عبدالله رمضان زاده سخنگوی دولت خاتمی و قائم مقام دبيرکل جبهه
مشارکت، در نشست شاخه جوانان
منطقه تهران جبهه مشاركت، طی سخنانی صريح و بی پرده، کارنامه
سياست خارجی دولت احمدی نژاد را برای حاضران ورق زد. رمضان
زاده دراين سخنرانی، از جمله گفت:
طی دو سال اخير سياست های ماجراجويانه ای از سوی دولت پيش
گرفته شد. در بازيهای ماجراجويانه معمولاً عقل و منطق کمتر
کاربرد دارد و فرد ماجراجو در مقابل آدم زورگو
اگر چه پرخاش می کند، اما به راحتی کوتاه می آيد.
معمولاً سياستمداران و دولتمدارانی که از پشتيبانی مردمی خوبی
برخوردار هستند درداخل و با مردم كشورشان نرم تر و در مواجه با
خارجی ها از موضع مستحكم تری برخورد میكنند. بالعكس
دولتمدارانی كه از
پشتوانه داخلی كمتری برخوردارند، ممكن است برای خوراك داخلی و
جذب
پشتيبانیهای احتمالی در داخل شعارهای تندی بدهند، اما در
برابر
نيروی قدرتمند خارجی معمولاً با نرمش برخورد میكنند.
در سال 81 در حالی كه ايران «محور شرارت» ناميده شده بود و
دولت ايران سعی میكرد از زير اين فشار خارج شود، جلسه سران
كشورهای حاشيه
خزر در عشق آباد برگزار شد. آقای خاتمی برای سفر به فرودگاه
رفتند و آماده
حركت به عشقآباد بودند كه خبر رسيد در سالن همايش نقشهای رسم
شده است كه در آن سهم ايران از خزر 3/11درصد نشان داده شده
است. ايشان از
فرودگاه برگشتند و گفتند تا اين تابلو كنده نشود، به عشقآباد
نخواهند رفت
و بعد از اينكه اين تابلو يا نقشه در عشق آباد برداشته شد،
معاون وزير خارجه در اين اجلاس
شركت كرد. اين نوع برخورد، مخصوص يك دولتی است كه از پشتوانه
مردمی برخوردار است.
اين عملكرد
دولتی بوده است كه میگويند مرعوب است و حالا شما مقايسه كنيد
رفتار اصلاح
طلبان مرعوب را با دولت فعلی.
آقای احمدینژاد در قطر در نشست سران شورايی شركت میكند كه
گذشته از آنكه اساساً برای مقابله و دشمنی با ايران تشكيل
شده است، در خود آن نشست نيز 7 رئيس جمهور عرب حاضر در نشست را
يك طرف و
آقای احمدینژاد را در طرف ديگر سالن در شرايطی كه درست زير
پرچم اين شورا
با نام مجعول خليج است مینشانند. در پايان نيز بيانيهای صادر
میكنند
كه در آن تماميت ارضی ايران مورد خدشه قرار میگيرد و رئيس
جمهور ما نه
فقط با سكوت از كنار آن میگذرد، بلكه اين سفر را موفقيتآميز
میخواند! البته بجز در صدا و سيما و مطبوعات وابسته به دولت
هيچ جای ديگری هيچ خبری از موفقيت های سياست خارجی ايران ديده
نمیشود.
در سالهای 75 و 76
تهديد های امنيتی بر ايران سايه انداخته بود. بسياری از سفرای
كشورهای بزرگ به كشورهايشان بازگشته بودند. انتخابات خرداد 76
كه با درايت رهبر به انجام رسيد و توانست بسياری از تهديدات
امنيتی و سياسی را از سر كشور دور كند. در حال حاضر هم اگر
دولت
احمدینژاد اجازه بدهد با حضور مردم در صحنه انتخابات انجام
شود، بسياری از
تهديدات و فشارهای بينالمللی كه باعث شده به ديگر كشورهای
خارجی بدين صورت امتياز بدهيم كاهش می يابد.
فهم تحولات بينالمللی برای هر سياستمداری كه وارد حوزه
سياست خارجی میشود، مسئله ای بسيار حياتی است. شناخت زمينه
كاری و اينكه يك ديپلمات با يك مقام سياسی چه وقتی جدی رفتار
كند و يا چه
وقتی شوخی كند و يا كجا ايستادگی و مقاومت كند و كجا مذاكره،
مسئله بسيار
مهمی است.
اگر در اين دوران نگاهی به وزارت خارجه داشته
باشيم می بينيم که كارشناسان اين وزارتخانه يا مشغول جدول حل
كردن هستند و يا در
گوشهای ساكت نشستهاند و اين نتيجه نگاه اين دولت به كارهای
كارشناسی است.
سياست خارجی صحنه واماندگی و ماجراجويی نيست. سياست خارجی محل
دفاع از منافع ملی در همه ابعاد كشور است.
آقای احمدی نژاد بعنوان رئيس جمهور ايران در جايی میرود كه
تشكيل آن بخاطر مخالفت با ايران است ودر جايی مینشيند كه
بالای آن، آرم
خليج عربی نوشته شده است. وقتی اعتراض میكنيم، میگويند شما
نمیفهميد و
میگويند خليج فارس "خليج دوستی" است. بسيار خوب ما نمیفهميم.
حالا ديگر
40درصد
از سهم آبی ايران را واگذار كردهاند، باز هم ما نمیفهميم؟
اگر
نخواهيم بگوييم به اينها مشكوك هستيم، بايد بگوييم سياستورزی
بلد نيستند.
من 12 سال
است دردانشگاه تهران حوزه آسيای ميانه و قفقاز درس می دهم و با
بسياری ازديپلمات ها و کارشناسان اين حوزه در ارتباط هستم. با
اطمينان می گويم از سال 1991 که روسيه تجزيه شد و بحث دريای
خزر مطرح شد
هيچ ايرانی چنين جسارتی را به خاک ايران نکرده بود و اين بسيار
خطرناک است
که وزير خارجه ايران چنين صحبتی- بخشيدن 40 درصد از سهم آبی
ايران- را کرده باشد. من شخصاً اميدوارم اين جمله
توسط ايشان گفته نشده باشد؛ در غير اينصورت بهترين کار اين است
که ايشان
ضمن اظهار شرمساری در مقابل مردم ايران و شهدای هشت سال جنگ
تحميلی، برای جبران بخشی از خطای خود استعفا دهد و برای هميشه
با دنيای سياست خداحافظی کند.
به جرات می توانم بگويم که
اگر يک مجلس قدرتمند داشتيم و يا حداقل نمايندگانی داشتيم که
50 درصد از
مردم را نمايندگی می کرد و يا حداقل کمی مستقل تر بود، آقای
متکی با
اين جسارتی که به تماميت ارضی ايران کرده است، حتی يک روز نمی
توانست در
قدرت باقی بماند. اما چه کنيم که بسياری از راهيافتگان به اين
مجلس زير
10درصد
از آرای افراد واجد شرايط در محل های انتخاباتی خود را آن هم
در
حالت های غير رقابتی و بدون رقيب کسب کرده اند و نمی توانند در
مقابل دولت
عکس العملی نشان بدهند.
حتی
برخی راهيافتگان
زير 5/2 درصد آرای واجدين شرايط را دارند. وادادگی يکی از اصول
اين افراد است.
فرماندهان سپاه در دوران اصلاحات نامه تندی به آقای خاتمی
نوشتند. همينجا گلهای دارم از همسنگران سابق خود در ارتش و
سپاه.
فرماندهانی
كه بخاطر مطالب چند روزنامه در دوران اصلاحات نامه نوشتند و
گفتند كاسه صبرشان لبريز شده
است، چرا در مقابل اين سخنان سكوت كردهاند؟
يادآوری میكنم بسياری از فرزندان اين مرز و بوم به فرماندهی
شما دوستان
بخاطر چند متر از اين خاك جان خود را فدا كردهاند. شما چرا در
مقابل
واگذاری اين امتيازات به بيگانگان سكوت كردهايد؟ كجاست غيرت
فرماندهان
جنگ در برابر اين وادادگیها؟
اگر مجلس و دولت و اگر جامعه ايرانی در مقابل اظهارات
تحقيرآميز كشورهای منطقه پاسخ
مناسبی میداد، شايد بسياری از اتفاقات نمیافتاد.
وقتی آقای پوتين در نشست قزاقستان به رئيس جمهور ايران توهين
میكند و حتی وی را نمیپذيرد و در تهران با تمام امتيازاتی كه
میگيرد، با
تمسخر مردم ايران در مورد زمان افتتاح نيروگاه بوشهر میگويد
"من فقط در
بچگی به مادرم قول میدادم" و جامعه ايرانی سكوت میكند، او
جرأت میكند در
تهران و در حضور رئيس جمهور ايران قراردادهای 1921 و 1940 را
رسماً ملغی نمايد و البته باز هم نه از طرف جامعه و نه از طرف
رئيس جمهوری اعتراض
صورت نمیگيرد.
وقتی رئيس جمهوری ايران در قطر زير نام مجعول خليج
مینشيند و ما سكوت میكنيم، وقتی در همان نشست امارات ايران
را متجاوز
میخواند و ادعاهای خود را نسبت به جزاير ايرانی تكرار میكند
و جامعه
ايرانی سكوت میكند، رئيس جمهور نيز در حالی كه چند روز مانده
به سفرش
نزديك به 10 نفر از غواصان ايرانی توسط امارات ربوده می شوند
به اين كشور
سفر میكند و باز هم اعتراضی صورت نمیگيرد. بايد منتظر باشيم
كسی كه بر
صندلی وزارت خارجه ايران تكيه داده است، جرات كند و بگويد هيچ
وقت سهم
ايران در خزر بيش از 3/11درصد نبوده است و باز جامعه سكوت خود
را نمیشكند.
البته
بايد بگويم ايشان اگر اين حرف را زده باشند كه من جداً
اميدوارم اين
چنين نباشد، زيرا در اينصورت اگر نگويم ايرانی نيستند، قطعاً
نمیتوانند و نبايد وزير خارجه
ايران باشند.
در اين شرايط جامعه
ايرانی منفعل است و گرفتار روزمرگی شده است. فشار اقتصادی در
حال نابود
كردن طبقات مختلف اجتماعی است. بخشی از جامعه احساس میكند
مطرح شدن اين
مسائل برای منحرف كردن افكار عمومی است. بسيار معتقدند كه دولت
نهم خودش
میخواهد مسئلهسازی كند تا اذهان منحرف شود و ما نيز داريم به
اين
موضوعها دامن میزنيم. اما واقعيت اينست كه اين مسئله به قدری
مهم است
كه نمیشود با بیتفاوتی از كنار آن گذشت و البته تاكيد میكنم
در حالی كه
كشور شكوفاترين روزهای تاريخ درآمدهای مالی خود را میگذراند،
مردم در حال
گذراندن سختترين روزهای خود هستند و زندگی مردم ايران در معرض
نابودی قرار گرفته است.
آيا واقعاً وضع
نسبت به دوران اصلاحات بدتر نشده است؟
مقامات روسيه
اعلام کرده اند که ارسال سوخت به نيروگاه بوشهر در چارچوب
توافق های بين
المللی بوده است. اين سخنان خود نشان می دهد که هيچ امتيازی
واگذار نشده
که ما بخواهيم در برابر آن امتيازی بدهيم، هرچند ضرورت دارد که
قراردادهای
1921
و 1940 در مورد خزر مورد توجه قرار گيرد و سياست کشور در اين
مسير
حرکت کند.
ضرورت دارد اين واقعيت پذيرفته شود که روسيه
مجدانه منافع خود را پيگيری می کند و تصور تقابل با امريکا و
غرب يک تصور
غيرواقع بينانه است و تاريخ همواره نشان داده است روسيه هميشه
به تامين
منافع خود انديشيده است. حتی زمانی شير نفت را نيز بر روی متحد
استراتژيک
خود يعنی روسيه سفيد بست.
اساساً
بعد از انقلاب هيچ رهبری از شوروی و روسيه به ايران نيامده بود
اما مساله
مهم اين است که روسيه از نزديکی با ايران چه بهره ای را به دست
آورده است.
تصور من اين است که دو کشور ضرورت دارد روابط نزديکی را با
يکديگر دنبال
کنند اما مساله مهم توهم استفاده از وزن روسيه در مقابله با
امريکا است و
اصولاً اين تصور که روس ها می توانند دوستان خوبی برای ايران
در مقابل
امريکا باشند به هيچ وجه درست نيست. |