بعد از رد صلاحیتهای گستردهی کاندیداهای جبههی اصلاحات،
سناریوی بامزهای گویا در حال انجام بود. خیلی از متولیان
جبههی اصولگرایی و رد صلاحیت کنندگان، با سر و صدا اعلام
کردند که با همهی این رد صلاحیتها، هنوز انتخابات به صورت
جدی رقابتی است؛ و دو گروه و جریان در صحنهی سیاسی وجود دارند
که میتوانند با یکدیگر رقابت جدی نمایند. بلافاصله جبههای با
محوریت آقایان لاریجانی، رضائی، قالیباف تشکیل جلسه دادند و بی
آن که کوچکترین انتقادی از این رد صلاحیتها داشته باشند،
تلاش داشتند خود را با محور اعلام نشدهی مخالفت با احمدی نژاد
به عنوان همان جریان دوم به مردم معرفی کنند. گروههای کوچک و
یا افراد بزرگ دیگری هم که با سیاستهای احمدی نژاد مخالف
بودند، به طور پراکنده خود را جزئی از همین پروژه معرفی کردند
تا مردم باور کنند دو جناح اصلی در کشور وجود دارد؛ یکی طرفدار
و دیگری مخالفان احمدی نژاد و این دو گروه قرار است رقابت جدی
نمایند و در یک فضای کاملاً رقابتی، انتخابات آزاد و با حضور
دو طیف اصلی کشور برگزار شود. با این سناریو به دلیل آن که
اختلافات بر محور احمدی نژاد بود، هم ایشان پرآوازه میشد و هم
انتخابات پرشور و رقابتی معرفی میگشت و هم اصلاح طلبان که
پشتوانهی اصلی و سنگین حمایت مردم را داشتند، حذف میشدند؛
اما اعتراض سران اصلاح طلب و فعالیت گسترده آنان و حمایت
مردمی از این اندیشه این سناریو را درهم ریخت. زیرا معلوم بود
که اختلافات دو جناح کشور خیلی جدیتر و پرسابقهتر و
مبنائیتر از این بود که بر محور احمدی نژاد قرار گیرد. جناح
سازیهای بیپشتوانه، هیچگاه نمیتواند اثری در روند سیاسی
جامعه داشته باشد. |