واقعیت اینست که کشور در معرض جنگی دوباره قرار گرفته. کار به
جائی رسیده که برای واردات، علاوه بر کالا، باید پول بی زبان
ایران راهم بیمه کرد!
یک نفر
در این مملکت تصمیم گرفت بگوید هفتاد سال پیش در اروپا نازی ها
یهودی ها را نکشتهاند. فرض کنید کشتهاند یا نکشتهاند،
مسئلهای که به ما ربطی پیدا نمیکند. این کارها را هم با
عنوان عزت، حکمت و مصلحت انجام دادند. در عین حال، پادشاه
بحرین را به ایران دعوت کردند و او نپذیرفت، گفتند وزیر امور
خارجه خود را بفرستید، قبول نکرد. به
این میگویند عزت! نیم میلیون نفر امسال به بیکاران
کشور اضافه شد. طی دو سال اخیر 5/3 میلیون تن شکر وارد کردند.
سود آن به جیب چه کسی رفته؟
«عبدالله رمضانزاده» قائممقام دبیركل جبهه مشارکت و سخنگوی
دولت خاتمی نیز از دیگر سخنرانان هفته 16 آذر امسال در ایران
بود. وی نیز بدعوت انجمن اسلامی دانشگاه چمران در جمع
دانشجویان و استادان این دانشگاه سخنرانی کرد.
هر جا دولتمردان توانستهاند جنبش دانشجوئی را به نقطه حزین
خود برسانند، فساد اقتصادی، سیاسی و اجتماعی به اوج خود رسیده
است. اصلا نباید شک کرد که بین این دو یک رابطه تنگا تنگ و
جدی وجود دارد. امروز هم متاسفانه جنبش دانشجویی به نقطهای
رسیده که نقش واسط خود را به عنوان طبقه متوسط فرهنگی در حال
از دست دادن است و اگر بتواند دوباره به صحنه برگردد، میتواند
از یکسو قدرت را مهار کند و از سوی دیگر، بدنه جامعه را به
حرکت در آورد. مهار قدرت و به حرکت واداشتن مردم در کشورهایی
که از رانت نفت استفاده میکنند، حتما میتواند به توسعه آن
کشور کمک کند.
رمضانزاده با مقایسه وضع امروز و پنج سال پیش کشور گفت: باید
ببینیم در این سالها چه اتفاقی در این کشور افتاده است و دلیل
آن چیست و کجا ما غفلت نمودیم که این شرایط حاکم شده است؟
حتی اگر نگوئیم که شرایط فعلی بدترین وضعیت ایران در نیم قرن
اخیر است که در حال شکل گرفتن است و تنها فرض کنیم که وضعیت
فعلی ما از نظر اقتصادی، سیاسی و اجتماعی از دو سال پیش بدتر
است، باید ببینیم مولفههای منجر به این شرایط از کجا و به چه
دلیل شکل گرفته است. امروز این پرسش مطرح است که چرا علیرغم
اینکه در دو سال و نیم اخیر درآمدهای نفتی ایران بالغ بر 185
میلیارد دلار بوده، رقمی نجومی که هیچگاه در تاریخ ایران سابقه
نداشته، وضعیت اقتصادی مردم ایران وخیمتر شده است.
رمضانزاده با اشاره به شرایط فعلی ایران و خطراتی که کشور را
تهدید میکند، گفت: امروز تقریبا همه احساس خطر میکنند. بعنی
بزرگترین فرماندهان نظامی ما وقتی از تواناییهای ما برای
مقابله سخن میگویند از خطری که کشور را نیر تهدید میکند،
صحبت میکنند. تا جایی که یکی از فرماندهان بزرگ جنگ ما
میگوید آنهایی که دشمن را دستکم میگیرند، ساده اندیشند. با
این اوصاف واقعیت این است که کشور در معرض خطر
جنگ دوبارهای قرار گرفته
است.
از نظر سیاسی کار به جایی رسیده است که تشکلهای دانشجویی برای
برگزاری یک جلسه سخنرانی باید یکسال در نوبت باشند. از نظر
امنیتی همین که اکثر مدیران اجرایی کشور را از میان نیروهای
نظامی و امنیتی برگزیدهاند، نشان می دهد شرایط خیلی مناسب
نیست و نسبت به گذشته کاملا افت کرده است.
به نظر من طبقهای که باید جامعه را به حرکت درآورد در یک
مقطعی، به هر دلیلی، موجه و یا غیرموجه با سیاست قهر کرد و با
انجام تعهد اجتماعی که درک میکرد فاصله گرفت و در نتیجه اقلیت
بر کشور مسلط شد. این نکته مهمی است که وقتی قهر میکنید،
شرایط بهبود نمییابد بلکه اقلیتی که شما با آنها مخالفید،
قدرتمندتر شد و زمام امور را در دست میگیرد.
در همین انتخابات اخیر ریاست جمهوری جناب آقای احمدینژاد در
دور دوم با وجود همه حرفها و حدیثها تنها
35 درصد آرای واجدین شرایط را
کسب نمود. یعنی برای اولین بار در تاریخ جمهوری اسلامی
رییسجمهوری با رای اقلیت انتخاب شد. مباحث و تبلیغات پیرامون
رای بالا و مردمی بودن دولت نهم نیز بیشتر کارهای تبلیغاتی
است. در انتخابات اخیر 42 درصد
واجدین شرایط رای ندادند و اگر تنها
10 درصد از کسانی که رای ندادند در انتخابات شرکت
میکردند، شرایط امروز ما به طور قطع متفاوت بود.
برای دومین بار مجلسی شکل گرفت که برخی نمایندگان آن کمتر از 5
درصد آرای واجدین شرایط را دارند. البته دلیل عدم شرکت برخی،
تنگناها و فشارهای سیاسی نیز بود اما در همین حال، بسیاری از
ما فکر میکردیم با شرکت نکردن وضعیت بهبود خواهد یافت.
بیثبات ترین کابینه بعد از انقلاب در دولت نهم شکل گرفته است.
علیرغم اینکه همه شرایط محیطی برای ثبات فراهم است و نیروهای
نظامی، امنیتی و مجلس کاملا با دولت هماهنگ هستند. منابع مالی
به حدی رسیده که تاریخ ایران بینظیر است. با این وجود همچنان
دولت بیثبات است. در درون دولت تا امروز بدون وجود فشار خارجی
5 وزیر تغییر یافته است. کلیدیترین وزرا یعنی وزرای اقتصادی
مرتب در حال تغییرند و نکته جالب اینکه غیرکارشناسانهترین
دولت بعد از انقلاب شکل گرفته است. کسانی در کابینه اند که
باید چند سال آموزش ببینند تا با شرایط کشور آشنا بشوند.
در صحنه سیاست خارجی در نتیجه ماجراجویی، کشور به وضعی رسیده
است كه در خطر تحریم کامل قرار داریم و تصور میکنیم اگر وقوع
تحریمها را انکار کنیم، تحریمی نیز اتفاق نخواهد افتاد.
به دلیل احتمال وقوع تحریم همهجانبه نرخ ریسک واردات و سرمایه
گذاری در ایران در دو سال اخیر از 3 به 7 رسیده است. در زمان
دولت خاتمی در جلسه هیات دولت مرحوم دکتر نوربخش اعلام نمودند
این رقم از 6 به 4 رسیده و پیش بینی کردند به 3 خواهد رسید.
اتفاقی که به وقوع پیوست. وقتی از تاثیر مشخص و ملموس این نرخ
بر اقتصاد ایران سوال كردیم، توضیح دادند که ما در سال 81 رقم
وارداتمان 15 میلیارد دلار بود. با این نرخ واردات وقتی ریسک
اقتصادی از 6 به 4 رسیده بود ما سالانه 750 میلیون دلار کمتر
حق بیمه پرداخت مینمودیم. حالا توجه کنید که در سال گذشته ما
به میزان 50 میلیارد دلار واردات داشتهایم و ریسک اقتصادی هم
4 درجه رشد داشته است. یعنی رقمی نزدیک به 5/1 تا 2 میلیارد
دلار حق بیمه اضافی پرداخت
کردهایم. به همین دلایل، با این درآمد بالا همچنان گرانی و
مشکلات اقتصادی در حال افزایش است.
از سوی دیگر، امروز پول نقد دولت ایران را هیچکس در دنیا قبول
نمیکند. یعنی هر تاجر ایرانی که میخواهد جنسی را وارد نماید،
باید پول نقد آن را نیز بیمه نماید. بخاطر اینکه
یک نفر در این مملکت تصمیم
گرفته بگوید که هفتاد سال پیش در اروپا نازیها یهودیها را
نکشتهاند. فرض کنید کشتهاند یا نکشتهاند، مسئلهای که به ما
ربطی پیدا نمیکند. این کارها را هم با عنوان عزت، حکمت و
مصلحت انجام میدهند و مدعی هستند ما عزت ملی را بالا
بردهایم. در همین حال، پادشاه بحرین را به ایران دعوت میکنند
و او نمیپذیرد، میگویند وزیر امور خارجه خود را بفرستید،
قبول نمیکنند. آنوقت میگوییم ما که اهل تکبر نیستیم و راه
میافتیم میرویم به بحرین و به این
میگوییم عزت.
در موردی دیگر آقای پوتین به تهران آمده و از آن به عنوان
افتخار یاد میکنند. از پوتین میپرسند ما از شما اسلحه و
هواپیما های بدرد نخور و دسته دوم میخریم، شما حاضرید به ما
قول بدهید که سوخت هستهای نیروگاه بوشهر را تامین کنید. ایشان
پاسخ میدهد من فقط بچگی ها به مادرم قول میدادم و الان به
هیچکس قول نمیدهم.
درسند چشم انداز 20 ساله توسعه کشور پیشبینی شده بود اگر از
نظر اقتصادی خوب عمل کنیم، پس 20 سال از نظر رده توسعه یافتگی
به مالزی و ترکیه نزدیک بشویم. برای این کار پیشبینی شده بود
ما نیازمند رشد اقتصادی سالانه 4/8 درصدی هستیم. در آن شرایط
سالانه یک میلیون تا هشتصد هزار شغل ایجاد میشد و در آن صورت
نرخ بیکاری به میزان نرخ بیکاری سال 82 ثابت میماند. برای نرخ
رشد 4/8 درصدی پیشبینی شده بود که سالانه 15 میلیارد دلار از
درآمد نفتی استفاده کنیم. آقایان آمدند و گفتند شما بلد نیستید
کشور را اداره کنید؛ ما ده ساله به این اهداف میرسیم. وزیر
صنایع قبلی که آقای احمدینژاد ایشان را برکنار کرد، در روز
معارفه به مجلس اعلام کرد سالی 3 میلیون شغل صنعتی ایجاد
میکنیم. همانجا فکر کردم ایشان یا نمیدانند شغل چیست یا با
صنعت و میلیون آشنایی کافی ندارند. آقای وزیر کار هم اعلام
کردند که ما فقط از مشاغل زودبازده روزی دههزار شغل ایجاد
میکنیم. یعنی بیش از سه میلیون شغل در سال آنهم فقط در مشاغل
زود بازده. نتیجه این شد که مرکز آمار ایران اعلام نمود امسال
500 هزار نفر به میزان
بیکاران کشور اضافه شده است. برای آنکه این مشکل را هم حل
نمایند اعلام نمودند نرخ بیکاری تک رقمی شد. این معجزه اینگونه
اتفاق افتاد که اعلام نمودند همه خانمهای خانهدار ما شغل
دارند و هر کسی در هفته دوساعت کار کند شاغل محسوب میشود. در
این حالت نرخ بیکار به زیر ده درصد آمد و وعده دولت تحقق پیدا
کرد.
آمدند و گفتند شما ترسو بودید، جرات کار انقلابی هم نداشتید،
یک مقداری هم گرایشات آمریکایی داشتید و درسهایی را که از
اقتصاددانهای آمریکایی یاد گرفته بودید پیاده میکردید و به
همین علت نتوانستید. ما شش ماهه مشکل کشور را حل خواهیم کرد.
نتیجه کار این شد که دولت اصلاحات نرخ تورمی که طبق برنامه سوم
قرار بود از حدود 21 درصد به 15 درصد برسد را به 5/14 درصد
رساندیم، آقایانی که 6 ماهه میخواستند نرخ تورم را برسانند به
زیر ده درصد، امروز مرکز پژوهشهای مجلس میگوید 23 درصد است و
قطعا تا پایان سال نرخ تورم بیش از این مقدار خواهد شد.
سالانه حدود 2 میلیون تن مصرف شکرمان در ایران است. 4/1 میلیون
تن در ایران تولید و ششصد هزار تن آن وارد میشود. طی دو سال
اخیر 5/3 میلیون تن شکر وارد کردند. نتیجه این شد که در 2 سال
اخیر 40 درصد سطح زیر کشت چغندر کاهش یافته و زیان انباشته
کارخانجات نیشکر ما به 483 میلیارد تومان رسیده است و هیچ کس
حاضر نیست مدیریت این کارخانجات را بر عهده بگیرد.
ما نمیدانیم سود این کارها به جیب چه کسانی رفته است. در
کشوری که به این میزان شکر تولید میکنیم یکدفعه تعرفه واردات
شکر را به حدود 4 درصد تا صفر رساندهاند. آنوقت ما در داخل
موبایل تولید نمیکنیم برای اینکه قاچاقچیان سود ببرند تعرفه
واردات موبایل را از صفر به 60 درصد میرسانیم.
این اتفاقی که در کشور رخ داده تقصیر من و شمایی است که
نرفتهایم رای بدهیم و به هر دلیلی با انتخابات قهر کردیم. و
اگر به قهرمان ادامه بدهیم، شرایط از این بدتر خواهد شد.
|