علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی در آستانه ماه محرم برای عده ای که بعنوان
روحانيون و مردم قم نزد وی برده شده بودند سخنرانی کرد. وی
مطالبی را دراين سخنرانی طرح کرد که اساسا ديدار مورد اشاره
برای طرح آنها ترتيب داده شده بود.
رهبر جمهوری اسلامی همانگونه که رسم وی است، يک تنه به قاضی رفت و ادعاهائی
را طرح کرد که حتی اگر حساب و کتاب مذهبی هم در ميان بود، وی
بدليل دروغگوئی ادعای اجتهاد هم نمی توانست داشته باشد.
او در اين سخنرانی به ملی مذهبی ها و حتی اصلاح طلبان حمله کرد، تا بلکه
برای مجلس هشتم ثبت نام نکنند و هزينه رد صلاحيت ها را يکبار
ديگر به حساب او نگذارند!
محورهای اساسی سخنان وی، که ظاهرا سفر سازمان يافته و شاهنشاهی وی به شهر
يزد، از مقدمات آن بود چنين است:
- ملت ايران
بايد با بصيرت كامل وارد عرصه انتخابات مجلس هشتم
شود و تصميم صحيح خود را بگيرد
.(بصيرت
پس از بصيرت شورای نگبهان!)
- در طول سالهای بعد از پيروزی انقلاب اسلامی برخی افراد بيعت
خود
را با امام (ره) و انقلاب شكستند كه به ضرر آنان تمام شد.(
در اين بخش معلوم نيست اشاره او به کيست؟ و آن بيعت کدام بوده
است؟ اگر اشاره به امثال دکتر يزدی است که ديگر نياز به اين
اشاره نبود و اگر منظور امثال شيخ مهدی کروبی و خوئينی ها است،
که تازه بايد معلوم شود مفهوم بيعت چه بوده و شخص وی به آن
بيعت پشت کرده و مملکت را به لحظه انفجاری کنونی رسانده و يا
آنها که مورد اشاره وی هستند!)
- در هفدهم دی
(تاريخی
که برای منع حجاب در زمان رضاشاه ذکر شده)
دشمنان ايران و اسلام يك طرحی با كمك روشنفكران مرتبط با دربار
پهلوی يختند تا زن ايرانی را از چارچوب عفاف و حجاب خارج، و
نيروی عظيم
ايمانی را كه به بركت عفاف زنان همواره در جوامع مسلمان وجود
داشته است،
نابود كنند.
برداشتن حجاب، مقدمه ای برای زدودن عفت و حيا در
جامعه و نابودی خانواده است. ملت ايران به ويژه زنان مسلمان با
ايمان قوی خود در مقابل اين فشار ايستادگی كردند و نگذاشتند
اين توطئه به سرانجام
برسد.(اين
که کشف حجاب به زور پاسبان های رضاخانی تاثيری در ساختار
مناسبات اجتماعی و رفع تبعيض جنسی داشت يا نداشت، بحثی است
جداگانه و قطعا اقدامی بود از بالا و فرمايشی. درحاليکه اگر
رضاخان احزاب را سرکوب نمی کرد و دمکراسی را به شهربانی و
نيروهای خفيه نمی سپرد، تکليف چادر و چاقچور و تحميل خرافات و
ارتجاع مذهبی بتدريج و همزمان با رشد آگاهی عمومی – زنان
ومردان- معلوم می شد. اين همان نکته مرکزی و بحث اصلی پيرامون
ماجرای کشف حجاب است. اما رهبر جمهوری اسلامی در اين بخش از
سخنرانی خود و به بهانه کشف حجاب، از عفاف ايمانی در جمهوری
اسلامی سخن می گويد. همانگونه که کشف حجاب ضد عفاف نبود و نمی
توانست باشد، حجاب تحميلی نيز زمينه ساز عفاف عمومی نشد و خود
وی بايد بيشتر از هر کسی بداند که در هيچ تاريخی، ايران
اينگونه گرفتار فساد و فحشاء، اعتياد و دوروئی و دروغگوئی و
رشوه خواری و .... نبوده است. از جمله دو روئی و دروغگوئی خود
وی در ادامه همين سخنرانی و آنجا که درباره انتخابات سخن می
گويد!)
- انتخابات كه تجلی مردمسالاری است، در 28 سال گذشته بطور متوسط هر
سال
در ايران برگزار شده و اين يكی از شاخصههای مهم پيروزی ملت
ايران است؛
زيرا نشاندهنده حضور مردم، تصميمگيری مردم و شجاعت نظام
اسلامی برای تكيه بر آرا و نظر مردم است.
علت انكار
اين واقعيت آشكار و واضح از جانب دشمنان عنود و لجوج مردم
ايران، عظمت
اين مسئله است. نظام اسلامی همواره بر برگزاری انتخابات
اصرار دارد و حتی در چهار سال قبل كه عدهای
(
اشاره به تحصن نمايندگان مجلس ششم که به ليست 175 نفره از قبل
تعيين شده برای مجلس هفتم اعتراض داشتند) با راه انداختن يك نمايش و
بازی قصد تعطيلی انتخابات را داشتند، با لطف خداوند و ايستادگی
مردم
نتوانستند انتخابات را تعطيل كنند.
مردم
با اميد و
اعتماد به پای صندوقهای رأی بروند.
در 28 سال گذشته
همواره انتخابات در اين كشور در
سلامت كامل
برگزار شده است، چرا برخی افراد با اين سخنان كه اميدواريم از
روی غرضورزی نباشد به حيثيت انتخابات
خدشه وارد میكنند.
(حداقل
دو روحانی که در 30 سال گذشته در راس حاکميت بوده اند می
توانند شهادت بدهند که رهبر دروغ می گويد. هاشمی رفسنجانی و
مهدی کروبی.)
- دعوت برخی ديگر از افراد از ناظران بينالمللی و دشمنان ايران
برای نظارت بر انتخابات، بیشرمی و بزرگترين جسارت به ملت
ايران است. مسئولان اجرايی و نظارتی انتخابات همواره به وظيفه
خود
در حفظ امانت آرای مردم به خوبی عمل كردهاند و در انتخابات
مجلس هشتم نيز
به همين صورت خواهد بود.
(مجلس
هفتم آينه تمام نمای ادعای رهبر است. ابطال 700 هزار آراء
تهران در انتخابات مجلس ششم و به زور تحميل کردن حداد عادل به
آن مجلس نمونه ای ديگر در کنار دهها و صدها نمونه در رد ادعای
رهبر جمهوری اسلامی!)
- چند روز پيش رئيس جمهور امريكا به حمايت از فلان دسته
در ايران اشاره کرده است. حمايت امريكا از هركسی در ايران يك
ننگ
است.
هم مردم و هم
آن دستهای كه رئيس جمهور امريكا از آن اعلام حمايت كرده است
بايد فكر
كنند كه چرا امريكا میخواهد از آن دسته حمايت كند و آن دسته
چه نقصی داشته كه امريكا را به فكر حمايت از آن انداخته است.
بايد مراقب بود كه انتخابات ملعبه دست بيگانگان
نشود و گروهها و افراد
سياسی بايد مرزهای خود را با دشمن مشخص كنند؛ زيرا اگر اين
مرزها كم رنگ و
يا پاك شود، احتمال عبور دشمن از اين مرزها و يا افتادن همراه
با غفلت
برخی افراد خودی در دامن دشمن وجود دارد.
گروهها و افراد سياسی علاوه بر متمايزكردن مرز خود با
دشمن، بايد مرز خود از با مزدوران، نوكران و افرادی كه در خدمت
دشمن هستند
نيز مشخص كنند.
(
اين سخنان رهبر نتيجه ايست که از سخن بوش مبنی بر حمايت از
حکومت های دمکراتيک و اصلاح طلب از دمشق تا اسلام آباد، از
تهران تا سودان و... گرفته است.
بوش و يا هر کس ديگری که درکاخ سفيد بنشيند، می تواند هر چه
دلش می خواهد بگويد، اما وای به حال حکومتی که سياست داخلی اش
را بر مبنای سخنانی که از دل کاخ سفيد بيرون می آيد بنا کند.
مثلا اگر فردا جانشين بوش در کاخ سفيد گفت: "من از رهبر جمهوری
اسلامی دفاع می کنم" بايد مهر جاسوس بودن را بر پيشانی وی
کوبيد؟ امريکا و بوش در عمل چه می کنند؟ اگر در پاکستان ترور
را سازمان داده اند تا القاعده تقويت شود و پاکستان به چند
قسمت، چرا نبايد فکر کرد اتفاقا امريکا در چارچوب سياست کنونی
خود ازالقاعده ايران، طالبانيست های جمهوری اسلامی و دولت
احمدی نژاد بايد حمايت کند که جاده صاف کن سياست های استراتژيک
امريکا در منطقه است. اصلا شايد آن جمله را بوش به توصيه
مشاورانش با هدف همين موضع گيری های رهبر گفته باشد. بازی های
سياسی و اطلاعاتی چند پهلوست، رهبر عادت دارد روی يک پهلو
بخوابد!) |