اینها عناوینی است که ما با استنباط و
ارزیابی خود از نوشته محمدعلی ابطحی انتخاب کرده ایم.
چندی پیش
خاطرات آیت الله مهدوی کنی را خواندم.
یادآوری خاطرات قبل و بعد از انقلاب
است. با آن که معمولاً خاطره نویسان
سرشناس جوری خاطرات را نقل می کنند که
گویا تنها آنان محور عالم و آدم
بودهاند
و به خصوص شخصیت های کشور که از قبل و
بعد از انقلاب خاطره نوشته اند و
خوشبختانه خاطرات فراوانی هم انتشار
یافته هر کدام خود را مبارزترین و
فعال ترین و بعد از انقلاب
تأثیرگذارترین و نزدیک ترین یار امام معرفی می
کنند؛ اما به طور استثنائی و عجیبی در
خاطرات آیت الله مهدوی کنی تواضع و
واقع بینی وجود دارد که در عالم خاطره
نویسی کم نظیر است. آیت الله مهدوی
کنی یکی از جدی ترین و پر اهمیت ترین
افرادی بوده که همواره پشتوانه جناح
راست در کشور بوده است اما نباید از حق
گذشت که افرادی مثل مهدوی کنی از
اصالتی برخوردار بودند که همواره این
اصالت آنان را در جامعه متمایز می
کرده است. شاید به همین دلیل اصرار بر
اصالتش هست که سال هاست پست و مقامی
را قبول نکرده است. مهدوی کنی با این
که بیشترین انتقادها را از جناح
اصلاح طلب انجام داده است اما باعث
نشده تا انتقادات خود را از دیگران هم
نادیده بگیرد. بگذریم از این که همیشه
انتقادات به اصلاح طلبان را به صورت
علنی و انتقاد از محافظه کاران را به
صورت خصوصی ارائه می کند. انتخاب
اخیر وی به سمت دبیر کلی جامعه روحانیت
مبارز در آستانه انتخابات مجلس
قابل توجه است. آیت الله مهدوی کنی نقش
پدری جریان محافظه کار سنتی را
دارد. آن ها بیش از اصلاح طلبان می
فهمند که نوظهور یافتگان اصول گرای
عرصه سیاست
چه آیندهی
تلخی را برای کشور و آنان رقم خواهد زد
و به دلایل مختلفی کم تر می توانند
آن را بروز دهند. انتخاب آیت الله
مهدوی کنی اگر چه بر اساس عرف جامعه
روحانیت مبارز بوده است، ولی به معنای
فعال تر شدن جناح سنتی در برابر
جناح دولتی است. در شرایط فعلی همه به
آینده ایران
میاندیشند؛ با همه اختلافات قدیمی و سنتی.
انتخاب مجدد آقای مهدوی را یک امر مبارک می توان نامید.
|