بيست و هشت سال گذشت. راستی 28 سال يعنی يك عمر. در تقويم
زندانی هر لحظه به طول يك عمر است. اين روزگار بسيار طولانی
زندان، برای من سفری است به عمق و گسترهی مفاهيمی كه در شرايط
عادی به ارزش واقعی آن ها به درستی پی نمی بريم مفاهيمی چون
حقيقت، عدالت، شرافت، آزادی و ايستادگی، در روزمرگی زندگی به
درستی درك نمی شوند، آنگاه كه انسان در شرايط سخت انتخاب قرار
می گيرد عظمت و اعتبار اين مفاهيم خود را آشكار می كند تا آنجا
كه انسان برای حفظ اين ارزش ها از تمامی وجود مادی خود می
گذردتا به عالم معنی راه يابد.
بسياری از هم بندان من برای پاسداری از حريم شرافت انسانی و
گذار به عالم معنی جان خود را فدا نمودند. انسان برخوردار از
شرافت در مقابله ی وسوسه های حيات مادی تهی از معنی به لرزه
نمی افتد و جاذبه های كاذب زندگی او را نمی فريبد.
من در اقامت طولانی خود در زندان بارها و بارها با انسان هايی
مواجه شدم كه سرافرازانه مرگ شرافتمندانه را به بودن به هر جهت
ترجيح داده و هنر چگونه زيستن را به من آموختند. من در
مكتب شجاعت ياران خود آموختم كه درد و رنج ناشی از دوری از
ياران و فرزندان و عزيزان، ايستادگی در مقابل رفتارهای توهين
آميز و شكنجه زندانبانان بخشی از هزينه هايی است كه برای حفظ
ارزش های انسانی بايد آن را پرداخت. تمامی گناه من دفاع از اين
حقيقت بوده و هست كه ايرانی بالغ است و حق تعيين سرنوشت دارد و
مجلس خبرگان و نظام سياسی بر آمده از آن راه را برای
اعمال اين حق هموار نمیكند. من گفته بودم و میگويم كه نظام
سياسی مردم سالار میبايستی بر پايه های مجلس مؤسسان منتخب
مردم استوار شود.
از جانب كسانی كه اعتقادی به شايستگی و اهليت مردم به انتخاب
نظام سياسی و حقوقی خود ندارند، من به عنوان خائن به آرمان های
ملی محكوم شدم. اگر تشخيص من در خصوص ماهيت عملكرد مجلس خبرگان
درست نمیبود بهايی چنين سنگين برای اظهار حقيقت متحمل
نمیشدم چرا كه اظهار يك مطلب بی پايه و اساس نمیتوانست
موجبات نگرانی زمامداران را فراهم كند. بيان حقيقت از جانب
گاليله تحمل نشد، چرا كه خواب آرام لشگر جهل را بر هم می زد و
امنيت و تداوم حيات آن ها در انكار حقيقت تأمين می شد. اما
انكار حقيقت نابودی حقيقت نيست و حقيقت دارای جوهر و
اكسيری است كه مستقل از وجود مادی ما و حتی مستقل از وجود
اظهار كنندهی آن میتواند به حيات خود ادامه دهد. نه تسليم
گاليله و نه پرواز شجاعانه سقراط خللی در تابش نور حقيقت بر
جهان هستی وارد نكرد با اعدام گسترده ی مبارزان در سياهچال ها
در دهه شصت حقيقت اعدام نشد بلكه بر لشگر مبارزان راه آزادی و
حقيقت افزوده شد. با فداكاری آن عزيزان امكان درك و فهم حقيقت
برهمگان آشكار شد. نگاهی حتی گذرا به چهره سياسی، اجتماعی،
اقتصادی و فرهنگی جامعه ايران عمق فاجعه و سنگينی هزينه انكار
حقيقت را نشان میدهد، گرانی افسار گسيخته امان مردم را بريده
است. پول نفت فقط به جيب صاحبان شكم های فربه و سير و خفاشان
معتاد به خون مردم گرسنه سرازير میگردد. سيمای امروز ميهن مان
را درد و رنج كودكان خيابانی و كارتن خوابها، و زنان مستأصلی
كه زير بار هزينه زندگی به تن فروشی ايستاده اند، بيكارانی كه
در جستجوی لقمهای نان به هر سو صف كشيده اند و خردسالانی كه
با كيسه های سنگين پس مانده مردم زباله دان ها را زير و رو می
كنند، جوانانی كه در چنگال بيماری اعتياد پرپر می شوند، و...
به تصوير می كشد. چهره چركين شهر چنان افسرده و بی رمق است كه
هيچ انسان مسئول و شرافتمندی يارای نگاه به آن را ندارد. فقط و
فقط مسئولين محترم! هستند كه در كمال خونسردی و آرامش در گوش
شهر لالايی می خوانند كه همه چيز آرام و طبيعی است. با اوج
گيری قيمت مسكن و مايحتاج عمومی ديری نخواهد گذشت كه شاهد
گسترش پديده ی زاغه نشينی، كارتن خوابی، فراگير شدن بيماری
اعتياد، افزايش ميزان بيكاری و جرايم سازمان يافته و... خواهيم
بود.
آنجا كه حقيقت انكار شود، نابودی تدريجی مردم در جهنم فقر و بی
عدالتی، مهرپروری معرفی میگردد!
كدام كارمند، كارگر، پزشك، مهندس و استاد دانشگاه میتواند با
كار و تلاش شرافتمندانه خود در طی سی سال زحمت صاحب يك
آپارتمان كوچك در تهران شود؟ مسكن لابد كالای لوكس است و نشانه
فرهنگ غربی؟ وضيعت اقتصادی و به تبع آن وضعيت اجتماعی و فرهنگی
آنچنان به هم ريخته و نگران كننده است كه مردم آن را با پوست و
گوشت و استخوان خود درك میكنند و آمار و ارقام واقعی گرانی و
تورم را در كاهش لحظه به لحظه قدرت خريد و سفره های خالی خود
پيدا می كنند.
اين در شرايطی است كه عاملين و مسببين وضعيت موجود و نمايندگان
چپاولگران اقتصادی در قدرت سياسی با انكار حقيقت اعلام میكنند
كه همه چيز طبيعی و عادی است.
بيان اين درد و دل مختصر را از آن جهت ضروری دانستم كه معلمان
و دانشجويان، زنان، كارگران، روزنامه نگاران و جوانانی كه در
صفهای فشرده مبارزات مدنی میكوشند به ارزش واقعی كار خود
بيشتر بينديشند. تجربه 28 ساله زندگی نوين به من آموخت كه
آگاهی انسان از اهميت و ارزش كار خود توان او را در مبارزه با
ناملايمات و فشارهای زندان افزايش میدهد تا آنجا كه هيچ نيروی
اهريمنی نمیتواند مقاومت او را در هم شكند. چنانچه من در
مقابل فشارهای روانی و جسمانی قرون وسطايی از پا نيفتادم. اگر
نشكستم به اين دليل نبود كه من اميرانتظام از قدرت استثنايی
برخوردار بوده و يا برای اين مقاومت، دوره های خاصی را طی كرده
و آمادگی لازم را كسب كرده بودم."نه به هيچ وجه"،
اگر من نشكستم فقط و فقط به خاطر آن بود كه حقيقتی كه من
از آن دفاع كرده و از چشمه زلالش سيراب میشدم غير قابل شكستن
بود. و آن حقيقت شايستگی ملت ايران برای حق تعيين
سرنوشت بوده و هست. عشق ورزی به حقيقت، انسان را چون خود حقيقت
شكست ناپذير مینمايد. من بسيار سعادتمندم كه امروز
شاهد عظمت و شكوه صف مبارزان و مدافعان حق تعيين سرنوشت به
شيوه مسالمت آميز و مدنی میباشم. اين صف نه تنها هرگز نخواهد
شكست بلكه آنچنان پرتوان و استوار خواهد ايستاد كه آرايش
نيروهای سياسی را به نفع حق تعيين سرنوشت دموكراتيك بر هم زده
و صلح و توسعه پايداری را برای ايران و كشورهای منطقه بنيان
خواهد گذاشت.
اظهار خوش بينی نسبت به آينده تلاش های كوشندگان راه آزادی و
عدالت از باب تسكين دردهای كهنه خود و يا دامن زدن به توهم و
تخيلات نمی باشد. دليل خوش بينی و اميدواری من كارنامه درخشان
مردم در فهم و درك حقيقت زندگی در جريان يك مبارزه طولانی
اجتماعی است.
در جريان اين مبارزه نوعی از اجماع ملی در خصوص ارزشهای
دموكراتيك و حقوق بشری، استمرار و فراگير شدن فعاليت های مدنی
صنفی و اجتماعی شكل گرفته و آمادگی جامعه در كليت آن به پذيرش
هزينه تغيير شرايط، افزايش يافته است.
در هيچ دوره ای از تاريخ مبارزات ملت ايران، جنبش مدنی و
مسالمت آميز ملت ايران، اين اندازه پر توان، هوشمند، منسجم،
فراگير و هدف دار نبود. كارزار يك ميليون امضاء، تجمعات اعتراض
آميز معلمان، پيگيری مصرانه مطالبات كارگری توسط سنديكاها و
نهادهای كارگری، افشاگری ها و روشنگری های روزنامه نگاران و
اصحاب قلم، مبارزات دليرانه دانشجويان، تحرك مدافعين حقوق بشر،
كه ويژگی مشتركشان پرهيز از افراط گری و حركت با منطق اعتدال
می باشد، نشانه های اميد بخش بلوغ و استواری جنبش مدنی
میباشد. از سال 1332 تا به امروز دانشجويان كشور برای برگزاری
مراسم 16 آذر (روز دانشجو) تا به اين حد تحت فشار نبودند. با
اين وجود دانشجويان كشور با اتكا به توان جنبش مدنی و عزم و
اراده خود از سد تهديدها و فشارها عبور كرده و يك رويداد
تاريخی ديگری را در كارنامه درخشان جنبش مدنی به ثبت رساندند.
دستگيری گسترده دانشجويان از دختر و پسر نشان از توانمندی و
فراگير شدن فعاليت های مدنی دانشجويان دارد.
همين داوری در مورد جنبش زنان، معلمان و كارگران نيز
صادق میباشد. بنابراين دليل عمدهی خوش بينی من نسبت به آينده
كشورم بر توانمندی جنبش مدنی استوار میباشد. نگاهی عميق به
تحولات و شرايط جهانی خوش بينی مرا دو چندان میكند.
اگر حاكمان ايران از حداقل دلسوزی و اعتقاد به منافع ملی
برخوردار بودند و دغدغه تأمين امنيت، رفاه، آزادی و سربلندی
برای ملت ايران را میداشتند. با استفاده از درآمد سرشار نفت،
شرايط بين المللی مساعد، نيروی كار بالنده و پر توان به راحتی
میتوانستند در اين 28 سال ايران را به قدرت اول اقتصادی منطقه
تبديل كنند و لكه ننگ صدور زنان ايران برای خود فروشی در
كشورهای كوچك و تازه به دوران رسيده خليج فارس را از دامن شرف
ايرانی بزدايند. اما دريغ و افسوس كه حاكمان ايران سرمايه های
مادی و انسانی، سرزمين كهن و پر افتخار ايران را وسيله ايی
برای عقده گشايی و ترك تازی در ميدان توهم و تخيلات ارتجايی و
واپس مانده خود قرار داده و با چمدان خالی از هنر و انديشه و
با سرمايه ملت به سفرهای بی خاصيت خود ادامه داده و به جشن و
پايكوبی در همايشهای تشريفاتی داخلی مشغول هستند و با
ماجراجويی هسته ايی كشور را به سوی فاجعه و جنگ سوق می دهند.
دستيابی به فناوری هسته ايی در عالیترين سطح آن برای تأمين
انرژی و بهره برداری صلح آميز حق ملت ايران بوده و در توان و
قابليت های علمی و فنی ملت هوشمند ايران میگنجد، اما عدم
آشنايی مسئولين كشور با ادبيات و زبان قابل فهم جامعه جهانی،
پيروی از سياست ها و شعارهای تندروانه و غير عقلايی، دور كردن
مردم از مشاركت در تصميم سازی ها، رفتارهای دون كيشوتوار و
ناتوانی در اعتمادسازی، فعاليتهای هسته ايی را به تهديدی عليه
ملت ايران تبديل كرده است. و فرصت های زيادی را قربانی اتخاذ
روش ها و راه كارهای غير عقلايی مسئولين نموده است. در چنين
شرايطی وظيفه ما افزودن بر تلاش های مسالمت آميز و صلح طلبانه
خود و گسترش ارتباط انسانی خود با مردم صلح دوست و علاقمند به
ارتقاء حقوق بشر و دموكراسی در سراسر جهان میباشد. تنها شانس
ما برای جلوگيری از جنگ و خشونت در منطقه، متقاعد كردن افكار
عمومی در جهان میباشد. بدين منظور می بايستی به عزم راسخ،
پشتكار، قابليت و توانمندی های مان در پيگيری مطالبات ملی و
دستيابی به دموكراسی از طريق مبارزات مدنی مسالمت آميز در قالب
يك جنبش مدني– ملی منسجم بيافزاييم. در اين راستا می بايستی از
تمامی ابتكارات و فعاليت ها و پيشنهادهای سازنده استقبال و
حمايت كرد و هيچ فرصتی را از دست نداد از جمله
·
فراخوان شورای ملی صلح می بايستی مورد حمايت قرار گيرد.
·
حمايت از جنبش زنان و كارزار جمع آوری امضا برای تغيير قوانين
می بايستی به يك حركت ملی تبديل شود.
·
همراهی با مطالبات صنفی و مدنی دانشجويان، كارگران و معلمان
بايستی به طور جدی پيگيری شود.
شرايط اقتصادی و اجتماعی متأسفانه از حد بحران گذشته و به
مرحله فاجعه گام گذاشته است.
اوضاع به حدی نا به سامان است كه حتی مقامات دولتی به رغم بهره
مندی از دستگاه های عظيم تبليغاتی و عوام فريبی قادر به سرپوش
گذاشتن به اين نابسامانی ها نيستند و ناچاراً به سياست فرافكنی
و توطئه انگاری روی آورده و ريشه مشكلات را در رفتار و عملكرد
دولت های پيشين ميبينند، گويی كه اين دولت فرزند خلف دولت های
قبلی نمیباشد و اين در شرايطی است كه اين دولت خود را حافظ
ارزش های انقلاب اسلامی معرفی میكند. دستيابی اين دولت به
اريكه قدرت در چهارچوب همان ساختار و نوع انتخاباتی است كه
دولت های قبلی را سركار آورده است. در شناسنامه اين دولت
مشخصات دولت های قبلی به عنوان والدين ذكر شده است پس اين
نمايش مضحك كه دولت های قبلی از جنس "شر" بوده اند و
فقط دولت فعلی از جنس "خير" میباشد فقط و فقط برای
فريب و گمراهی مردم می باشد.
دولتی كه با والدين سياسی خود كه او را در دامان خود پرورانده
است چنين رفتار میكند معلوم است كه نسبت به مردم و مطالبات
آنان چگونه می انديشد و عمل می كند.
نگاهی به وضيعت اقتصادی و زندگی اسف بار مردم زحمتكش و شريف
ايران ، ماهيت و سمت و سوی انديشه و عمل دولتمردان را نشان
میدهد.در چرخه معيوب فرافكنی و مسئوليت گريزی، دولت ها دست به
دست میشوند و مردم همچنان فقير و فقيرتر می مانند.
هموطن دردمند، در چنين شرايطی با دو گزينه مواجه می باشيم:
1-
سكوت و بی اعتنايی كه نتيجه ای جز نابودی كشور به دنبال نخواهد
داشت.
2-
پيوستن به صف فعالين جنبش مدنی و مسالمت آميز ايران و مشاركت
فعال در تحقق حق تعيين سرنوشت و رسيدن به زندگی شايسته و در
خور يك ايرانی با پرداخت هزينه مناسب آن.
مطمئن باشيد كه هزينه گزينه دوم به مراتب كمتر از نابودی
تدريجی و فرسايشی و ذره ذره و لحظه لحظه در جهنم فقر و فساد،
اعتياد و نا اميدی است. پرداخت هزينه در گزينه اول هيچ
دستاوردی ندارد در حالی كه در گزينه دوم همه هزينه های سرمايه
ايی برای ساختن ايرانی آباد و آزاد میباشد.
هموطن:
تاريخ در اين انتخاب تو به داوری خواهد نشست. برای نجات كشور و
ايجاد شرايط مساعد برای زندگی نسل فعلی و نسل های آينده شما را
به انتخاب درست دعوت می كنم.
دوباره میسازمت وطن
پاينده ايران
عباس امير انتظام
27 آذر 1386
|