مردم آمریکا امسال چهل وچهارمین رئیس جمهوری خود را انتخاب می
کنند. دموکراسی در جوامع رشد یافته، از جمله در آمریکا آزادی
احزاب، آزادی بیان و قلم و آزادی تجمع را تأمین می نماید.
آزادی رقابت در انتخابات یکی از اصول اساسی دموکراسی است. در
هر چهار سال فرصتی پیش می آید تا رسانه های گروهی در غرب
کارزار تبلیغاتی راه اندازند و از این طریق الگوی دموکراسی در
آمریکا را به جهانیان عرضه کنند. اما انسان های آگاه در سراسر
جهان نیک می دانند که در آمریکا دو حزب موجود است و این احزاب
با توده ای مردم سرکار ندارند و حافظ منافع آنان نیستند، در
عین حال این دو حزب برای آن تشکیل شده اند که نامزدهای مورد
نظر سرمایه فرا ملی را معرفی کنند و مردم مجبور شوند یکی از
این نامزدها را انتخاب کنند. 230 سال است که این کار انجام
میگیرد.
سناریوم نوبتی انتخابات از ژانویه امسال روی صحنه آمد. دو نفر
از هر دو حزب در میدان رقابت رویاروی همدیگر ایستاده اند و با
ایراد سخزانیهای پرتب و تاب مردم را تشویق و تهیج می کنند که
در رای گیری شرکت کنند و رئیس جمهوری خود را انتخاب نمایند.
دموکراتها مانند همیشه توده های وسیع مردم از جمله قشر محروم
و سیاه پوستان را مورد خطاب قرار می دهند و می کوشند به آنها
اطمینان بدهند خواست های آنها را بر آورده خواهند ساخت. جمهوری
خواهان با روحیه محافظه کارانه به خشنونت در سیاست خارجی
اولویت می دهند. حتی احتمال خروج ارتش آمریکا از عراق را شکست
تلقی می کنند و روی این مسئله تأکید دارند که در صورت پیروزی
در انتخابات از خروج ارتش جلوگیری خواهند نمود.
آنچه تا اینجا گفته شد تصویر حوادث بود نه بیان حقیقت. حقیقت
چیز دیگری است که مردم آمریکا روزانه با آن روبرو هستند:
چهار صد هزار ایرانی در آمریکا زندگی می کنند، همه تابعیت
آمریکا را پذیرفته اند و از مزایای آن استفاده می کنند و از
جمله در انتخابات شرکت می کنند و به یکی از نامزدهای دو حزب
موجود رأی میدهند. خبرنکار فارسی رادیو .b.b.c
در یک شهر کوچک آمریکا کوشید با چند نفر از کارکنان فروشگاهها
درباره انتخابات ریاست جمهوری و شرکت ایرانیان در این انتخابات
مصاحبه ای انجام دهند. اما هر یک از مخاطبین سکوت کردند و یا
زبان به سخن گفتن نکشودند. تنها یک خانم آرایشگر علت حرف نزدن
را با ترس و واهمه از سازمان ( بوروی) تحقیقات فدرال مربوط
دانست، چند روز قبل یکی از کانال تلویزیون غیر دولتی باکو با
یک دانشمند ایرانی مقیم آمریکا در خانه وی صحبت میکرد. خبرنگار
از صاحب خانه (شهروند آمریکا) پرسید که آیا با سیاست سرکار
دارد؟ جواب چنین بود: من از سیاست دور هستم زیرا نمی خواهم
پرونده من در سازمان تحقیقات فدرال آمریکا زیر سئول قرار
گیرد.
این قبیل بیانات پرده از روی حقیقت بر میدارد و نشان میدهد که
چرا مردم آمریکا سیاسی نیستند و یا به چه علت از سیاست دوری می
جویند. بدین طریق آزادی بیان برای میلیون ها شهروند آمریکائی
مفهوم و معنائی ندارد. اما آزادی قلم:
مردم عادی اهل قلم نیستند. صاحبان قلم در رسانه های گروهی
سمعی و بصری قلم می زنند. این رسانه ها در مالکیت کلان سرمایه
دارانی است که قلم بدستان در خدمت آنها می باشند.
روزنامه ها و تلویزیونها دستگاه سیاسی – ایدیولوژیکی هستند که
به تحکیم پایگاه فکری جامعه ای فرد گرا و نا برابر خدمت می
کنند. در چنین جامعه جنایتکاری مسلسل در دست به دبستانها، به
دانشگاه ها و فروشگاه ها حمله می کنند. همه را به رکبار کلوله
می بندند و انسان بی گناه را می کشند، سپس سوار اتومبیل خود
می شوند و از محل حادثه دور می شوند.
باز داشتگاهای مخفی سیا در کشورهای اروپای شرقی، بویژه در
بازداشتگاه گوآنتاما و در بازداشتگاه ابوغریب در بغداد نشان
داد که مأموران مرد و زن آمریکائی در این بازداشتگاهها مرتکب
چه جنایاتی غیر قابل تصور و غیر قابل تحمل شده اند. برای گرفتن
اعتراف زندانیان را زیر شکنجه ضد بشری، حتی شکنجه در زیر آب
قرار می دهند. در یک سخن آمریکا یک بام دو هواست. در ظاهر
آزادی و دموکراسی، و در با طن نظارت کامل بر شهروندان.
|