بخش هائی از سخنرانی مصطفی تاج زاده در جلسه حوزه شمال تهران
جبهه مشارکت :
« بعضی دوستان این سوال را مطرح میكنند که کجا میتوان گفت
اصلاحات به بن بست رسیده است؟
بايد گفت جایی که کار قانونی دیگر
نتوان انجام داد. اگر انتخابات را فرمایشی برگزار کردند، جلوی
روزنامهها
را گرفتند و دانشگاهها را سرکوب کردند، باید دو راه انتخاب
کرد یا
برانداز شد و یا منفعل شد. ولی مادام كه آزادی به صورت نسبی
رعايت شود،
اصلاحات ممكن است.
وی افزود: در گفتمان اصلاحی شاید نظام را قبول نداشته باشید
اما
التزام عملی به قانون داشته باشید؛ یعنی اینکه در چهارچوب
قانون به دنبال
مطالبات خود باشید؛ که فایده آن بیشتر است. برعکس انقلاب که
نکات منفی آن میتواند خیلی بیشتر از نكات مثبت آن باشد. حتی
ممکن است
اصلاحطلب ناامید شود، اما الزاما انقلابی نمیشود و ممکن است
سکوت پیشه
کند.
بنابراین، تا جایی که
امکان فعالیت قانونی برای ما هست، انجام میدهیم.
جهتگیری ما باید مشخص شود که فرهنگ سیاسی جامعه تا چه حد
مشارکتجو است؟ چه میزان اهل مطالعه و اهل کار جمعی است و چه
میزان به
حکومت اعتماد دارد؟ گفتمان غالب جهانی و شرایط جهانی و
همسايگان
چگونه است؟ برای مثال، هر قدر کشورهای همسایه دمکرات شوند،
طبیعی است که
احتمال دمکرات شدن ایران بیشتر میشود. اکنون که ترکیه
دمکراتتر شده
میتواند مستند خوبی باشد برای ما. وقتی برخی اقتدارگراها ادعا
میكنند
ایران در منطقه ازهمه دمکراتتر است، باید از آنها پرسید که
کجای ایران در
حال حاضر، دمکراتتر از ترکیه است؟
درباره انتخابات پیشروی مجلس هشتم نیز اگر انتخابات آزاد بود
و اصلاحطلبان پیروز شدند، باید بگوییم
اصلاحات و اصلاحطلبان هر دو پیروز شدهاند؛ چون هم انتخابات
آزاد بود و
هم پیروز شدیم. حتی اگر اصلاحطلبان پیروز نشوند اما انتخابات
آزاد برگزار
شود، باید گفت كه اصلاحات پیروز شده است، اگرچه اصلاحطلبان
رأی
نياوردهاند.
حتی اگر استبداد با انتخابات حاکم شود، بهتر از این است که
با توپ و تانک حاکم شود. برای همین میگوییم کاش دكتر مصدق را
مجلس
کنار میگذاشت نه توپ و تانک؛ چون در آن صورت، احزاب و
روزنامههای آزاد و
مستقل میماندند.
اکنون حکومت در تمام زمینهها برای خود نقش قائل است؛
حتی در مورد اینکه مردم چه نوع کفشی بپوشد، نظر میدهد. در
حالی که باید
به آنها گفت اينكه زنان چکمه بپوشند، ناپسند نيست، اينكه
سیاستمداران
چکمه و پوتين به پا كنند، زشت و نامقبول است.
آقای خاتمی به این علت تبدیل به استثنا
شده است که برآیند همه جامعه است. یعنی اگر کسانی فقط به دنبال
مدرنیته یا
فقط دین باشد، با خاتمی احساس قرابت نمیکنند. به نظر من،
مهمترین دلیل
محبوبیت وی نه به خاطر اینکه از همه مدیرتر و استراتژیستتر
است، بلکه
خاتمی در نقطهای ایستاده که گرچه خیلیها نقد بر آن دارند اما
همه آن را
قبول دارند.» |