قريب به چهار دهه است که موضوعی به نام نيروگاه هسته يی بوشهر
در دستور کار دولت های ايران است. در ماه های اخير سفر پوتين
به تهران در کنار مسائلی چون نظام حقوقی دريای خزر و پرونده
اختلافات ايران و غرب بر سر مسائل هسته يی ايران و اجلاس تازه
1+5 به اين مساله قديمی نيز دامن زد. آيا سرانجام اين نيروگاه
به ثمر خواهد نشست؟ آيا روس ها به قول های خود عمل خواهند کرد؟
آيا در عرصه علم، فناوری، صنعت و اقتصاد ايران از بابت دستيابی
به برق هسته يی يک انقلاب رخ خواهد داد؟ آيا برای يک کشور در
حال توسعه مثل ايران اين امکان وجود دارد که بدون کمک ديگر
کشورهای صاحب فناوری هسته يی خودش يک نيروگاه هسته يی بسازد؟
آيا ساخت نيروگاه هسته يی تهديدی برای کشورهای غربی محسوب می
شود؟ اگر جواب آری است، آيا می شود بدون يک تعامل مثبت با ساير
کشورها به اين اهداف نائل شد؟ اين سوال ها و ده ها سوال ديگر
نيازمند شناختی دقيق تر و نگاهی عميق تر از بعد مسائل تکنيکی
مربوط به ساخت نيروگاه های هسته يی است که در اين نوشته کنکاشی
گذرا در مورد آنها انجام می دهيم.نخستين مطلب آن است که آيا به
راستی انرژی هسته يی، انرژی آينده جهان و جايگزين ديرپای انرژی
های فسيلی خواهد بود؟ اين پرسش، چالشی چند ده ساله در جهان و
در ميان متخصصان انرژی است، که فرصت پرداختن به آن در اينجا
نيست.البته در کنار انرژی با اهميت هسته يی در ايران عامل
ديگری به نام وجود منابع نفتی نيز مطرح است. کشور ما ايران به
طور اخص علاوه بر منابع فسيلی از استعداد بالايی در توليد
انرژی برق- آبی نيز برخوردار است که خوشبختانه سرمايه گذاری
های خوبی نيز روی آن صورت گرفته است. به طوری که گفته می شود
اگر از تمام ظرفيت توليد انرژی رودخانه های کارون و کرخه بهره
گيری شود، منبعی کاملاً پاک و بدون آلايندگی برای توليد بيش از
نيمی از برق مصرفی ايران فراهم خواهد شد. علاوه بر اين در نقاط
متعددی از ايران می توان از انرژی باد و انرژی تابشی خورشيد
برای مصارف متنوع صنعتی و خانگی بهره گيری کرد. کشوری با هوای
آفتابی در بيش از سه چهارم روزهای سال و در بخش عمده سرزمين
پهناور خويش قادر است با نصب آبگرمکن های ساده خورشيدی و به
کارگيری فناوری های ساده ساختمانی بخش عمده نياز خانوارها به
انرژی را تامين کند.
در کنار همه اين روش ها به اعتراف اهل فن و آگاهان به رژيم
توليد و مصرف انرژی، در ايران می توان با به کارگيری يک رژيم
معقول و متناسب مصرف از آهنگ بسيار شتابان و غيرمنطقی هدر رفتن
سوخت های فسيلی کشور کاست و عمر ذخاير ايران را هر چه هست به
ميزانی بسيار بيشتر افزايش داد يا حداقل از درآمد سرشار آنها
استفاده بهينه کرد.
در حال حاضر قريب به نيمی از توليد نفت و گاز کشور به طور
مستقيم (پس از تصفيه در پالايشگاه ها) يا غيرمستقيم (پس از
فروش و وارد کردن فرآورده های نفتی) به مصرف داخل می رسد. اگر
ما هم مثل اروپايی ها و ترک ها (و نه حتی مثل هندی ها و چينی
ها) سوخت مصرف می کرديم حداقل نيمی از اين مقدار مصرف قابل
صدور بود و ثروتی حدود يک چهارم درآمد فعلی نفت کشور يعنی
سالانه حدود 20 ميليارد دلار عايد کشور می شد. حال سوال اينجا
است که با وجود تمام آنچه گفته شد آيا اين امکان وجود ندارد که
با به راه انداختن نيروگاه های هسته يی توان فناوری ملی توليد
انرژی را از راه های متنوعی که گفته شد به ميزان قابل توجهی
افزايش داد؟
پاسخ به اين سوال با عنايت به قدرت اسمی نيروگاه بوشهر چندان
دشوار نيست.
نيروگاه بوشهر در دهه 50 شمسی در دو واحد هزار مگاواتی توسط
مجموعه يی از شرکت های آلمانی، فرانسوی و انگليسی طراحی شد.
در آن زمان ظرفيت توليد برق در کشور حدود 10 هزار مگاوات بود و
راه اندازی دو واحد نيروگاه بوشهر می توانست قريب به 20 درصد
توان توليد برق کشور را رشد دهد. هر چند در همان زمان نيز صحبت
از 23 هزار مگاوات برق هسته يی مطرح بود اما همين ميزان رشد در
توان توليد برق کشور نيز قابل ملاحظه بود و چنانچه موانعی پيش
نمی آمد اما اين وضعيت با آنچه به زمان حال مربوط می شود به
کلی متفاوت است. در حال حاضر به دليل مشکلات عديده مربوط به
ساخت و تکميل نيروگاه بوشهر و به خصوص به دليل صدمات فراوان
ناشی از جنگ تحميلی، تنها احداث يک واحد از دو واحد نيروگاه
بوشهر در دستور کار قرار دارد، يعنی هزار مگاوات از دوهزار
مگاوات اوليه. از طرف ديگر طی قريب به سه دهه که از انقلاب
گذشته است نيازهای ناشی از افزايش جمعيت و ضرورت های توسعه،
ظرفيت اسمی توليد برق کشور را به قريب به 40 هزار مگاوات (يعنی
تقريباً چهار برابر ظرفيت آن زمان) افزايش داده است. لازم به
ذکر است که وزارت نيرو در برنامه ريزی های خود تنها برای آنکه
به مرز بحران نرسد و شرايط را به خصوص در فصول اوج مصرف بدون
دشواری پشت سر گذارد ناچار است سالانه تقريباً به طور ميانگين
چهار هزار مگاوات نيروگاه توليد برق در شبکه نصب کند. روشن است
که اين وزارتخانه در شرايط موجود و به دليل ابهام اساسی که در
راه اندازی نيروگاه بوشهر وجود دارد اصولاً نمی تواند روی اين
ظرفيت نه چندان تعيين کننده حسابی باز کند و ناگزير است بدون
در نظر گرفتن آن برنامه ساليانه خود نصب نيروگاه های جديد را
به پيش ببرد.
در هر حال با مرور زمان و رخداد انقلاب و سپس جنگ تحميلی و
سپری شدن سال های اوليه انقلاب، زمانی که مجدداً تصميم گرفته
شد نيروگاه بوشهر ساخته شود مشکلات زيادی پيش رو قرار داشت.
نتيجه آن شد که هيچ شرکتی در دنيا حاضر نبود نيروگاهی را که
حدود 80 درصد عمليات اجرايی آن به پايان رسيده و هزينه های آن
نيز پرداخت شده بود و حتی مقدار زيادی از تجهيزات مکانيکی آن
نيز به ايران حمل شده بود، در دست گيرد و تکميل کند. واقعيت
غيرقابل کتمان اين است که ساخت و راه اندازی نيروگاه های هسته
يی هرچند در دنيای امروز جزء صنايع نوين و پيشرفته (High
Tech)
به شمار نمی روند، اما در رديفی نيستند که کشورهای توسعه
نيافته يا در حال توسعه و کسانی که هيچ تجربه يی در اين صنعت
ندارند بتوانند ابتدا به ساکن و با توان خودشان اين کار را پيش
ببرند. اصولاً هر صنعت ديگری نيز برای کشورهايی که فاقد ساز و
کار تحقيقاتی و نهادهای اجتماعی مولد فناوری هستند همين وضعيت
را دارد و اين جوامع حداقل برای شروع کار نياز به مشارکت
کشورها و شرکت های صاحب تجربه و فناوری دارند. صنعت هسته يی به
دليل حساسيت های سياسی و نظامی و نظارت نهادهای بين المللی بر
فرآيند توسعه و به کارگيری آنها از اين حيث وضع حساس تری نيز
دارد. علاوه بر اينها و از همه مهم تر مساله ايمنی نيروگاه های
هسته يی نيز در سطحی فراملی برای تمام کشورهای جهان اهميتی وصف
ناپذير دارد. استانداردهای ايمنی در ساخت و استفاده از تجهيزات
هسته يی در سطح جهان روز به روز سخت تر و پيچيده تر شده است و
به خصوص بعد از حوادثی نظير فاجعه انفجار چرنوبيل نظارتی بسيار
سختگيرانه بر آنها اعمال می شود. به اين ترتيب ديده می شود که
مساله ساخت يک نيروگاه هسته يی ماهيتاً با يک صنعت معمولی فرق
دارد.در مجموع قريب به 70 درصد هزينه ساخت نيروگاه های هسته يی
معطوف به ايمنی آنهاست و علت زمان بر بودن ساخت آنها نيز به
همين امر برمی گردد.
آنچه از اوايل دهه 70 تاکنون و پس از قرارداد با روس ها به
منظور تکميل يا ساخت نيروگاه بوشهر بر ما گذشته است حاصل همين
واقعيت کتمان ناپذير است که برای ورود به بازار انرژی هسته يی
و داشتن حرفی در اين عرصه ما چاره يی جز داشتن شريک خارجی
نداريم و در شرايطی که مواضع سياسی ما به گونه يی است که به هر
دليل حق يا ناحق اغلب کشورهای غربی و شرکت های وابسته به آنها
از اين کار پا پس می کشند، روسيه و چين تنها عناصر موجود در
عرصه و تنها گزينه های ما هستند. اما نکته حائز اهميت آن است
که اگرچه روسيه در اواخر دوران جهان دوقطبی با ايران برای ساخت
نيروگاه بوشهر پيمان بست، اما از آن زمان تاکنون معادلات قدرت
در سطح جهان به کلی تغيير کرده است. روسيه اکنون عمدتاً
تعاملات خود با ساير کشورها را از منظر منافع اقتصادی و سياسی
ملی خويش تنظيم می کند و قطعاً حاضر نيست به خاطر اصول مبارزه
ضدامپرياليستی، نظير شوروی سابق، خود را در هر مساله ريز و
درشت رودرروی بلوک غرب قرار دهد. آنها تا جايی که ساختن
نيروگاه بوشهر برای ما به صرف شان باشد به آن ادامه می دهند و
اگر، حتی با احتساب ضررهای پرستيژی، ادامه کار به ضررشان باشد،
از آن دست می کشند يا به بهانه های مختلف در انجام آن تعلل می
کنند. و اما نکته ديگری که آن را شايان توجه می دانم مساله
سوخت نيروگاه است. پرواضح است که نيروگاه بدون سوخت، ارزش
چندانی ندارد. اگر نهايتاً پس از سال ها دشواری و هزينه پرداخت
کردن، روس ها برای ما تاسيسات عظيم مکانيکی و ساختمانی بر جای
بگذارند و ايران را ترک کنند، البته شايد به قرارداد اصلی شان
عمل کرده باشند اما در عمل برای کشور ما نتيجه و حاصلی نخواهد
داشت. اين نکته يی است که از ابتدای ايده ساخت نيروگاه های
هسته يی در ايران مطرح بوده اما تاکنون راه به جايی نبرده است.
قبل از انقلاب رژيم گذشته با سرمايه گذاری در معادن اورانيوم
آفريقا و صنايع فرآوری اورانيوم در فرانسه، انگليس، روسيه و
آلمان و با شراکت با شرکت هايی که حلقه های مختلف اين صنعت را
در اروپا اداره می کردند، سعی داشت به منبع مطمئنی برای تهيه
سوخت نيروگاه های هسته يی دست يابد. تا جايی که شواهد نشان می
دهد پس از فعال شدن روس ها در پروژه بوشهر قول و تضمين قطعی از
سوی آنها در اين زمينه داده نشده است و تنها در ابتدای انعقاد
قرارداد بوشهر موافقت اصولی خود را با تامين سوخت نيروگاه به
مدت 10 سال اعلام کرده اند. از سوی ديگر پروژه هايی که در داخل
به منظور تامين سوخت هسته يی کشور پيگيری شده اند نيز در حد و
اندازه يی نيستند که لااقل در آينده يی نزديک بتوانند به مرحله
واقعی تامين سوخت نيروگاه بوشهر برسند. هنوز گام هايی از جمله
بازفرآوری اورانيوم غنی شده و تهيه قرص ها و ميله های سوخت
باقی مانده است که از حساسيت و دشواری بيشتری در مقايسه با گام
های قبلی برخوردارند.
در هر حال روشن است که برای دستيابی به برق هسته يی و روشن
کردن کليد نيروگاه چاره يی جز آن نيست که سوخت نيروگاه از خارج
تامين شود. منظور از خارج نيز در اين گزاره جايی جز روسيه نيست
که در عمل به لحاظ تاريخی، سياسی و اقتصادی نزديک ترين منبع به
ايران برای تهيه سوخت است.
اما سوال اينجاست که آيا روس ها در اين شرايط حساس و با توجه
نقش محوری که پيدا کرده اند نهايتاً به ما سوخت خواهند داد يا
نه؟ پاسخ در يک جمله کوتاه آن است که« آنها به درخواست ايران
نه نخواهند گفت، اما اقدام جدی نيز نخواهند کرد.» برای توجيه
اين پاسخ ابتدا اين نکته را توضيح دهم که در هيچ يک از قطعنامه
ها و تصميم هايی که تاکنون بر ضد ايران گرفته شده است ايران از
داشتن نيروگاه هسته يی و حق استفاده از سوخت هسته يی در
نيروگاه منع نشده است و بعيد است که در آينده نيز چنين منعی
صورت گيرد. برعکس، غربی ها درصددند نشان دهند که اگر ايرانی ها
دست از غنی سازی بردارند اين امکان را دارند که از سوخت تهيه
شده و آماده شده هسته يی توسط کشورهای دارای فناوری سوخت به هر
ميزان که لازم داشتند بهره برداری کنند. اما از طرف ديگر توجه
به اين نکته ضروری است که سوخت هسته يی کالايی استراتژيک است
که به سادگی به هرکسی نمی دهند.
موضوع مهم در مساله سوخت نيروگاه، پسماند آن است. پسماند سوخت
حاوی مقادير عظيم پلوتونيوم است که عنصری به شدت پرتوزا
(راديواکتيو) است و در صورت مديريت غيرصحيح می تواند منشاء
آلودگی های عظيم راديواکتيو در محيط شود.
به همين دليل معمولاً شرط اساسی تحويل سوخت هسته يی از سوی
کشورهای توليدکننده آن به کشورهايی که فقط دارنده نيروگاه هسته
يی هستند آن است که تضمين های کافی برای بازگرداندن سوخت مصرف
شده، يعنی همان زباله های خطرناک هسته يی وجود داشته باشد.
به اين ترتيب گزاره روشنی را می شود بيان کرد بر اين مبنا که
برای بهره برداری از يک يا چند نيروگاه هسته يی در يک کشور
سياست خارجی ويژه يی لازم است که فراهم کننده فضای سياسی لازم
به منظور ايجاد اعتماد برای دريافت ساليانه ده ها يا صدها تن
اورانيوم غنی شده (سوخت اوليه رآکتور هسته يی) از يک سو و
تحويل زباله های خطرناک هسته يی از سوی ديگر باشد. البته همان
طور که گفته شد قدرت های دارنده فناوری توليد سوخت به دليل
ملاحظات ياد شده ممکن است به صراحت نگويند که به شما سوخت نمی
دهيم، اما اين نيت را می توان در رفتار آنها جست وجو کرد. تا
آنجا که به روس ها بر می گردد، آنها ابتدا تلاش می کنند تا
جايی که ممکن است پروژه بوشهر در همان مرحله ساخت و تکميل باقی
بماند تا بحث تحويل سوخت در عمل به عقب بيفتد. اما چنانچه اين
فاز پشت سر گذاشته شد، می توان چشم به راه امواج تبليغاتی و
سياسی جديدی بود که موضوع آنها تحويل سوخت به ايران باشد. در
يک جمع بندی نهايی می توان گفت دستيابی به انرژی هسته يی،
نيازمند طی کردن مسيری در عرصه سياست جهانی است که با
اعتمادسازی و جلب اطمينان در سطح رهبران کشورها همراه باشد.
|