آنچه در پی می خوانيد
فيلمنامه فيلمی وسترن در تگزاس يا
داستان مافيايی در
سيسيل نيست. بلکه واقعيات
اين روزهای شهريست که حدود يک پنجم
نفت و گاز
ايران را تامين می کند.
گچساران شهری است در جنوب غربی
ايران. تقريباً وسط شيراز و اهواز. با
کشف
نفت در اين منطقه و با آمدن مهاجرين
از نقاط مختلف کشور اين شهر تولد يافت
و از معدود شهرهايی بود که اولين
آثار تجدد و دنيای مدرن را به خود ديد.
متاسفانه
با آغاز جنگ اين شهر نيز همچون ساير شهرهای نفت خيز جنوب ويران
شد و به روز سياه نشست.
درانتخابات شوراها بخشی از قدرت بدست خود
مردم و بويژه مديران بومی افتاد و با تصويب
دوهزارم نفت توسط خاتمی چهره شهر
روز به روز بهتر گرديد.
اما اين ماه
عسل ديری نپائيد. سيل مهاجرت از دور
افتاده ترين روستاهای استان به حومه اين
شهر و محلات فقير نشين روانه شد که
تغييرات عمده ای را موجب گرديد.
مهاجرينِ تازه دار و
ندار خود را در ده فروخته بودند تا
خانه کوچکی در حومه
شهر بخرند يا خانه ای در
محلات پايين شهری اجاره کنند.
باندهای مواد مخدر که اکثراً بصورت طايفه
ای تشکيل شده بود
گسترش يافتند و در اين ميان نقش قبيله
"بناری" که از روستايی دور افتاده به
همين نام در نزديکی"چرام" آمده
بودند و مير سيدی که از ايل بابويی هستند و اکثراً از روستای
نارگ موسی در نزديکی "باشت" به شهر مهاجرت کرده
بودند پر رنگ تر بودند
.بسياری از اعضای قبيله مير سيدی و
انگشت شمار از
قبيله بناری از سالها پيش
در شهر زندگی می کردند و از افراد
محترم شهر بودند و
طبعاً ارتباطی با قصه
واقعی ما ندارند.
بناری ها اکثراً در آبگرمو،
رزمندگان ( زمين های فروخته شده
توسط سپاه ) و
محله سادات ساکن بودند و افراد
اهل خلاف قبيله مير سيدی اکثراً در
رادک و
محله سادات سکونت
داشتند.
تجارت سياه به آرامی پيش می رفت. در آبگرمو
بچه هايی با سن 10 تا 12
سال
ابتدای محله می ايستادند و خرده
فروشی می کردند. بزرگترها مواد مخدر و
مشروب را که از شرق کشور به شيراز
قاچاق می شد، از آنجا می آوردند و مقداری را در شهر توزيع می
کردند و بقيه را به خوزستان انتقال می دادند.
حدود
دو سال پيش نزاع سختی بين اين دو
قبيله درگرفت که به ظاهر قبيله ای
ولی در باطن
بر سر حوزه توزيع مواد مخدر و رقابت
آنها بود. چند روزی با
ورود نيروهای انتظامی از استانهای
ديگر و برقراری حکومت نظامی جنگ های خيابانی آرام شد و
برخوردهای قضايی معمولی با عاملان
دعواها و قتلها صورت
گرفت که آنها را وقيح تر
نمود.
به لطف برادران عراقی اسلحه در سراسر جنوب
به قيمت صد تا دويست هزار
تومان
براحتی قابل خريداری است و قهرمان
های داستان ما هم حداکثر استفاده را از
اين خوان نعمت بردند، به نحوی که
اکنون در دست نوجوانهای اين دو قبيله هم
اسلحه گرم ( بيشتر کمری ) به وفور
وجود دارد و هر از چند گاهی در درگيری هايشان از آن استفاده می
کنند و همه مردم به شدت از آنها هراس دارند. در
اين ميان افرادی همچون درويش علی
پور، پور سوسن و لطف الله محمدی از روسای باندها به شمار می
آيند.
اخيراً پسران فردی به نام هوشنگ انباز پور
به
زور وارد خانه يکی از اهالی شهر شده اند و
با بستن دست و پای مرد خانه جلوی چشمش به زنش تجاوز کرده
اند. افراد مذکور در حال حاضر
آزادانه به زندگی ادامه
می دهند.
مهاجرت ساکنان قديمی شهر به شهرهای بزرگ و
در واقع گريختن آنها از
محيط
ناامن شهر شدت گرفته. اگر قبيله
قَدَری داشته باشيد که در شرايط دشوار همه
از
شما حمايت کنند کاری به کارتان
نخواهند داشت در غير اين
صورت.......
اکثر مردم از داشتن
دوستان و فاميل ها يا رابط های
روسای باندها در ميان نيروهای انتظامی و قضايی سخن می گويند.
والله اعلم |