همايش "علم ، دروازه ای برای تفاهم" با
سخنرانی محمد خاتمی در
مركز دائره المعارف بزرگ اسلامی
آغاز به كار كرد.
خاتمی در سخنرانی افتتاحيه اين همايش گفت:
در
آستانه قرن بيستم ميلادی «نيچه»
حکيمی که ديوانه اش می خواندند فرياد
برآورد «خدا را کشتيم» و اين منبع
عظمت و زيبايی وشفقت را با دست خود از
پای در آورديم و تاوان آن را بايد
بپردازيم.
نيچه اما برای رهايی از اين وضع
ناگوار در انتظار «ابرمردی" می ماند
که با «اراده معطوف به قدرت» نجات بخش شود.
چندی
نمی گذرد که «ابرمرد» درهيبت هيتلر با اروپا و بشريت آن کاری
را می کند که
پيش از او استعمار
که مولود دنيای متجدد است با بخش
بزرگی از انسان های روی زمين کرده بود.
وی با تسخير روح بزرگ آلمان، جهان
را به خاک و خون می کشد و رقيب
او اين
بار با ابزار شگفت انگيز زادة علم
يعنی تکنولوژی نو، در اوج غرور
با
هيولای دهشت انگيز بمب هسته ای جنگ
را به پايان می برد ولی اين بمب نه
برسر هيتلر که بر سر مردم مظلومی
فرود می آيد که خود قربانيان جنگ
هستند.
جنگ گرم پايان می يابد تا دوران
هراس انگيز جنگ سرد آغاز شود تا در
اواخر
قرن بيستم و با سقوط ابرقدرت رقيب
غرب، وضعيت دلهره انگيز و
اضطراب
آوري
برای عالم و آدم پديد
می آيد که نظيری در
تاريخ نداشته است.
جهان ميدان
يکه تازی قدرت هايی می شود که با
حذف رقيب نيرومند دوران جنگ
سرد، خود را ارباب
بلامنازع جهان می دانند و با تکيه
بر غرور نابجای قرن
هجدهمی نياکان خود، همگان
را به تسليم در برابر اراده معطوف
به قدرت وسود خود می خوانند و به خود حق می دهند که در برابر
هرکس تسليم نشد،هرگونه اقدامی را انجام دهند، ولو اينکه با
بديهی ترين معيارهای اخلاقی وحقوق
بشر ناسازگار باشد و از سوی ديگر از دل تحقير
و سرکوب و نوميدی وعقب ماندگی، صدای
وحشتناک خشونت و ترور و انفجار و تخريب بر
می آيد تا
قدرت خود را با ويرانگری به رخ حريف
و رقيبی بکشد که در منطق با او
يکی است، گرچه منافعشان با يکديگر
متفاوت است.
من در پی آن نيستم که دست
آوردهای شگفت انگيز دانش جديد و فن
آوريهای نوين را انکار کنم و نيز می دانم که
امروز بنياد زندگی انسان مبتنی
براين دو فرآورده جان آدمی است، ولی ناگفته
نگذارم که علم و دست آوردهايی که
حاصل گونه ای بينش درباره عالم و آدم است، صاحب
خود را دچار غرورنابجايی کرد که به
او حق تصرف در عالم و آدم را می داد و حاصل
آن نيزتخريب بی انتهای محيط زيست
طبيعی انسان از يک سو و تحقير و تخريب شخصيت
وتاراج منابع و منافع انسانهايی بود
که به لحاظ تاريخی در مدار عقب
ماندگي
باقی مانده بودند.
علم جديد و قدرت معجزه گر آن، قدرت
سودازدگان
را برای دستيابی به آنچه آن
را منافع اصلی و فضای حياتی می
خواندند افزون
کرد.
من می دانم که علم را قدرتمندان پديد نمی
آورند، اما فاجعه آن است
که
قدرتمندان يا بهتر است بگوييم
سياستمداران از علم و تکنولوژی در مسير
آنچه
منافع خود می دانسته اند سوء
استفاده های فراوان کرده اند، چنانکه
از دين و
فلسفه و هنر و ساير تجليات روح بلند
آدمی بهره برداری سوء شده ومی شود.
انتظار می رفت که هزاره سوم ميلادی
با ندای آرام بخش و اميدآفرين «گفت
وگوی فرهنگ ها و تمدن ها» که می
توانست و می تواند سرمشق زندگی صلح آميز
وامنيت آفرين باشد آغاز شود، ولی
اين هزاره با انفجارهای مهيب نيويورک
و
واشنگتن و در پی آن جنگی و امنيتی
شدن فضای جهان و لشگرکشی های بدفرجام
و
اشغال و سرکوب و ادامه تحقير ملت ها
و جوامع و اعمال معيارهای دوگانه
که
خود زمينه ساز پيدايش و رشد افراط
گرايی و خشونت و تروريسم است به گونه
ای آغاز شد که جهان و جهانيان را
بيش از پيش در نگرانی و اضطراب فرو برد
و در همه
مراحل علم و تکنولوژی در خدمت
خشونت، صدای مهيبِ ويرانگری را
بلندتر از هميشه در
گنبد گيتی طنين انداز کرد. ولی
درهای اميد همچنان
گشاده است.
آنچه موجب
اميدواری است اينکه:
اولاً: آگاهی به اين نکته که امنيت
بزرگترين گمشده
امروز بشر در جهان به
هم پيوسته است و امنيت يا همه جا
خواهد بود يا هيچ کجا
نخواهد بود و
امنيت پايدار در سايه عدالت برقرار
خواهد شد بيش از هميشه وجدان
بشر را
بيدار کرده است.
ثانياً: گرچه هنوز آثار غرور و توهم در
ميان
سياستمداران خودبرتر بين از
ميان نرفته است، ولی با بحرانهايی
که تفکر و تمدن
غرب آن را تجربه می کند
و درد و رنجی که از «پارادايم»
خشونت و تصرف و تحميل
ناشی شد، بسياری از
انسانهای خردمند و انديشمندان و
هنرمندان و اصحاب فکر و ادب
در غرب را
متواضع تر از گذشته کرده است، امری
که امکان تفاهم و گفت و گو را
بيشترکرده است.
اما بپذيريم که علم صرف نظر از بحث های
گسترده دامنی که
درباره ماهيت آن
هست، هديه بزرگ خداوند به انسان
است، ولی بزرگتر از علم، خود
آدمی است که
علم را در اختيار دارد. انسان اگر
خيرخواه باشد علم نيز به بسط خير
کمک
خواهد کرد.
آنچه باعث تأسف است اينکه اگر علم در خدمت
سياستی که در
همه زمانها سودا
زده بوده است و امروز سودا زده تر،
قرار گيرد می تواند ويرانگر
باشد.
بايد کوشيد تا علم از دست زورگويان و
سودجويان برون آورده شود و
دراختيار اخلاق و اراده معطوف به
عشق و زيبايی قرار گيرد تا هم علم و
هم
انسانيت نجات پيدا کند و اين کاری
است دشوار که بيش و پيش از همه
بايد
وجهه همت عالمان قرار گيرد. |