فضای سیاسی در
کشور پر از اعجاب وشگفتی هاست.شگفتی هایی که از فرط
تکراردیگربه چشم نمی آیند.خاتمی
روزسه شنبه در دانشگاه تهران حضور یافت ومورد استقبال گرم و
پرشوردانشجویان قرار
گرفت.دانشجویانی که در روزهای اخیر صورت دیگری ازاستقامت و
رادیکالیسم را به تماشا
گذاشتند ودرآخرین دیداری که بعنوان رئیس جمهوری با خاتمی
داشتند بر علیه او شوریدند
و در پاسخ از این چهره محبوب شان شنیدند کسانی خواهند آمد که
با رفتارهایشان کاری
خواهند کرد که قدرمرا بدانید. دیروزآن پیش بینی تحقق یافت.
دانشجویان کسی را با
شعارهایشان ناجی خود معرفی می کردند که تا دیروز عبورازاو را
بشارت می دادند. باید راز
این جدایی و آشتی را یافت تا بتوان آینده را ترسیم کرد. این
اتفاق نمادی
از دگرگونی در فضای سیاسی کشور
است. نقطه کانونی این دگرگونی را باید در شکاف بین نخبگان و
جناح حاکم دید که کشور را
بدون رقیب اداره می کند.ازهمان لحظه ای که دولت نهم شکل گرفت
پایه های این شکاف
ریخته شد و بسرعت بسط یافت وامروزبه فرجام نهایی خود رسیده
است. یعنی دیگر آشتی دولت
و نخبگان
ممکن نیست. این چیزی بود که دولت آگاهانه می خواست و آنرا در
عمل آسان بدست
آورد. اما وقتی همزمان با افزایش درآمدهای نفتی یک تورم گسترده
شکل گرفت و همراه با
خود رکود اقتصادی را برانگیخت و ناکارآمدی نهادهای اداره کننده
جامعه کاملا آشکار
شد. نخبگان که گوش شنوایی در توده های خسته بخاطر تحقق نیافتن
شعارهای اصلاح طلبانه
نمی یافتند امروز به مرور مورد اقبال مردم قرارمی گیرند.هر چند
کانالهای این ارتباط
به دلیل شیوه مدیریت جامعه ضعیف است ولی وقتی نیاز وجود داشت
باشد روش ها نوین نیز
اختراع می شود و این ارتباط به هر طریق شکل خواهد گرفت. نوع
مواجهه نهادها با
ناهنجاری ها درکوچه و خیابان این اقبال را لااقل در بین طبقات
متوسط فربه تر
کرد. ناکامی جناحی که قدرت را بدست آورد این جناح را به تشتت و
از هم گسیختگی کشاند
و نزاع درون جناحی باقی توان آنها را فرسود. درچنین فضایی است
که نوع گفتار محمد
خاتمی خبر ازاعتماد به نفسی می دهد که مدتها از آن خبری نبود.
هیچ کدام از پاره های
جناح حاکم چه در دولت،
چه در مجلس و چه در شهرداری و... نتوانستند حتی کارنامه نیمه
موفقی از خود ارائه دهند و این موضوع افکار عمومی را مساعد
داوری کرده است که
پیشاپیش طرف شکست خورده آن مشخص است. اگرتا دیروز اصلاح
طلبان ناچار بودند به طور
ضمنی از یکی از این پاره ها حمایت ضمنی کنند تا حداقل ها را
حفظ کنند، اگر هوشیاری
کافی داشته باشند امروز دیگر نیازی به این کار نخواهند دید و
اگرهم بخاطر قول و قرار
های نانوشته شده این اقدام را تداوم بخشند دست به یک خود کشی
پیش رس خواهند
زد. نخبگان ناراضی برای اقبال به اصلاح طلبان شجاعت بیشتری
ازآنها می طلبند.
نوع
سخنرانی خاتمی و استقبال بی انتقاد دانشجویان از او فضای تازه
ای را می گشاید که
اگر اصلاح طلبان مولفه های آنرا باز نشناسند نخواهند توانست یک
موقعیت طلایی را
تبدیل به کامیابی سیاسی کنند. آنها باید یکپارچه و قوی در
انتخابات شرکت کنند
و شجاعانه سخن بگویند. این حداقلی است که می تواند مطالبات
نخبگان را به مجاری قانونی
برگرداند. درغیراین صورت درهم پیوندی نارضایتی نخبگان و توده
هایی که از گرانی و
آینده باخته گی خشمگین اند کشور را وارد فضاهای ناشناخته و
خطرناکی خواهد کرد که هیچ
سودی برای هیچ کس نخواهد داشت. جریان اصول اگر بر آنست که همه
چیز را نبازد، باید چهره
هایی که معرف وضع موجودند را قانع کند به پشت صحنه برگردانند و
چهره های تکنوکرات
با سعه صدربیشتر که در تحولات امتحان پس داده اند را به روی
صحنه رقابت ها
بفرستند. اگرچنین نکنند تجربه تلخ دوم خرداد را باید دوباره
تجربه کنند. البته
برگشت رای دهندگان به اصلاح طلبان مثل گذشته نخواهد بود.
مردم کسانی را بر خواهند
گزید که موهایشان را در تجربه اندوزی سفید کرده باشند. میانه
روی،
برنامه ریزی
آگاهانه و شجاعت عاقلانه را جدی بگیرند و دریک کلام تکنوکرات
های زبده که معشیت
مردم را نیز جدی می گیرند. حضورخاتمی در دانشگاه تهران را باید
جدی گرفت چرا که فردا
ازهمین نقطه است که دگرگونی خود را شاهد خواهد بود.
|