احمدشيرزاد استاد فيزيک دانشگاه
اصفهان و عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت، در تازهترين سخنرانی
خود که به دعوت شاخه جوانان منطقه يزد جبهه مشارکت در اين شهر
انجام شد، اطلاعاتی را در باره فعاليت های اتمی جمهوری اسلامی
و محروم بودن مردم ايران از واقعيات دانش اتمی طرح کرد که می
خوانيد:
متاسفانه در زمينه موضوع هستهای جامعه ما دچار فقر اطلاعاتی
شديدی است. ما در شرايطی با اين مسئله آشنا شديم كه كشور در
معرض تهديد بود و نوعی جنبش ملی و يا به نظر من، "تبليغاتی"
راه افتاده بود. همين امر، باعث شد تا شرايط برای شناخت
واقعبينانه نسبت به ابعاد اين فنآوری و مسائل پيرامون آن
فراهم نشود. در كشورهائی كه فنآوری هستهای در آنها رشد پيدا
كرده و موضوع جامعه شده، اين بحث چند دهه سابقه دارد. مثلا از
دهه شصت اين بحث در اروپا وجود داشته است. همانطور كه مطلعيد
در اواخر جنگ جهانی دوم دو بمب هستهای در ژاپن منفجر شد و
پيامد آن، بشر متوجه شد كه سلاح هستهای يك تهديد مرگباری است
و البته در كنار سلاحهای هستهای كاربردهای ديگری هم مطرح
بوده وهميشه اين بحث در كشورهای دارای فنآوری زنده بوده است.
جنبش سبزها در آلمان و فرانسه و ايتاليا سالهاست در حال فعاليت
هستند؛ نه تنها در مورد سلاحهای هستهای بلكه برای مقابله با
صنايع و فعاليتهای ديگری كه خطرهای زيست محيطی دارد.
بحثی كه در سطح محافل روشنفكری و در سطح محافل علمی همه كشورهای
پيشرفته بحث روز است در كشور ما هيچ جايگاهی ندارد. حكومت
جهتگيری حاد با اين مسئله دارد. بطوری که بنده اگر بخواهم در
مورد اين مسئله صحبت كنم، با نظرات حكومت مشكل پيدا خواهم كرد
هر چند بحث ما، بحث علمی است. نتيجه همين مسايل آن میشود كه
اطلاعات جامعه بسيار پائين است و ديد جامعه تحت تاثير تبليغات
يكسويه قرار گرفته است.
به دليل همين تبليغات يكسويه، دولت نگذاشته مردم با تمام
زمينههای اين قصه آشنا شوند. روزی كه ناچار بشوند
يك ذره كوتاه بيايند، با همين
تبليغات خودساخته خود با مشكل روبرو خواهند شد. اين درست همان
وضعيتی است كه زمان جنگ هم داشتيم؛ بطوری که در اواسط جنگ چهار
نعل تازانديم و شعار جنگ داديم وزمينهای برای صلح باقی
نگذاشتيم.
سه نوع كاربرد برای انرژی هستهای وجود دارد؛ يكی سلاح هستهای،
دوم: برق و سوم هم مسائل ديگر مثل باستانشناسی و كاربردهای
متنوع ديگر در صنعت و کشاورزی.
دو روش اول يك مقداری به هم نزديك است و بسياری از مهارت ها
مشابه است. بطور مثال سانتريفوژ كه ساخته میشود برای غنی كردن
اورانيوم است. اگر اورانيوم را تا چهار درصد غنی كنند برای
نيروگاه ها به درد میخورد و اگر اين كار را تكرار كنند و به
صد در صد نزديك شوند، میتوانند در سلاح هستهای به كار برند.
ابزاری كه برای غنیسازی به كار گرفته میشود، تقريبا مشابه
است و برای همين در سطح جهان حساسيت ويژهای نسبت به مسئله
غنیسازی وجود دارد.
در بخشهای پزشکی و کشاورزی اين کاربرد كاملا از دو دسته ديگر
جداست و اصولا عنصر اورانيوم در آن، خيلی نقش كليدی ندارد. يكی
از مسائلی هم كه واقعا عذابآور است، اين است كه تبليغات
میكنند كه اگر پا به عرصه اين فنآوری بگذاريم، آنگاه در صنعت
و كشاورزی و پزشكی خيلی پيشرفت خواهيم كرد. در حاليکه نكته اين
قسمت از فنآوری هستهای مربوط میشود به توليد راديوايزوتوپ
ها.
از لحاظ هستهای به موادی که فعال هستند و پرتوزايی دارند،
میگوييم مواد پرتوزا يا راديواکتيو و به موادی كه پرتوزائی
ندارند، راديو ايزوتوپ میگوييم. توليد راديوايزوتوپها امری
عادی و قديمی است. در ايران همان راكتوری كه در انتهای خيابان
اميرآباد واقع است، از سی سال پيش راديوايزوتوپ توليد میكند و
اصولا قابل خريد هم هست و می توان آن را وارد كرد؛ البته با
نظارتهايی كه برای ايمنی كار است.
ما اگر بخواهيم در بخشهای مهم تكنولوژی هستهای پيشرفت كنيم،
نيازی به غنیسازی نداريم. در نظنز ايزوتوپ توليد نمیشود. در
نظنز اورانيوم غنیشده تهيه
میشود كه میتوان برای نيروگاه و يا كارهای ديگر از آن
استفاده كرد.
در زمينه توليد انرژی چند بحث وجود دارد از جمله اينكه آيا
منابع انرژی هستهای لايزال است؟ در پاسخ بايد گفت كه هرگز
اينطور نيست. منابع اوليه انرژی هستهای فناپذير است وطول عمر
محدودی دارد. نكته دوم و دروغ بزرگی كه به مردم گفته میشود
اين است كه میگويند نفت تمام میشود و بايد انرژی هستهای را
جايگزين آن كرد. در حاليكه بايد گفت انرژی هستهای هم تمام
میشود و محدود است. اصولا وضعيت به گونهای نيست كه بتوان
تصور كرد كه انرژی هستهای جايگزين انرژی فسيلی شود.
منابع انرژی ارزشمند و تمامشدنی است و بايد با برنامهريزی از
آن استفاده كرد. فرض بگيريم انرژی فسيلی محدود باشد و انرژی
اتمی بتواند بخشی از آن را تامين كند. اما ما در ايران منابع
عظيمی داريم و بطور مثال ما میتوانيم عمر چاههای گاز خود را
چندبرابر كنيم و قطعا اگر بخواهيم به عنوان يك كشور صاحب نفت
درست از آن استفاده كنيم، بايد بالاترين تكنولوژی را داشته
باشيم. درحاليكه نظام مصرف انرژی در ايران يك نظام مريض است و
كشوری كه اينطور منابع خود را نابود میكند، نمیتواند بگويد
من جهت تامين انرژی نياز به انرژی هستهای دارم.
البته در دنيای امروز نگاه به ذخاير تجديدپذير است. ما در
كشورمان، منابع انرژی تجديدپذير مثل خورشيد و باد و.. داريم كه
هميشه میتوان از آن استفاده كرد. با توجه به تابش خوب خورشيد
در كشور ما انرژی خورشيدی میتواند موفق باشد. بنابراين، در
عمل ما صدها كار ناكرده داريم و چسبيدهايم به يك كارخاص كه
هزينههای زيادی را متوجه كشور میكند.
آيا انرژی هستهای انرژی تميز و عاری ازهرگونه آلودگی است؟
اورانيوم آخرين عنصر سنگين موجود در طبيعت است و بالاترين طول
عمر را دارد. وقتی اورانيوم را در نيروگاه استفاده میكنند،
عنصری به نام پلوتونيوم توليد
میشود. مادهای كه در طبيعت نيست و نيمه عمرش ده هزار سال است
و وحشتناكترين عنصر برای سلامت انسان محسوب میشود. يك زمانی
حدود ده هزار سال اين ماده خطرناك را توليد میكند. به همين
خاطر هم، جنبشهای مخالف فعاليتهای هستهای و جنبشهای سبز
میگويند بشر مادهای را توليد میكند كه بايد ده هزارسال از
آن محافظت كند تا به بشر ضرر نرساند كه اين كار تقريبا محال
است؛ آن هم برای مادهای چون پلوتونيوم كه يك ميلیگرم آن برای
آلودگی منبع آب يك شهر بزرگ كافی است.
بحث آلودگیهای زيست محيطی فعاليتهای هستهای بحثی بشری است و
نمیتوان به سرنوشت زمين بیتفاوت بود. در حاليكه ما متاسفانه
سرگرم مسائل حاشيهای شدهايم، بحث ضايعات هستهای به يك معضل
حلنشدنی تبديل شده و بعنوان نمونه، مردم ايتاليا رای دادند كه
نيروگاهها را جمع كنيد.
با تبليغات يکسويه ما داريم روی چيزی دست میگذاريم كه
نمیدانيم چيست. در حاليكه میشد مملكت را به سمتی نبرد كه
مصوبهای در شورای امنيت عليه ما بگذرانند كه در عمل، ما را از
انرژی هستهای محروم كنند.
يك صنعت برای كشور در صورتی میتواند توجيهپذير باشد كه اولا
فنآوری و نيروی انسانی آن و ثانيا منابع اوليه آن را داشته
باشيم. ما در بحث هستهای هيچكدام از اين دو دليل را نداريم؛
نه نيروی انسانی ماهر داريم و نه مواد اوليه آن را.
كليدیترين مساله در صنعت هستهای ما اين است كه ما مواد اوليه
يعنی اورانيوم را نداريم. اطلاعات موجود نشان میدهد اورانيوم
شناختهشده در ايران يكی در معدن ساغند است با حدود هشتصد تن و
ديگری در معادن بندرعباس كه حدود ششصد تن ذخيره دارد. از اين
منابع میتوان هزار و چهارصد تن كيك زرد توليد كرد؛ در حالی كه
استراليا حدود يك ميليون تن وكانادا حدود ششصد ميليون تن ذخيره
دارد اما در جداول منابع اورانيوم جهانی، ايران جايگاهی ندارد
و عمده ذخاير زمين هم در نزديكی قطب شمال واقع است.
تنها معدن فعال كنونی ايران ساغند يزد است كه روی اين معدن با
همكاری چينیها دو چاه با عمق چهارصد متر زده شده است. هزينه
تمامشده حفر چاه در عمق پايين خيلی بالاست و اورانيوم حاصل از
آن، چند برابر قيمت جهانی تمام میشود. در واقع، اورانيوم از
اين عمق خارج كردن امتياز نيست. ضمن آنكه به علت نداشتن فنآوری
توان استخراج ما هنوز معلوم نيست.
نيروگاه بوشهر سالی سی و پنج تن اورانيوم غنیشده میخواهد. حتی
در صورت به نتيجه رسيدن استخراج كل اورانيوم معادن ساغند يزد،
اين منابع تنها میتواند حدود ده سال نيروگاه بوشهر را تغذيه
كند. ضمن آنكه اين نيروگاه بعد از چهل سال قرار است هزار
مگاوات برق توليد كند يعنی دو درصد از برق كشور. ما نمیتوانيم
بدون همكاری دنيا وارد يك فنآوری شويم كه در دست ديگران است.
ما ابتدا بايد نوع رابطهمان را با ديگران درست كنيم. متاسفانه
ما بدون توجه به اين واقعيت ها، فقط به تبليغات میپردازيم و
در تلويزيون فنآوری هستهای را چنان ساده جلوه می دهند كه گويی
آب خوردن است.
من از رئيسجمهوری می پرسم: آقای احمدینژاد مدتی پيش گفتند كه
ما اگر بتوانيم به انرژی هستهای دست يابيم، ده سال جلو خواهيم
افتاد. سئوال ما اين است كه چند سال ديگر نتيجه خواهد داد؟
الان ما نتيجه تحريمها را میبينيم و متاسفانه سعی در پوشاندن
آن میشود. |