلم های مونتاژ شده و
تصاویر راه پیمایی های سال 58 و 59 . در
حالیکه خودشان وقتی می خواهند همدیگر را
حذف کنند می گویند "حال امروز افراد مهم
است"، مهم نیست که در گذشته چه کرده اند و
یا چقدر انقلابی بوده اند و یا چگونه در
جنگ شرکت داشته اند، موقع سالگرد انقلاب
که می شود به "حال امروز مردم" کاری
ندارند. از 30 سال پیش استدلال می آورند و
سخن می گویند!
تازه، تصاویر اصیل انقلاب تقریبا اصلا
نشان داده نشد و همانند خیلی چیز های دیگر
سانسورشدند .قهرمان فیلم انقلاب، امسال
خانم دباغ و آقایان محسن رفیق دوست و عبد
خدایی بودند که چپ و راست سیمایشان را
چسباندند به سیمای جمهوری اسلامی و شدند
یگانه های میدان انقلاب!
خانم دباغ، قبل از انقلاب سر سفره های
نذری و زنانه روضه می خواند و مبارزه
انقلابی اش تا همین حد است. آقای رفیقدوست
هم که از دل بازار بیرون آمد و سلطان
پتروشیمی شده، شاهکار انقلابی اش رانندگی
اتومبیلی است که آقای خمینی را از فرودگاه
به بهشت زهرا برد. هیچ خطری در آن روز
آقای خمینی را تهدید نمی کرد، مگر خطر
هجوم جمعیت برای رسیدن دستشان به آیت الله
خمینی و لمس او برای تبرک. هنر انقلابی
ایشان در حقیقت دور کردن آیت الله خمینی
از دست مردمی بود که ای بسا بیشتر از خود
رفیقدوست آقا را دوست داشتند.
آقای عبدخدائی هم که حالا دبیرکل فدائیان
اسلام است، اقدام انقلابی اش یک ترور
ناتمام در سالهای دولت مصدق است. یعنی
اقدام به ترور وزیرخارجه دولت ملی مصدق
"دکتر فاطمی" که انقلابی ترین چهره کابینه
مصدق بود! البته نوجوان بود و شاید آن
موقع زیاد عقلش به این امور قد نمی داد و
به کاه دان زده بود، زیرا دراین یکی دو
سال اخیر حرف های معقول کم نمی زند!
این
دیدگاه، روز گذشته بصورت بخشنامه از سوی سردار افشار
فرمانده سابق بسیج و معاون سیاسی وزارت کشور در دولت
احمدی نژاد که برای برگزاری و برپائی مجلس هشتم آمده
بصورت بخشنامه به کلیه استانداران و فرماندان ابلاغ
شد:
" نصب تراکت، پوستر و بنر
انتخاباتی توسط گروههای سیاسی بدون ذکر نام و عکس
داوطلبان نمایندگی مجلس مجاز اعلام می شود!"
به
تفسیر نیاز نیست، اما چون دو احتمال توصیه شده می
نویسیم:
به
فرموده فرماندار سپاهی انتخابات مجلس هشتم، احزاب می
توانند کاغذ سفید به در و دیوار بچسبانند و یا فقط به
مردم توصیه کنند و یا آنها را دعوت به شرکت درانتخابات
کنند. اما به چه کسی رای بدهند؟، بالای صندوق های رای
توسط گروه های بسیج و حزب پادگانی به مردم ابلاغ خواهد
شد!