ايران

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

قدرت تصميم گرفته به مسير خود ادامه دهد
دلمردگی مردم
فاجعه ای انکار ناپذير است!

مجلس هشتم می توانست زمينه آشتی ملی را فراهم سازد، اما بنای آشتی ملی را ندارند، چنان که حتی در جمع خودشان هم به هر کس شک می کنند و او را سست ميدانند کنارش می گذارند. مسئوليت تمام اتفاقات بعدی که برای مملکت می افتد برعهده آنهاست. در اين انتخابات هم آنچه اتفاق خواهد افتاد اينست که ظواهر امر را حفظ خواهند کرد، اما در ادامه اين وضع، بحران مديريت در ابعاد مختلف شديدتر می شود. قبل از انتخابات مجلس هفتم وقتی در نشستی اعضای هيئت های نظارت را جمع کردند وضع درست مانند تشکيل يک کنگره گسترده حزبی بود. اين کنگره را در يکی از سالن های بزرگ تشکيل داده بودند. با گروکشی قانون بودجه در مجلس، بودجه چند برابر شده شورای نگهبان را گرفتند و با اين بودجه در شهرهای مختلف افرادی استخدام شدند. درست مانند برنامه هايی که يک حزب سياسی انجام می دهد با اين تفاوت که اعضای اين حزب حقوق نيز می گيرند!

 
 
 
 
 

 

احمد شيرزاد که استاد دانشگاه در اصفهان است و در دوره ششم قانونگذاری نماينده اين شهر  در مجلس، يک نوک پا به جلسه "پاسداشت دانشجوی کشته شده سنندجی" که به ابتکار شاخه جوانان جبهه مشارکت در اصفهان برپا شده بود رفت.

خواه ناخواه، علاوه بر مسئله کشته شدن دانشجوی سنندجی در زندان اين شهر، مسائل روز و در صدر همه آنها انتخابات مجلس هشتم نيز مطرح شد. شيرزاد در اين باره گفت:

«متاسفانه اداره کشور را شوخی گرفته اند. تنها راه خروج کشور از بحران آشتی ملی در سطح کشور برای استفاده از تمام توان ملی است، اما به اين نتيجه رسيده اند که نيازی به اصلاح نظام نيست و می خواهند نظام را با جماعتی که دوست دارند و فکر می کنند کارآمد هستند اداره کنند. مجلس هشتم می توانست دريچه خروج نظام از بحران مديريت باشد و اکنون با رد صلاحيت های صورت گرفته جناح حاکم، مسئول تمام اتفاقات آينده کشور است.»

از آنجا که مجلس، مجلس پاسداشت دانشجوی کشته شده سنندجی بود، شيرزاد به با ذکر مصيبت قتل در زندانها، به اين ماجرا نيز پرداخت و گفت:

«ممکن است در سال ده ها هزار نفر بر اثر حوادث مختلف کشته شوند. ممکن است در سال شاهد آمار خودکشی زيادی باشيم. مرگ هر انسانی تاسف بار است، ولی اين حادثه بسيار نادر است که فردی که از قبل هيچ مشکلی نداشته دستگير شود و ناگهان خبر درگذشتش اعلام شود. با توجه به اينکه در طی مدت بازداشت اين دانشجو ملاقاتی نيز با خانواده اش داشته است و هيچ زمينه ای برای بروز چنين رخدادی وجود نداشته است. اگر واقعا رخدادی طبيعی اتفاق افتاده است چرا بايد اين حد پنهان کاری و اقدامات شک برانگيز و عجيب صورت گيرد و سعی کنند چيزی را از انظار پنهان کنند؟ اگر بر ملا شدن جنازه آن دانشجوی مرحوم مشکلی ايجاد می کند بايد مشکل را برطرف کرد و اگر اينگونه نيست چرا به اين شکل پنهان کاری کرده اند.

نظير اين قضيه در داستان مرگ خانم زهرا کاظمی نيز وجود داشت و مشکلاتی ديپلماتيک برای ايران ايجاد کرد. همچنين ماجرای مرگ پزشک دستگير شده (زهرا بنی يعقوب) و اخيرا نيز ماجرای مرگ دانشجوی سنندجی. بطور قطع کسانی که مسئول دستگيری وی بوده اند و همچنين مقامات ارشد آن ها مسئول هستند و بايد پاسخگو باشند و ابهامات را برطرف کنند. ممکن است در هر جامعه ای از جمله جوامع کاملآ آزاد اين گونه وقايع اتفاق بيافتد و ممکن است يک مامور قانون از حدود تعيين شده قانونی خود زياده روی کند و به حقوق شهروندان تخطی کند و اين قضيه منجر به مرگ يا آسيب ديدن شهروندی شود. ولی ارگان هايی وجود دارد که می تواند چنين حوادثی را تحت نظر بگيرد. سوال اين است که ما در جامعه خودمان چه ابزارهايی برای اين کارداريم ؟ مسئله حقوق بشر که يک بعد آن بحث حقوق زندانيان است و ابعاد متنوع ديگری نيز دارد مسئله ديروزی يا امروزی نبوده است و مهم اين نيست که مثلآ آيا حقوق بشر فقط در ايران نقض می شود و در جای ديگر نقض نمی شود و يا فقط در کشور A نقض می شود و در کشور B نقض نمی شود.
در مورد رعايت حقوق زندانيان در بازداشتگاه ها به راستی نهادهای موجود چقدر اجازه بازديد از بازداشتگاه ها را دارند.يکی از مسائل مهم در مجلس ششم اين بود که هر بازداشتگاهی موجود است زير نظر سازمان زندان ها باشد. متاسفانه سازمان زندان ها به صراحت مسئوليت بعضی زندانيان را به عهده نمی گيرد و داخل بازداشتگاههای رسمی، جزايری هست که سازمان زندان ها مسئوليت آن ها را به عهده نمی گيرد و نمی توان مطمئن بود که همه بازداشتگاه های موجود زيرنظر قوه قضائيه اداره می شود.  در مجلس ششم آقای موسوی خوئينی ها بسيار پيگير اين مساله بود و بر اساس فشار دوران اصلاحات بود که اين قضيه زندان ها و بازداشتگاهها سرو سامانی گرفت و حداقل ورود و خروج زندانيان قانونمند شد و اين موارد نتيجه رفت و آمدها و پيگيری نمايندگانی بود که امروز تاوان آن را می توان در ردصلاحيت های اعمال شده ديد.  هنوز کسی پاسخگوی قتل زهرا کاظمی نيست و تا همين حد پيگيری هايی هم که صورت گرفته است به دليل تابعيت کانادايی اين خانم و فشارهای ديپلماتيک بوده است.  در صورتی که در جريان پرونده خانم زهرا بنی يعقوب و اخيرا در مورد مرگ اين دانشجويی سنندجی همان ميزان پيگيری هم صورت نمی گيرد. »
 

باز گشت به ماجرای انتخابات مجلس


«در قانون انتخابات اشکالاتی در متن قانون وجود دارد که بسيار عجيب است و قانون انتخابات مجلس که در آخرين ماه های مجلس پنجم تغيير کرد که تغييراتی عجيب بود از جمله اضافه شدن واژه نظارت استصوابی شورای نگهبان که با استناد به آن، شورای نگهبان هرکاری می تواند انجام دهد و با استناد به اين قانون دستگاه بسيار وسيع و مفصلی به نام هيئت های نظارت ايجاد کرده اند که قبل از انتخابات مجلس هفتم وقتی در نشستی اعضای هيئت های نظارت را جمع کرده بودند و درست مانند يک کنگره گسترده حزبی در يکی از سالن های بزرگ جلسه گذاشته بودند . با گروکشی قانون بودجه، بودجه چند برابر شده شورای نگهبان را گرفتند و با اين بودجه در شهرهای مختلف افرادی برای تحقيقات محلی و.... استخدام شدند . درست مانند برنامه هايی که يک حزب سياسی انجام می دهد با اين تفاوت که اعضای آن حقوق نيز می گيرند و می توانند در زندگی مردم جستجو کنند. بديهی است در کشور ما چنين بودجه هايی معجزه می کند و می تواند موضوع فعاليت قرار گيرد و خودش ايجاد تحرک کند ولی تحرکی سياسی که به قيمت تخريب ديگران است.

با فرض اينکه همه افرادی که شورای نگهبان و وزارت کشور در هيئت های اجرايی و نظارت منصوب کرده اند صالح باشند ولی فرض کنيم اتفاقی افتاد که مثلآ بعد از يک رويداد غيرمترقبه و عجيب گروهی ديگر در اين پست ها قرار گرفتند که همه افرادی نا به کار و شرور باشند و اين گروه موفق شدند لباس ظاهر سازی و نفاق نيز بر تن کنند و تمام اين دستگاه ها را در دست بگيرند. يعنی فرض بگيريم به جای آقای جنتی فردی فاسق و فاجر عهده دار مسئوليت شود که برحسب وظيفه قانونی بايد درجه ايمان افراد را تعيين کند. سئوال اين است که اگر چنين اتفاقی بيافتد و آن افراد بی دين و فاسق آقای جنتی را رد صلاحيت کنند آنوقت آقای جنتی با چه ابزاری می خواهد اعتراض کند؟

رد صلاحيت های انجام گرفته کنونی کاملآ قابل پيش بينی بود.  خوشبختانه و يا متاسفانه امروز ما اصلاح طلبان در موضعی قرارگرفته ايم که مسئول اتفاقاتی که خواهد افتاد نيستيم و واقعآ مسئوليت تمام اتفاقات بعدی با خودشان است.  جناح حاکم بايد مسئوليت تاريخی اين کار را بر عهده گيرد و اين چيزی است که اگر هيچ رسانه ای هم نداشته باشيم می توانيم روی آن بايستيم و واقعآ برای افکار عمومی مشخص کنيم چيزی که از امروز اتفاق می افتد حاصل کار يک جناح است و حاکميت يک دست شده راه را برای ورود هرکس غير خودش سد می کند.عزم و اراده کرده اند که کشور را تنها با بخشی از مردم اداره کنند و با بقيه کاری ندارند. و اين طور هم نيست که مساله آن ها با افرادی باشد که از ديد آن ها مخالفان سياسی هستند، به هرکسی که شک دارند هم نبايد باشد و اين مساله در عزل و نصب های اخير کاملآ مشخص و واضح است.

متاسفانه اداره کشور را شوخی گرفته اند و بسيار برای آن ها ساده است که اگر رئيس جمهور در چند مصاحبه اشتباهی کرد، بگويند در دفعات بعدی ياد می گيرد و تکرار نمی شود. به اين سادگی تجارب کشور را کنار گذاشتن جای تاسف دارد ولی تصميمی است که گرفته شده است.

متاسفانه صدای بحران به گوش افراد عاقل می رسد. اينکه اقتصاد دانان نامه ای می نويسند که اين راه پيش گرفته شده به تورم می رسد بر همين اساس است. ولی آقای احمدی نژاد تا خودش تجربه نکند قبول ندارد و تجربه های جاری دنيا ملاک نيست. در مجلس نيز به همين شکل شاهد برداشت های مکرر از صندوق ذخيره ارزی بوديم که باعث اين حجم نقدينگی است که به بار آمد و بحران مديريت بحرانی است که کاملآ روی خودش را نشان داده است.    به غير از مشکلات اقتصادی، فرهنگی وغيره،  فضای دلمردگی کشور را در بر گرفته که به مراتب از همه آن ها خطرناک تر و بدتر است. نوعی فضای ياس و دلمردگی بين پير و جوان موج می زند و به همه بخش ها تسلی پيدا کرده است.

مجلس هشتم می توانست دريچه خروج نظام از بحران مديريت باشد که متاسفانه تصميم گرفته شد که اين دريچه باز نشود. چيزی که اتفاق خواهد افتاد اين است که ظواهر امر حفظ خواهد شد و بحران مديريت در ابعاد مختلف شديدتر می شود.

بزرگان جناح اصول گرا به خوبی می دانند که مديريت يک سويه گروه آقای احمدی نژاد مديريتی است که کشور را روز به روز بيشتر در بحران فرو می برد و حتی اگر تمام جناح راست هم به کار گرفته شود باز معلوم نبود اين کار به نتيجه برسد.  ما مجموع توان مديريتی کشور را که به کار بگيريم باز در مديريت پائين هستيم. منظور اين نيست که در دوران قبلی نوابغ مديريت را داشته ايم ولی حداقل فضای بازتر و گسترده تری بود که يک کارشناس از اظهارنظر شخصی خودش نگران نبود و می توانست کنار يک وزير بنشيند و پيشنهادات خود را مطرح کند و مثلآ آن وزير قبول کند يا نکند، ولی امروز بايد حرفی زده شود که وزير بپسندد و وزير هم بايد حرفی بزند که رئيس جمهور بپسندد.

برای خروج از اين بحران مديريت حداقل کار اين بود که بگذاريم در مجلس هشتم حتی به صورت کنترل شده نسيمی بوزد و حرف مخالف هم زده شود و مردم حس کنند مجلس زنده است.

نتيجه ای که اتفاق خواهد افتاد يک دوره چهار تا ده ساله بسيار مبهم است و ما می توانيم در گوشه و کنار جامعه مدنی بنشينيم و تا جايی که درها بروی ما بسته نشود مسائل را رصد کنيم. تجربه نشان داده است که وقتی جناح راست برای مساله ای هزينه کرد از آن پايين نمی آيد و حالا که هزينه کرده است روی اين قضيه ايستادگی خواهد کرد، به اين نتيجه رسيده اند که نيازی به اصلاح نظام نيست و نظام را با جماعتی که دوست دارند و فکر می کنند کارآمد هستند اداره کنند. هرچند تجربه دوساله اخير افرادی را حتی در جناح اصول گرا بيدار کرد.