ايران

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

این گزارش زمستانی
درهر کشور دارای حساب و کتاب
دولت و حاميانش را، با هم برده بود!
فريبرز رئيس دانا

 
 
 
 

 

سرمای بی‌سابقه‌ی زمستان 1386 ده‌ها تن از هم‌ميهنان بی‌توش و توان و غافلگير شدهی ما را به کام مرگ فرستاد، اما سرمای سودآوری هم برای پول‌جويان سنگدل و خارج شده از حيطه‌ی آدميزادی بود. اين سرما که برای نخستين‌بار در تاريخ به‌روايت‌های ثبت شده‌ی شهرهای اصلی ايران را که دارای گزارش هوا شناسی بودند در جايگاهی يخ بسته‌تر از مسکو، تورنتو، واشنگتن، پتروگراد، هيلسينکی و استکهلم و ديگر شهرهای مشابه قرار داد. وقتی سرما در مشهد به منهای 22 درجه، در خلخال به منهای 29، در اردبيل به منهای 31 درجه و در بلده به منهای 28 درجه و به بالاتر از شهرهای ذکر شده‌ی جهانی رسيد قطعا در روستاهای اطراف آن که در دشت‌های پرباد و کوهستان‌های در زير يخ فرو رفته قرار دارند، منجمدتر و کشنده‌تر بود. هوای تهران منهای ده درجه را تجربه کرد اما مناطق شمالی و شرقی و شمال غربی حتما به ارقام منفی بيش‌تری رسيدند. برف در خيلی از نقاط از 75 سانتيمتر تجاوز کرد و به 175 سانتيمتر نيز رسيد.

 در اين سرما فقيران روستايی و شهرهای کوچک وابسته به روستاها و تهيدستان شهری در مناطق فقير نشين و بی‌پناه شهرهای بزرگ، به يک‌سان، از گزند فقر بسی رنج بردند، بيمار شدند و مردند، بر آن‌سان که مردم، در افغانستان نيز چنين شدند. مرگ فقط نصيب سرمازدگان در مناطق شهری و روستايی که بی‌سرپناهان و نادارها و محرومان از گرما و وسايل گرمايشی را در خود جای داده بود نشد بلکه متوجه کسانی هم شد که از فرط سوز و سرما به وسايل گاز سوزی پناه برده بودند که از استانداردهای ايمنی برخوردار نبود اما با سودهای گزاف از رونق بازار سرما، به مردم بی‌چاره و بچه‌های کبودشده به چند برابر قيمت فروخته می‌شدند. قيمت چراغ کوچک نفت‌سور والور در قائم شهر از ده هزار تومان ناگهان به شصت هزار تومان افزايش يافت. در تبريز بخاری‌های برقی چهل هزار تومانی قيمت صدو سی هزار تومانی پيدا کردند. پتو کمياب و گران شد، نفت از قيمت مشروبات الکلی در بخش‌های کوهستانی غربی کشور گران‌تر شد. اين سودها را کسانی بردند که در جای گرم لميده و به ريش يخ‌زده‌ی مردم ساده‌ی‌مان می‌خنديدند.

تحليل‌گران بی‌وجود کماکان دامن نظريه‌ی پوسيده و منجمد عرضه و تقاضا را رها نکردند! آن‌ها گفتند معلوم است ديگر، وقتی سرما می‌آيد تقاضا برای وسايل گرما‌زا بالا می‌رود و تا بازار فرصت بيايد و خود را متعادل کند- که البته حتما اين کار را می‌کند و غمی نيست اگر برای سال‌های سال در بی‌تعادلی جان انسان‌ها را به خطر انداخته است- آن‌گاه قيمت اين وسايل بالا می‌رود. مردم محروم ضرر نمی‌کنند زيرا مطلوبيت نهايی خود را با اين پرداخت اضافی ارضا می‌کنند و در عوض از تقاضای خود برای چيزهای نامطلوب، مثلا کولر در اين فصل، می‌کاهند! راستی که يا صاحب کرامات!

اتفاقا رسانه‌های دولتی و سخنگويان رسمی آشکار و ناآشکار با اين برخورد هم‌آوا بودند: وزير کشور گفت به کارخانه‌های والور سفارش توليد داده است، و هرگز نگفت تا زمانی که اين کارخانه‌داران شريف و محترم و کاسبان بی‌آزار بيايند و والور بياورند و به مازندران و خراسان و آذربايجان و همدان و کردستان و کرمانشاه که با قطع گاز و سرمای بی‌دادگر روبرو بودند، چندين نفر ديگر تلف خواهند شد. وزير کشور گفت (نقل به مضمون): که موضوع را زياد گنده نکنيد فقط يک تا دو درصد از مردم ايران دچار قطع گاز هستند. (وزير نفت در حدود 2/3-2 درصد شهرها را مواجه با قطع گاز دانست) ايشان بايد بنا بر شغل سازمانی خود بيش‌تر از همه بدانند که جمعيت سه استان آذربايجان و استان‌های همدان، کردستان، کرمانشاه، گيلان، مازندران، خراسان شمالی و خراسان رضوی، قزوين و زنجان در حدود 40 درصد جمعيت کشور است و با توجه به شهرها و روستاهای قطع گاز شده، جمعيت زير هجوم يخبندان به بيش از 7 درصد جمعيت می‌رسد و اين يعنی 5 ميليون نفر جمعيت کشور. ايشان اگر از قيد درصد خود را رها می‌کرد و به خود مردم مصيبت‌زده توجه می‌کرد متوجه می‌شد که همان يک تا دو درصد، يعنی يک ميليون نفر از جمعيت کشورکه فقط نزديک به پانصد هزار نفر آنان کودک هستند.

من خيلی خوشم آمد از آن خانم نماينده‌ی خلخال (که هيچ نمی‌دانم جناحش وخطش چه بود و حالا نام او را هم از ياد برده‌ام که رو به مسئولان کرد و گفت: می‌دانيد سرمای 30 درجه در نبود هيچ سوختی يعنی چه؟ آيا حاضريد خود و خانواده‌اتان مدتی در آن بخش از سرزمين بمانيد؟ و باز اين چنين خونسرد در فضای مادون سرد کشنده توجيه‌سازی کنيد (نقل به مضمون). البته اين حرف‌ها از گذشته‌های دور در ميان بوده است. در سال 1383 که کارتن  خواب‌ها در تهران جان دادند، حرف‌ها بالا گرفت، اما آن‌ها هنوز و به‌خصوص امسال چندتا چندتا می‌ميرند. باری امسال صدها تن از سرما جان دادند.  ما گزارشی در مورد بخش اعظم آنان نداريم. از آن‌ها که در روستاهای مشکين‌شهر، خلخال، همدان، اسدآباد، کرمانشاه، سقز، بلده، قوچان، مشهد و جز آن در منتهای رنج يخ بسته‌اند خبر درستی در دست نيست، از کارتن خواب‌ها، ولگردها، بی‌چاره‌ها، بی‌خانمان‌ها و معتادها که در خيابان‌های بين مولوی و شوش يا زير خيابان شوش تا شهر ری در کوچه پس کوچه‌های صابون پزخانه، باغ آذری، سليمانيه، دولاب، سرآسياب و آن سوی‌تر در پيشوا و پاکدشت می‌زيند چيز رسمی دراختيار نيست. از احوال آنان که در بالاترين منطقه‌ی کوهستانی در فرحزاد بيتوته کرده‌اند - همان‌ها که چند ماه پيش شهرداری منطقه خانه‌های شماريشان را ويران کرد و آواره‌شان ساخت زيرا که مجوز سکونت نداشتند- بی‌خبريم. اما می‌دانيم که برای بيش از 100 نفر که براثر نشت گاز مونوکسيدکربن در تهران و تبريز جان داده‌اند گزارش داده شده است و اين را در رسانه‌های رسمی تکرار می‌کنند تا همگان بدانند مسئول مرگ آنان بی‌فرهنگی و بی‌دقتی خودشان است زيرا اصلا همه‌ی تقصيرها به گردن خود مردم است.

 و اما بشنويد از مديريت منابع موجود اين مردم. بنا به آخرين گزارش‌ها (از سوی نوذری وزير نفت) ميزان گاز توليدی و واردات به ايران در ميانه‌ی دی ماه 1386 در حدود 454 ميليون متر مکعب است. به‌طور متوسط در زمستان بايد مصرف 400 ميليون متر مکعب می‌بود که 23- 20 ميليون متر مکعب آن از ترکمنستان وارد و در عوض 20 ميليون متر مکعب به ترکيه صادر ‌شود. پيش از آغاز سرما، واردات از ترکمنستان قطع شد. وزير نفت ايران گفت؛ اين کشور بی‌اخلاقی کرده است و آن‌ها گفتند ما بارها برای افزايش بها تذکر داده بوديم و روز عيد غدير برای قطع گاز ربطی به اين عيد ندارد و نمی‌توانسته داشته باشد. ايران نيز صادرات به ترکيه را قطع کرد. اما وزير نفت درباره‌ی مذاکره با ترکمنستان در اوج سرمای کشنده با تکيه‌ پنهان و گرم بر غرور ملی گفت: «اول ترکمنستان گاز را وصل کند تا بعد مذاکره کنيم» و در اين غرور در برابر بد اخلاقی آن‌ها نه چيزی از قطع صادرات گاز ايران به ترکيه گفت و نه اين که تا چه حد اين تصميم‌ها و غرور ورزی‌های يک جانبه و خودمحورانه در چارچوب رضايت عمومی و جمعی قرار دارد. هم‌چنين از اين که چگونه او  و بقيه‌ی مسئولان موظف بوده‌اند با راهبردهای از پيش انديشه شده و دموکراتيک، تکليف خود را از بابت هزينه‌های مقاومت روشن کنند، چيزی به زبان آورد.

در سال 1384 کل گاز تحويلی به شرکت ملی گاز معادل 108288 ميليارد متر مکعب يا روزانه 297 ميليون متر مکعب بود. با رشد سالانه 5/12 درصد بايد اين مقدار به طور متوسط به 370 ميليون متر مکعب در سال 1386 می‌رسيد (و البته مصرف گاز در زمستان بالاتر) است. نوذری وزير نفت يک‌بار گفت مصرف زمستان امسال روزانه 110 ميليون متر مکعب بيش‌تر بوده است. اين به معنی روزانه 510 ميليون متر مکعب در اوج سرماست. اما اگر مصرف متوسط 454 را بپذيريم در اين ميان در حدود 50 ميليون متر مکعب اختلاف حساب خواهيم داشت.

اما گزارش شهرهايی که با قطع گاز روبه‌رو بوده‌اند حکايت از آن ندارد که توليد و مصرف به مرزهای 500بالاتر از ميليون متر مکعب در روز رسيده باشد. درست است که سرما موجب کاهش فشار و قطع گاز می‌شود اما از طرف ديگر کسانی هم از کاهش يا رشد ناکافی توليد گاز گزارش داده‌اند (از جمله عسگری نايب رئيس کميسيون اصل نود مجلس) در اين گزارش‌ها بر ضرورت راه اندازی فازهای پارس جنوبی (که به دليل شرايط بين‌المللی و سياسی، با مشکل روبه‌رو شده است) تاکيد می‌شود.*

از طرف ديگر بنا به گزارش وزير نفت ذخيره‌های انرژی در سال 1385 افزايش قابل ملاحظه‌ای داشته است ( بنزين از 386/1 به 68/2 ميليارد ليتر، نفت سفيد از 995/1 به 986/1 ميليارد ليتر، گازوئيل از 995/1 به 283/2 ميليارد ليتر و نفت کوره از 681/0 به 710/0 ميليارد ليتر). وزير نفت هم‌چنين تاکيد کرد که از جهت فنی امکان نداشته است گاز جاهايی مانند تهران را قطع و آن را به شهرستان‌ها منتقل کنند و دليل اصلی ممکن نبودن کنترل بسته بودن شيرهای گاز خانه‌ها و انشعاب‌ها در تهران عنوان شد.

اما پرسش اين‌ است که با اين همه ذخيره، چرا اين ذخاير به شهرستان‌های سرما‌زده منتقل نشدند و چرا بخاری‌های کوچک نيز در اختيار مردم قرار داده نشد. چرا نبود استاندارد بر شمار کشته شدگان افزود. و اگر نمی‌شد گاز تهران را قطع کرد چرا گاز اداره‌های دولتی و شمار زيادی از واحدهای خدماتی و توليدی را برای 3 تا 4 روز قطع کردند (بی آن که نگران باشند که وصل مجدد ممکن است با باز بودن شيرهای گاز همراه باشد و موجب آتش سوزی و انفجار و مرگ و مير گردد) و هزينه‌های مريی و نامريی و ناکارآمدی زيادی را به‌بار آورند.

البته هر کس می‌تواند در چارچوب حوزه‌ی مسئوليت خود دلايلی بياورد تا از مسئوليت بگريزد مانند نبود بخاری در بازار، سودجويی فروشندگان، بسته بودن راه‌ها، نبود وسايل حمل و جز آن. اما هر چه باشد نتيجه آن است که مردم ما نبايد اين چنين به دليل فقر، تبعيض، اهمال، سوء و ناپيش ‌دستی کردن مديريت، سودجويی‌ها و بهره ‌برداری از فرصت‌های نامهربانی طبيعت جان می‌باختند و رنج شب‌های يخ بسته‌ی ديجور را می‌کشيدند هيچ سزاوار نبود، خاصه که کسی از اين دادپروران ادعايی از کنار آتش امن و سرشاری، داغدار يخ‌زدگان نشد. و هنوز برودت‌ها در راه است.(فرهنگ و توسعه)