ديدار در "داووس"، همانگونه که حدس زده می
شد، به جدال سياسی و تکذيب و انکار در ايران انجاميد.
خبرگزاری فارس که خيالش بابت فيلتر بودن
سايت های خبری و ياهو و يوتوب و هر کانال اطلاع رسانی ديگر تخت
تخت است و اسارت مردم در چنبره سانسور دولتی را ابدی فرض کرده،
روز گذشته ديدار و يا شرکت مشاور ارشد احمدی نژاد "هاشمی ثمره"
و وزير خارجه "متکی" با زلمای خليل زاد نماينده ويژه کاخ سفيد
در سازمان ملل در حاشيه کنفرانس داووس را تکذيب کرد. اين در
حالی بود که عکس ها و فيلم مشروح اين ديدار روی شبکه تصويری
"يوتوب" قرار داشت و پيک نت نيز آن را در شماره روز گذشته خود
منتشر کرد.
خبرگزاری فارس نوشت:
«مجتبی ثمره هاشمی مشاور ارشد رئيس جمهور
در گفتگو با خبرنگار سياسی خبرگزای فارس، در خصوص سفر هيئت
ايرانی به نشست داووس، اظهار داشت: اين
اجلاس دستاوردها و نتايج بسيار خوب
و با ارزشی داشت و ديدارهای خوبی نيز
در حاشيه اين نشست برگزار شد.
وی
تأكيد كرد:
هيچ ديداری بين
هيئت ايرانی شركت كننده در نشست داووس و مقامات آمريكايی حاضر
در اين نشست انجام نشد و خبرهای منتشر شده از ديدار برخی
مقامات
ايرانی با « زلمای خليل زاد » صحت ندارد.»
دروغگوئی بنام هاشمی ثمره، نيازمند
خبرگزاری دروغ پردازی مانند "فارس" هم هست.
اين درحالی است که همزمان با انتشار همين
خبر از سوی خبرگزاری فارس، زلمای خليل زاد به فارسی و انگليسی
مصاحبه کرده و گفت: «ديدار رسمی نبود، بلکه يک مناظره برای
بيان نظرات بود!»
نه هاشمی ثمره و نه منوچهر متکی، حتی در
قواره خليل زاد نيز جسارت ندارند و يا مردم را قابل نمی دانند
که بگويند ما ديدار دو جانبه با امريکائی ها نکرديم، بلکه در
يک کنفرانس دو طرفه برای بيان نظراتمان شرکت کرديم و اين نامش
مذاکره نيست!
همين!
اما چرا نمی توانند در جمهوری اسلامی تا
اين حد صداقت در گفتار و بيان آنچه می گذرد داشته باشند؟
ساده است: می خواهند روی موج تبليغات و
عوامفريبی جلو بروند و با پاروی دروغ کشتی رانی کنند!
نفس چندان ديدار و بيان نظراتی نه تنها
ايرادی نداشت، بلکه راست اينست که به نوعی تبليغ برای سياست
های کنونی حاکميت جمهوری اسلامی هم بود. نه متکی و نه هاشمی
ثمره از چارچوب سياست های کلی که هر روز از دهان رهبر و امام
جمعه ها و حسين شريعتمداری و ديگران اعلام می شود خارج نشدند.
مگر يکبار که از دهان متکی در رفت و بجای رژيم صهيونيستی گفت
"اسرائيل"!
نه تفاهمی بود، نه مذاکره ای و نه پروتکلی.
حتی ميز گرد مشترک مطبوعاتی هم نبود. حتی هم متکی و هم هاشمی
ثمره اغلب بجای پاسخ گوئی به سئوالاتی که طرح می شد، شعارهای
سياسی می دادند و کسی هم آنها را سانسور نکرد و جلوی آنها را
نگرفت. حتی اگر تمام اين فيلم را از سيمای جمهوری اسلامی پخش
هم بکنند و ترجمه انگليسی سخنان را هم صادقانه و بدون شعار و
دگرگون کردن کلمات و دست نخورده همراه اين فيلم کنند تا مردم
ببينند، چيزی را از دست نمی دهند مگر "امکان ادامه موج سواری و
عوامفريبی با شعار مرگ بر امريکا" را. آن مشکلی که بايد حل
شود، همين است! دراينصورت است که مبارزه و مقابله با امريکا،
نه حربه ای تبليغاتی و دراختيار داشتن اين سوژه تا لحظه
زدوبندهای بزرگ، بلکه سياستی درجهت دفاع از استقلال کشور می
شود. درد اينست! |