از گزارش اکبر اعلمی(نماینده مجلس هفتم که
برای مجلس هشتم به دلیل زبان درازی رد صلاحیت شد) در وبلاگ وی
با عنوان «در شورای نگهبان چه گذشت؟»:
ساعت 15:30 به ساختمان شورا رسیدم. امامی
راد یکی از نمایندگان ردصلاحیت
شده در حالیکه کیف و کارت
نمایندگیاش را تحویل گرفته بودند در اطاق
انتظامات منتظر اذن دخول به ساختمان
اصلی شورا بود. به محض اینکه وارد
اطاق انتظامات شدم مامور انتظامات
تلفنی ورود اینجانب را به مسئول ذیربط
اطلاع داد، از آنسوی تلفن گفتند که
بصورت ویژه به داخل راهنمائی کنید. کیف
و کارت امامی راد را هم به او
برگرداندند و دو نفری عازم ساختمان اصلی
شورا شدیم. پس از چند لحظهای
انتظار آقایان حجت الاسلام کعبی و عزیزی
حقوقدانان شورای نگهبان وارد اتاقی
شدند که من و امامی حضور داشتیم، پس از
احوالپرسی و خوش و بشهای مرسوم یکی
از کارمندان شورای نگهبان نیز که از
او بعنوان "کارشناس"! یاد میشد با
پرونده قطوری که به زیر بغل زده بود
وارد اتاق شد.
ابتدا از حقوقدانان گلایه کردم که
چرا تاکنون با وجود
صراحت قانون و اصرار بنده، دلایل و
مدارک حاکی از عدم صلاحیتم به من اعلام
نشده است؟! و بعد با کنایه رو به
عزیزی کرده و گفتم من همان اعلمی هستم که
چند ماه قبل شما در حضور بروجردی
وچند تن از نمایندگان دیگر در کمیسیون
امنیت ملی و سیاست خارجی اظهار
داشتید: "اعلمی یعنی آزادگی و اعلمی یعنی
نماینده و اعلمی فقط کار نمایندگی
میکند"! حالا چه شده است که اعلمی را
متهم به عدم اعتقاد و التزام عملی
به اسلام و نظام کردهاید!؟ عزیزی تنها
سکوت اختیار کرد (در آینده نزدیک و
در مهلت باقیمانده از دوران نمایندگی
خود در مجلس در قالب نطق و یادداشت
در مورد سوابق و عملکرد بعضی از اعضای
شورای نگهبان و
فرزندان آنان و همچنین شیوه
تشکیل جلسات و رایگیریهای
این شورا هنگام رد و تائید
صلاحیتها، حاضران و غائبین این جلسات و
ایفاگران نقش اصلی در آن و دلایل
خصومت بعضی از اعضا با اینجانب
، ناگفتههائی را بیان خواهم کرد تا
مردم بدانند که چه کسانی آگاهانه و نا
آگاهانه به مصداق بر سر شاخ بن
بریدن، مهر عدم اعتقاد به اسلام و نظام بر
پیشانی فرزندان راستین انقلاب و ملت
میزنند تا آنان را از عرصه خدمت به
کشور و مردم حذف کنند).در ادامه این
نشست با استناد به اصول مختلف قانون
اساسی، قانون انتخابات، ماده 62
مکرر قانون مجازات اسلامی و ماده واحده
لزوم رسیدگی دقیق به شکایات
داوطلبان رد صلاحیت شده در انتخابات مختلف،
مصوب 1378 مجمع تشخیص مصلحت نظام از
آنها خواستم که دلایل خود را مبنی بر
محرومیت از حقوق اجتماعی و حق
انتخاب شدن اعلام نمایند و بفرمایند که از
کی و با کدام دلیل اعتقاد و التزام
اینجانب نسبت به اسلام و نظام زائل شده
است و مدارک آنرا اعلام کنند؟
حجت الاسلام کعبی مثل همیشه با خوشروئی
خطاب به
اینجانب گفت: شما نماینده ای هستی که در
میان مردم محبوبیت داری و
کوچکترین نقطه ضعف اخلاقی و مالی در
پرونده ات نیست و...همچنان به تعریف و
تمجید از بنده ادامه داد. با تعجب
به او گفتم : با این وصف تا کنون از
ناحیه هیات های اجرائی، نظارت و
شورای نگهبان متهم به بی دینی شده ام!
کعبی
پاسخ داد: استغفرالله! چه کسی شما
را بی دین معرفی کرده است؟ گفتم پس
بفرمائید که معنی عدم اعتقاد و
التزام عملی به اسلام و نظام چیست؟ کعبی رو
به کارشناس مذکور کرده و گفت مشکل
ایشان چه بوده است؟
قبل از اینکه
کارشناس کارنامه اعمالم را بخواند
با تعجب از کعبی پرسیدم مگر شما پرونده
مرا مطالعه نکرده اید؟ در جوابم گفت
که کارشناسان پرونده داوطلبان
را
مطالعه کرده و گزارش آنرا به یکی از اعضای
شورای نگهبان که مسئول آن
پرونده است ارائه می دهند، او هم
این گزارش را در شورای نگهبان مطرح می
کند! گفتم پس بر اساس گزارش
"کارشناسان" است که افراد را تائید و رد می
کنید؟! پاسخ داد ما که فرصت نمی
کنیم بیش از چهار هزار پرونده را مطالعه
کنیم. گفتم مگر چند نماینده رد
صلاحیت شده وجود دارد، با توجه باینکه
آنها قبلا تائید صلاحیت شده اند آیا
حداقل نمیتوانستید پرونده آنها را
بصورت دقیق مطالعه کنید؟
این بار سکوت اختیار کرد؟
از کارشناس پرسیدم حتما
این پرونده حاوی مجموعه سخنرانی ها
و نطق ها و مصاحبه های بنده هست؟
پاسخ
داد بله مواضع مثبت و منفی شما در
اینجا گرد آمده است. گفتم پس دادگاه
انگیزاسیون و تفتیش عقاید به راه
انداخته اید!
سپس کارشناس شروع کرد به
قرائت حدود 12 الی 14 بخش علامت
گذاری شده از سخنرانی ها و نطق هایم که به
زعم آنها دلیل عدم صلاحیتم محسوب می
شد. 7- 8 مورد آن آنقدر سطحی و بی اساس
وپیش پا افتاده بود که حتی آقای
کعبی باو گفت اینها که اهمیتی ندارد بروید
سراغ اصل مطالب! مطالب و اتهامات
اصلی که احساس کردم آقای کعبی کمی مشتاق
است پاسخ مرا بشنود به شرح زیر بود:
1-
کارشناس" گفت: اعلمی در مجلس
ششم در یکی از سخنرانی هایش در
تویسرکان گفته است که "بعضی از این آقایان
خون به مغزشان نمی رسد و تفکراتشات
مربوط به عصر دایناسور هاست."
پاسخ
دادم که در عبارت "بعضی از این
آقایان" عده ای ممکن است مصداق این سخنم
واقع شوند و خیلی ها هم مصداق این
سخن نیستند. ضمیر مرجعش را پیدا می کند، این بخش از اظهاراتم
را چه کسی بخود گرفته است و چه ارتباطی به اعتقاد و
التزامم به اسلام و نظام دارد؟ آقای
کعبی گفت حتی اگر کسی به شورای نگهبان
هم توهین کرده باشد ما از آن می
گذریم ،از این هم عبور کنید. گفتم که این
موضوع چه ارتباطی با شورای نگهبان
داشته است؟ کعبی گفت اینها مهم نیست
نکات اصلی را مطرح کنید.
2-
کارشناس گفت: ایشان در جائی گفته اند که
من به دکتر شریعتی، دکتر یدالله
سحابی، مهندس بازرگان و مهندس عزت الله
سحابی ارادت دارم!
گفتم این ادعا کاملا صحت دارد و زمانیکه
این شخصیت ها
در راه اسلام و آرمان های انقلاب مبارزه می
کردند امثال من و شما پستانک می
مکیدیم. آیا عواطف و علائق انسانی
هم که یک امر شخصی است نشانه زائل شدن
صلاحیت است؟ مقام رهبری هم پس از
فوت مرحوم مهندس بازرگان و دکتر یدالله
سحابی از آنان تجلیل کرد. آقای کعبی
گفت از این ها عبور کنید و اگر مطلب
مهمی وجود دارد به آنها اشاره کنید!
3-
کارشناس گفت که ایشان در مجلس
هفتم به یکی از همکاران خود گفته
است: مادامیکه احمدی نژاد و جنتی در مسند
امور هستند این کشور روی خوش بخود
نخواهد دید، مگر اینکه نظامی شبیه نظام
سیاسی اسرائیل در کشورمان حاکم
شود(قریب به همین مضمون)!
با تعجب گفتم که
منبع این خبر کیست؟ کارشناس پاسخ
داد وقتی شما صحبت می کردید یکی از
همکارانتان شنیده و گزارش کرده است!
خیلی عصبانی شدم و گفتم آن رذلی که
فالگوش ایستاده شاید قسمت اول
ادعایش درست باشد، اما با توجه به نفرتی که
از رژیم صهیونیستی دارم یقینا قسمت
دوم ادعایش کذب محض است و هرچه اصرار
کردم نام این جاسوس کذاب را بگوید،
او را معرفی نکرد. کعبی که بنظر می رسید
خودش نیز از بیان این قبیل مطالب
سطحی ناراحت شده است نیم خیز شده و در
حالیکه به پرونده نگاه می کرد خطاب
به کارشناس گفت آیا همه موارد شبیه این
هاست و یا اینکه نکات در خور توجه
هم وجود دارد که کارشناس گفت مطالب
مهمتر هم هست. کعبی گفت پس آنها را
بخوان!
4-
کارشناس پس از تورق
مجدد پرونده گفت: امضای اعلمی در
همه تذکرات مربوط به پیگیری مواردی نظیر
دفاع از حقوق اشخاص مختلف،اعتراض به
نحوه برخورد با اجتماع زنان در میدان
هفت تیر، فرهنگیان، دانشجویان
بازداشت شده، زندانیان بند 209 و ... وجود
دارد! گفتم گزارشتان ناقص است، زیرا
اساسا متن اکثر تذکرات و سوالاتی از
این دست که مربوط به دفاع از حقوق
شهرونی بوده و همه آنها نیز به شکلی
حقوقی و در راستای ایفای وظایف
نمایندگی تنظیم شده است را شخصا نوشته و
امضاء جمع کرده ام و به آنهم افتخار
می کنم . مادامیکه حکم محکومیت قطعی
اشخاص در دادگاه صالح صادر نگردیده
ما بر اساس سوگندی که در جهت دفاع از
"حقوق ملت" ایراد کرده ایم، همچون
وکلای دادگستری فارغ از مرام و مسلک
آحاد ملت موظف به دفاع از حقوق
موکلینمان هستیم و اگر چنین نکنیم خیانت
کرده ایم.
حتی اگر یک بهائی که کوچکترین اعتقادی به
مسلک و آئینشان
ندارم امروز به دفترم مراجعه کرده و بگوید
که حقوق عمومی ام در نظام
جمهوری اسلامی بدون دلیل نقض شده
است برای اینکه سوگند شکنی نکرده باشم
ناگزیرم که نسبت به استیفاء حقوق
قانونی او اقدام کنم تا چه رسد به اینکه
این فرد مسلمان باشد. وقتی که از
بهائیت مثال آوردم عزیزی بلافاصله این
قسمت از صحبتم را یادداشت کرد و
کعبی هم کنجکاوانه سوالاتی را مطرح کرد،
اما پس از شنیدن توضیحاتم کعبی گفت
که حق با اعلمی است و نمایندگان باید
از حقوق عمومی مردم فارغ از مرام و
مسلکشان تا زمانیکه حگم محکومیت قطعی
آنها صادر نشده است دفاع کنند.(کعبی
در مورد امضاء کنندگان بیانیه مربوط
به آغاجری در مجلس ششم خود را بسیار
کنجکاو و حساس نشان می داد
.
5-
کارشناس
که بنظر می رسید مایل است گاف بزرگی برای
مچ گیری و محکومیت بنده پیدا
کرده و ارائه دهد با ولع فراوان
پرونده را ورق زده و پس از کمی مکث اظهار
داشت که اعلمی در هادیشهر واقع در
شهرستان جلفا در حین سخنرانی خود در
مورد ولایت فقیه اظهاراتی داشته است
و سپس عبارت کاملا نامانوس و نامفهومی
را به من نسبت داد
!گفتم وقتی ماموری را برای استراق
سمع و فالگوش شدن به
مراسم سخنرانی هایم می فرستند که
خود معنی عناوینی مانند ولایت فقیه را
نمی داند بدیهی است که حاصل
گزارشاتش بیش از این نخواهد شد، نظرم در مورد
ولایت فقیه و حدود اختیاراتش کاملا
شفاف است و بارها آنرا در مصاحبه ها و
سخنرانی ها و نطق های رسمی اعلام
کرده ام و نوارهای آن نیز موجود است.
بلافاصله
کعبی پرسید که جایگاه ولی فقیه در نظام سیاسی ما چیست و رابطه
آن
با قوای سه گانه چگونه است؟ در پاسخ گفتم:
بموجب اصل 57 قانون اساسی قوای
سه گانه زیر نظر ولایت مطلقه فقیه
اعمال می گردند و حدود اختیارات رهبری
را هم اصل 110 بیان کرده است.
سپس رو به کعبی کرده و از او پرسیدم آیا
این سوالاتی که تاکنون مطرح کرده
اید مصداق تفتیش عقاید نیست؟ شما که
دادگاه انگیزاسیون به راه انداخته
اید! طبق اصول 84 و 86 قانون اساسی و
ماده 75 آئین نامه داخلی مجلس،
نمایندگان در مقام ایفای وظایف نمایندگی
در اظهار نظر آزادند و نمی توان
آنها را به سبب نظراتی که در مقام ایفای
وظایف نمایندگی داشته اند از حقوق
اجتماعی از جمله حق انتخاب شدن محروم
کرد. کعبی گفت که آیا نمایندگان می
توانند از طریق تریبون مجلس خدا را هم
انکار کنند؟ پاسخ دادم که این قیاس
مع الفارق است و انکار خدا جزء وظایف
نمایندگی نیست و با انکار خداوند
مفاد سوگند نامه ای که در بدو ورود به
مجلس ایراد کرده است، نقض گشته و
فرد مزبور صلاحیتش زائل می شود در حالیکه
دفاع از حقوق ملت از وظایف نمایندگی
است و همینطور رابطه داوطلبان با
عناوینی نظیر ولایت فقیه، در حد
ابراز وفاوداری آنهم از طریق اقرار زبانی
قابل احراز است. لذا کسی که خود را
عملا ملتزم به قانون اساسی می داند قهرا
ملتزم به لوازم آن و اصول مندرج در
قانون اساسی هم هست و این یک مرحله
بالاتر از ابراز وفاداری به قانون
اساسی و اصل ولایت فقیه، موضوع بند 3
ماده 28 قانون انتخابات است.
کارشناس بازهم پرونده را زیر و رو کرد تا بلکه
مطلب قابل توجهی پیدا کند اما ظاهرا
نکته در خور توجهی وجود نداشت.
آقای
کعبی که بنظر می رسید که دیگر حوصله
اش از مطالب پیش پا افتاده به سر آمده
است از من تقاضا کرد که اظهاراتم را
مکتوب کنم ! در پاسخ گفتم که ضرورتی
به این کار نمی بینم! سپس از من
تقاضا کرد که اولا سعی کنید که با
... بسازید! و دوم اینکه در نطق ها
و سخنرانی هایتان هم گزنده صحبت نکنید! از
او پرسیدم که آیا این توصیه ها هم
در حوزه مسئولیت اعضای شورای نگهبان است
که بلافاصله پاسخ داد: خیر توصیه
های دوستانه است، شما نماینده خوبی هستی و
حیف است که...! در پاسخ به او گفتم
سازش با کسی که از افراد فاسد دفاع کرده
و حق را ناحق و ناحق را حق جلوه می
دهد و یا با اعمال نفوذ های خود پرونده
متهمین را از مسیر عدالت منحرف می
سازد و در همین رابطه با اعمال فشار خود
دادستانی را که در پی حق طلبی است
از مسئولیت خود عزل می کند و....جفا در
حق مردمی است که برای دفاع از
حقوقشان به مجلس آمده ام . کعبی گفت که من
هم چیزهائی شنیده ام با این
وصف...(انشاء الله اگر خدا توفیقی دهد در یکی
از نطق ها یا یادداشت هایم در همین
سایت به تفصیل و با اسم و رسم در این
خصوص توضیحاتی ارائه خواهم
داد.راقم)
اما در مورد اتهام گزنده سخن
گفتنم پاسخ دادم : فرض کنید که شما
در محیط خارج با دمای 20 درجه زیر صفر
قرار دارید و دستانتان نیز از سرمای
شدید سست و کرخت شده است و من هم در
اتاقی قرار دارم که دمای آن بالای
30 درجه است هر دو وارد اتاقی می شویم
که در آن تشت پر از آبی را قرار
داده اند که آب آن ولرم است، در یک لحظه
هر دو دستانمان را درون تشت مملو از
آب ولرم می کنیم شما احساس خواهید کرد
که دمای آب سوزناک است امامن احساس
می کنم که آب تشت خنک است ، لذا در
مجلسی که اکثریت نمایندگانش سکوت
اختیار کرده و یا به مداهنه گوئی اشتغال
دارند، ایراد نطق های متفاوت با جو
حاکم که در جهت بیان واقعیت های تلخ
جامعه است، گزنده بنظر خواهد رسید
در حالیکه اگر اکثریت نمایندگان مجلس به
نقد مشفقانه می پرداختند لاجرم نطق
های امثال من عادی بنظر می آمد!
به
کعبی گفتم خدا را شاکرم که در این
جلسه حضور یافتم و پی بردم که عدم
صلاحیتم از یکسو بخاطر ایستادگی و
سر تسلیم فرود نیاوردن در برابر زیاده
خواهی های کسی است که خود و برخی از
اطرافیانش به نام و با لباس پیامبر،
بر پیامبر و امتش در حوزه انتخابیه
ام جفا می کنند و از سوی دیگر دفاع از
حقوق کسانی است که تنها ملجاء و
مرجع آنها مجلس بوده است و سپس خداحافظی
کرده و با آسودگی خاطر از شورای
نگهبان خارج شدم و در دل با خود گفتم که
اگر امروز امام علی (ع) در میان ما
بود و یکی از نمایندگان منتخب مردم که
موافق و مخالف بر سلامت مالی و
اخلاقی و صداقت او تاکید می ورزند ، به
مخالفت با یکی از گماشتگان و
منصوبان متخلف می پرداخت که برخی از اطرافیان
او افراد مساله دار هستند ،آیا امام
هم بخود اجازه می داد که بجای برخورد
با گماشته خود، نماینده فساد ستیز
مردم را بی جهت فاقد صلاحیت اعلام
نماید؟ پاسخ برایم کاملا روشن بود:
هرگز! از اینرو آرزو کردم که ای کاش
شورائی نیز برای پاسداری از حقیقت و
عدالت در کشور تشکیل می شد تا مانع از
قربانی شدن عدالت به پای مصلحت گردد! |