سرنوشت مردمان در دهكده جهانی و در سایه روند پر شتاب جهانی
شدن آنسان بهم پیوند خورده است كه تغییر دولتی، هر چند دویست
سال جلو تر از ما در آن ینگه دنیا، بر كاركردهای كلان ما اثر
گذار است. این در حالیست كه برخی كارگزاران انقلابی با یك پیش
دریافت نا پخته و تنها برگرفته از بغض، حقیقت را - اگر چه
برایشان تلخ و نا خوشایند است- آنگونه ساده و بی پایه نشان می
دهند كه دست كم خودشان باورشان می شود. تاریخ و به ویژه تحولات
در دو دهه گذشته نشان داده است كه نمونه های چنین ساده انگاری
در سیاست، ریز و درشت و كس و ناكس را به ناكجا محله بر باد
برده است. اگر چنین باشد، باید نگران بود كه در آمریكا روند
مثلثی انتخابات به سود كاركرد كنونی سیاست در ایران نیست.
مانند سه سال پیش، دمكرات ها با گفتمان امید و بازسازی اما
بدون راهكاری كارآمد در برابر جمهوریخواهان رادیكال كه برای به
پایان رساندن كار نكرده خود انگیزه بالا داشته و به نظر می آید
راهبرد واقع گراتری نیز در چنته دارند؛ صف كشیده اند. برك
اوباما جوانی امیدوار و آینده دار، با انگیزه و پویا، اندیشمند
و برخوردار از شخصیت كاریزماتیك است. اما آیا مردم و
سیاستمداران آمریكا او را به اندازه مارتین لوتر كینگ و آن هم
برای آمریكا و جهان امروز، چهره ای آینده ساز می دانند؟ گوشه
چشمی به شكاف در میان دمكرات ها و هواداران این حزب نشان از آن
دارد كه خود دمكرات ها او را یگانه گزینه برای یكپارچه سازی
جامعه خسته از جنگ آمریكا نمی دانند. او مانند بسیاری در
آمریكا دلگیر از جنجال های نو محافظه كارانه با نگاهی نو
انقلابی سخن از دگرگونی می گوید در حالی كه راهكارهای ناآزموده
او چه بسا در بستر بازسازی انقلابی دستخوش بازپردازی گردد.
هیلاری كلینتون آنگونه كه پیداست خود را وامدار دستیافته های
ریاست جمهوری شوهرش و درس آزموده پیشینه هشت ساله اودانسته و
این ره توشه را برای ساختن آمریكا و كاستن بحران های پیش روی
كشورش كارگر می داند؛ پیامی كه به نظر می آید در آمریكا چندان
گوش شنوایی ندارد. با این همه مردم آمریكا دولت بیل كلینتون را
در مجموع كابینه ای موفق ارزیابی می كنند و از این رو اگر
هیلاری كلینتون بتواند برنامه ای واقع گرایانه كه امنیت و
اقتصاد را به هم پیوند بزند پیش بكشد چه بسا بتواند شانس خود
را بالا ببرد. اما در این بین جان مك كین یكه تاز باشگاه
جمهوری خواهان پیرمردی با انرژی و جدی اما خوش رو و شوخ خو و
نیز بهره مند از تجربه نظامی گری و سیاست، چهره ای به غایت
پیچیده است. او كاركرد و نقش آفرینی پراگماتیسم كنشگرانه را در
دستگاه ریگان آموخته و شرایط امروز را در برابر آمریكا در چالش
بیرونی و جنگ به اصطلاح جهانی، اگر چه ساده تر اما همگنان آن
دوران می بیند. او می گوید آمریكا باید پابرجا و با قدرت بحران
عراق را آنگونه پایان دهد كه حلقه های تنش در سراسر منطقه
زمینگیر و آسیب پذیر شوند تا از این رهگذر بیم نا امنی كه
آرامش و رفاه را در جامعه آمریكا به چالش گرفته كنار رود. بی
گمان این سخن آن هم از زبان كسی چون او برای آمریكاییان می
تواند امیدوار كننده باشد. سطح آرای مقدماتی مردم آمریكا به مك
كین نمودار می سازد كه بخش بزرگی از جامعه آمریكا اولویت نخست
را به امنیت داده و یكسره كردن دغدغه عراق را تنها با شكست
ستیزه گران و فرو كاستن توان سازمانی آنها در منطقه می دانند.
امید داران دمكرات كه در این باره موضعی كم و بیش مذبذب داشته
اند اكنون با دریافت اهمیت این نگرانی در میان مردم تلاش می
كنند از دیپلماسی انزوا جویانه تا حدودی دوری گزیده و راهكاری
واقعی تر برای كاستن از این چالش پیشنهاد كنند.
اكنون كه در دروازه های كشورمان درد سر داریم جای شگفتی است كه
ستیزه گران غزه این بار با موشك پرانی به سوی سرطان پنجاه ساله
دل به یاری و دلداری ما سپرده اند و فریاد خاموش خود را در
پناه رجزخوانی ما بلند می كنند. آیا نباید هوشیارانه رد پای آن
غول بی شاخ و دم را در كنار این خاك پاك دید؟ گذشته از این
مردم ما بیش از سبك بالان آن سوی آب ها تشنه جشن و شادی هستند.
با این همه به عسل عسل گفتن این كام تشنه سیراب نمی شود.
شیرینی پیروزی چشیدنی است و نه وامدار گفتار دو پهلوی این و
آن. خردمند هوشیار و با انگیزه و با برنامه سرش را چون كبك در
برف نمی كند به این خیال كه دشمن خواب او را سراب می بینند.
برخی شاید خوش باورانه امیدوار بودند روسیه در واكنش به
پشتیبانی آمریكا از استقلال كوزوو ساز مخالف در پیشبرد قطعنامه
ضد ایرانی بزند. اما روسیه نه تنها چنین نكرد كه ویتالی چوركین
نماینده آن كشور در سازمان ملل اینبار با قاطعیت بیشتری از
تصویب قطعنامه سخن گفت. در واقع می شد از همان آغاز بحران
كوزوو باور كرد كه روسیه پرونده اتمی ایران را بهانه نخواهد
كرد؛ چرا كه مسكو در نهایت بیزاری وعصبانیت از پشتیبانی آمریكا
و قدرت های اروپایی از استقلال شتابزده كوزوو، در اولین واكنش
به ادعای جدایی خواهان گرجی برای استقلال اشاره كرد و نه به
تعلیق و یا تعویق قطعنامه بر ضد تهران.* آیا اگر شمیم بوی
ریگان در آمریكا فراگیر شود، رادیكال های كاخ سفید در ماه های
پایانی حكمرانی بوش به بهای در دست داشتن دولت، تنها برای یك
چهار سال دیگر، پای ما را به درگیری در عراق، خلیج فارس و یا
خدای ناكرده در آسمان درون مرزی
باز نمی كنند؟ اگر اقبال مك كین
در میان آمریكاییان فزونی یابد باید نگران بود كه در ماه های
آینده دولت بوش با آرامش و دلگرمی بیشتری از سوی مردم خود
گسترش دامنه فشارهای دیپلماتیك، اقتصادی و فنی را برضد ایران
در مجامع گوناگون جهانی دنبال خواهد كرد؛ تا آنجا كه واكنش های
تند تهران فرصت رویارویی محدود را برای جلوگیری از گسترش توان
هسته ای ایران به تل آویو، واشینگتن و همپیمانان اروپایی خواهد
داد. ما كه هشت سال جنگ كردیم خوب می دانیم بهانه ای كوچك می
تواند جنگی بزرگ را فراهم سازد و اگر یك اپسیلون می تواند خطری
خانمان سوز را دامن بزند شایسته نیست آن را ناچیز بدانیم.
البته قدرت های مبارزه جو نیز به خوبی می دانند كه آغاز جنگ با
ایرانیان در دست آنها است اما پایان آن در دست آنان نیست. به
هر روی كارگزاران ما باید از خود بپرسند آیا این مدرك سازی ها
و قطعنامه نویسی ها بوی باروت نمی دهد؟ آیا همین ورق پاره ها
عراق را به آتش نكشاند؟
___________
* البته نگاهی كارشناسانه به تحولات در مرزهای جنوب غربی
فدراسیون روسیه گواهی می دهد مسكو با همه ناخوشنودی از گرایش
تفلیس به آمریكا و تحولات روس زدایی در آن كشور نمی خواهد و
نمی تواند استقلال آبخاز ها و اوست ها را بپذیرد و آن را در
راستای حفظ امنیت و تمامیت خود دست كم در شرایط كنونی نمی
داند.
|