ايران

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

"اداره آگاهی"
فاسد ترين ارگان انتظامی
در نظام جمهوری اسلامی
دراينجا گوشت را برای نگهداری، سپرده اند بدست گربه!

 
 
 
 
 

 

بخش دوم از گزارش تحقيقی "فعالان حقوق بشر ايران" پيرامون بازداشتگاههای مخفي

 

14- کاربرد انواع شگردهای کثيف مرسوم در آگاهی :

در مجموعه آگاهی صدها شگرد و ترفند برای اخاذی و چپاول و باجگيری و زورگيری و اخذ حق و حساب و رشوه وجود دارد که يکی از موارد بسيار رايج آن برای تيغ زنی و کشيدن شيره هست و نيست متهم اين است که اتهام متهم و مدارک بر عليه اش را بزرگنمايی می کنند تا هرچقدر می توانند او را بتر سانند و مشکل و اتهامش را سنگين جلوه دهند و بعد با اين ترفند با او وارد مذاکره شوند.

اگر متهم سارق باشد اموال با ارزش را با او تقسيم می کنند و يا به گنجينه تحويل نمی دهند و با متهم به توافق می رسند که با کمترين آسيب پذيری او و شاکی را روانه دادگاه کنند و يا با اخذ مقداری از دارايی او " خودشان راههای فرار قانونی او را فراهم سازند و يا حداقل با مهر بلاصاحب زدن بخشی از اموال مکشوفه از جرم متهم بکاهند.

البته در مواردی هم برعکس عمل می کنند و دهها پرونده ای را که مدتها حل نشده باقی مانده به گردن يک  بی گناه و يا بی اطلاع از موضوعات  اتهامات می اندازند. البته همانگونه که رئيس کل آگاهی در هفته نيروی انتظامی گفت: آگاهی  و ما ديگر به دنبال کشف اموال مسروقه و امثال آن نمی رويم، بلکه متهمين مضنون را می آوريم و آنها خود به اموال مسروقه اقرار می کنند.

البته مدعيات رئيس کل آگاهی صحيح است چون سارقی را می آورند و می گويند بايد به 300 سرقت ضبط اتومبيل اعتراف کنی و يا سارق ديگری را که در کل عمرش 2 تا سرقت نکرده را می آورند و می گويند اين 20 تا پرونده کيف قاپی  بدون متهم است، بايد اينها را گردن بگيری و يا يک ولگرد را می آورند و می گويند 10 تا پرونده تجاوز به عنف و تجاوز به کودکان داريم همه اينها را تو مرتکب شده ای!

يا اينکه يک مال باخته پول خرج کن می آيد و می گويد که طلا فروشی مرا زده اند و افسر آگاهی با اخذ وجه مورد مذاکره سارقی را می يابد و می گويد تو سارق طلا فروشی هستی و نشان بده به چه کسی طلا ها را فروختی و بعد او را توجيه می کنند که با نشان دادن چند طلا فروش بدبخت رو در رو بگويد اينها طلای مسروقه را خريده اند و بعد با اتکا به اينکه احتمالا هر طلا فروشی در مدت کسب و کار خود چند بار طلای بدون فاکتور خريده آنقدر طلا فروشهای بدبخت را سلاخی می کنند تا هر کدام بخشی از طلا  و يا ارزش طلای مورد ادعای دزد را که به اصطلاح به آنان فروخته پس دهند که البته اين شگرد در مورد تمام اصناف خصوصا طلافروشان و قالی فروشان و سمساری ها و خصوصا اوراقچی ها و لوازم يدکی فروشی ها صدق می کند که با اين شگرد هر کسی را به راحتی وارد جريانات و اتهامات پليسی و قضايی می کنند و با استفاده از قدرت و ابزار قانونی سلاخی و باجگيری می کنند.

البته در اين بين هرازگاهی اموال گنجينه آگاهی که سر و ته آن دقيقا مشخص نيست با چراغ سبز آقايان پشت پرده که متشکل از انواع و اقسام لوازم صوتی و تصويری و انواع  فرشهای ريز و درشت و گرانقيمت و ارزان قيمت تا هزاران قلم ديگر که از سارقين کشف شده و به عمد بلاصاحب ثبت گرديده و يا حتی ليست نشده است به همراه مقداری اقلام خاص مثل مشروبات و ماهواره های توقيفی از بازار خاصی سر در می آورند که می توان گفت هر چند ماه يک بار هزاران ضبط صوت و موبايل مسروقه از گنجينه آگاهی مفقود و در بازار سيد اسماعيل و اماکن خاص خريد و فروش اينگونه اقلام سر در می آورد.

اما تنها چيزی که سرنوشت اکثر پرونده های کلان را در آگاهی مشخص می کند ميزان پوليست که شاکی و مدعی پرونده خرج می کنند.

مثلا اگر در اين بين کسی اتومبيل پژو پرشيای خود را بيش از مدت يک سال گم کرده باشد و سرقت شده باشد و سارقش پيدا نشود در قبال پرداخت مبلغ نصف ارزش اتومبيل او را به اتومبيلش می رسانند.

در صورتی که بتوانند سارق را و يا اتومبيل را پيدا می کنند و در غير اين صورت به سارقين حرفه ای همکار با مامورين آگاهی سفارش اتومبيل مورد نظر را می دهند و می گويند اتومبيل را فاقد پلاک و شماره موتور و شماره بدنه کرده و در فلان آدرس بگذارند و بعد اتومبيل يک بنده خدا را به عنوان اتومبيل مالباخته متقاضی تحويل می دهند و می نويسند اتومبيل مالباخته پس از يک سال تلاش مامورين آگاهی پيدا شد. اگر اتومبيل بدلی همرنگ با اتومبيل فرد مالباخته باشد می نويسند اتومبيل شناسايی شد و بدنه و موتور آن بوسيله سارقين ناشناس پاک شده است. يا اگر با اتومبيل بدلی هم رنگ نباشد می نويسند اتومبيل به غير از پاک شدن شماره موتور و شماره بدنه به طور ماهرانه ای تمام رنگ تغيير رنگ داده شده که امثال اينگونه شگردها آنقدر رايج و تکراری است که در آگاهی تعجب کسی را برنمی انگيزد.

البته اين ها همه به غير از مشارکت در سرقت های بزرگ و يا هدايت آن از طريق افسرين کار کشته آگاهی است که بازداشت دهها مامور عاليرتبه آگاهی در سراسر ايران خصوصا تهران به اتهام تبانی با سارقين در سرقت مسلحانه و سرقت منازل و سرقت مراکز تجاری و تجاوز به عنف شاهد قابل قبول و پر رنگی بر اين مدعا است.

در نهايت فارغ از اينکه بود يا نبود اين مرجع انتظامی چه تاثيری به همين نظم بی نظم در جامعه ميگذارد بايد چنين گفت که مراکز آگاهی ايران يکی از مخوف ترين و بی قانون ترين و فساد خيزترين و رشوه خوار ترين مراکز انتظامی و نظامی در سطح کشور است که کمتر کسی  را می توان در بين افراد جامعه يافت که اقرار بر اين نداشته باشد که مامورين آگاهی و مراکز آگاهی يعنی مرکز نا حق شدن حق وحقوق و شکنجه و اخذ رشوه و تجاوز و تعرض به افراد جامعه و متهمين و مجرمين است.

نهاد و تشکيلاتی که به راحتی هر حقی را می تواند ناحق کند و هر جرمی را به گردن بی گناهی بياندازد و هر جنايتکاری را با تبانی آزاد کند.

چه کم گناهان و بی گناهانی که در طی ساليان سال بر اثر جنايات مخوف ماموران و متوليان آگاهی جان و مال و ناموس و هست و نيست خود را از دست داده و در گوشه های زندانها عمر و زندگی پوسانده اند و يا بر چوبه های دار تاب خورده اند بدون اينکه به حق در احوالات آنان نظری شده باشد.

سال ها تخصص ماموران آگاهی در چوب و کابل و تسمه و باتوم و سيخ و ميخ و دستبند و پابند و دست و پا شکستن خلاصه شده است.

سالهاست که قضات دستور تحقيقات فنی و تخصصی می دهند و مامورين آگاهی دست و پای مردم را می شکنند.

چه سازگاری بين کابل و شلاق و پوست تن انسان است، به خدا قسم که اگر نيمی از هر آنچه که آنان با متهمين بازداشتی می کنند با هريک از مامورين آگاهی بکنند زنا با مادر و دختر خود را اقرار و اعتراف و مکتوب می کنند و جای شک نيست که اين قوم با اتکا بر مزدورصفتيشان و جيره خوار مطلق و کر و کور بودنشان هر جنايتی را برای ارعاب مردم بدون در نظر گرفتن گناهکار و بی گناه  انجام می دهند و اين عامرين نقض حقوق بشر و حتی قوانين تدوينی خودشان که در کتابهای عريض و طويل نوشته شده است " قوانينی که فقط نوشته شده اند ولی هيچ وقت اجرا نمی شوند مانند:

قانون منع شکنجه برای گرفتن اقرار در قانون اساسی  ( اصل 38 قانون اساسی جمهوری اسلامی ايران)