ايران

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

مصاحبه خواندی منتجب نیا

با رهبری علی خامنه ای
حجتيه بر سرنوشت کشور حاکم شد
 
 
 
 
 

 

حجت الاسلام رسول منتجب نیا، قائم مقام دبیرکل حزب تازه تاسیس اعتماد ملی که همراه شیخ مهدی کروبی از مجمع روحانیون مبارز جدا شد تا اعتماد ملی را بنیان بگذارد، مصاحبه‌ای خواندنی با روزنامه اعتماد ملی کرده که سایت این روزنامه "روزنا" آن را منتشر ساخته است. این مصاحبه در دو بخش منتشر شده و ما از بخش دوم آن، نکاتی را استخراج کرده ایم که ریشه بسیاری از مسائل امروز جمهوری اسلامی به آنها باز می گردد. سلطه حجتیه بر کشور با شعار ظهور امام زمان، تاسیس اتوبان ظهور امام زمان از جمکران به تهران در دولت احمدی نژاد و خرافات و اوهامی که شخص او به تقلید از مصباح یزدی می گوید، تقابل سیاسی علی خامنه ای با آیت الله خمینی در زمان حیات خمینی، حزب شدن سپاه (حزب پادگانی) و تشکیل دولت حزبی احمدی نژاد و دهها دشواری مهمی که امروز گریبانگیر جامعه ایران شده، از جمله به همین نکاتی باز می گردد که منتجب نیا مطرح کرده است. مصاحبه ای که با نگرانی از سرنوشت انتخابات مجلس هشتم و رد و طرد و قلع و قمع کاندیداها توسط شورای نگهبان با دستوری که از رهبر گرفته انجام شده است.

این نکات از آن مصاحبه را می خوانید:

 

واقعيت اين است كه در دوران جنگ ميرحسين موسوي يكي از مديران موفق اين نظام بود، اما جريان مقابل نيروهاي خط امام همواره در مقابل تصميم‌هاي او كارشكني مي‌كردند. در اين شرايط بود كه اختلا‌ف‌نظر بين دو جريان بالا‌ گرفت. به‌ويژه آنكه امام(ره) نيز از دولت و نخست وزير و نيروهاي خط امام حمايت مي‌كردند. يادم مي‌آيد حتي جريان مقابل بسياري از نابساماني‌ها را به نخست وزيري ميرحسين موسوي نسبت مي‌داد و تمايلي به ادامه فعاليت ايشان نداشت. ماجرا همچنان ادامه يافت تا زماني كه آيت‌ا... خامنه‌اي به رياست جمهوري رسيدند و درباره سه نفر براي تصدي پست نخست وزيري از مجلس نظرخواهي كردند. اين سه نفر عبارت بودند از آقايان غرضي، ولا‌يتي و ميرسليم. وقتي كه اين اتفاق افتاد، نمايندگان نگران شدند و تصميم گرفتند موضوع را با آقاي هاشمي رفسنجاني، رئيس مجلس وقت، در ميان بگذارند. بنابراين جمعي از نمايندگان به ديدار ايشان رفتند و قرار شد آقاي عبدا... نوري به نمايندگي از جمع موضوع را با آقاي هاشمي در ميان بگذارد. همينطور هم شد و عبدا... نوري به ذكر توانمندي‌هاي نخست‌وزير در اداره كشور در آن برهه حساس پرداخت و از آقاي هاشمي خواست كه آقاي رئيس جمهور را راضي كند تا ميرحسين موسوي همچنان نخست وزير بماند. آقاي نوري وقتي كه صحبت مي‌كرد، بغض گلويش را گرفت و گريه كرد و ديگر نتوانست ادامه دهد، بنابراين با درخواست دوستان بنده رشته كلا‌م را به دست گرفتم و گفتم ما تعويض مهندس موسوي را به صلا‌ح نمي‌دانيم و آمده‌ايم كه از شما بخواهيم براي حل قضيه پادرمياني كنيد.

آقاي رفسنجاني اينچنين پاسخ دادند كه من صحبت‌هاي شما را قبول دارم، اما معرفي نخست وزير هم يكي از اختيارات رئيس جمهور است. پيشنهاد مي‌كنم در اين‌باره نامه‌اي خدمت امام بنويسيد.

پس از اين ملا‌قات، چند نفر از نمايندگان نامه‌اي را خطاب به حضرت امام تهيه كردند و در آن از قابليت‌هاي مهندس موسوي و اينكه تغیير ايشان را در آن مقطع زماني به صلا‌ح نمي‌دانند، نوشتند و از امام تقاضا كردند دستور دهند مهندس موسوي همچنان در سمت خود باقي بماند و براي رأي اعتماد مجدد به مجلس معرفي شود. بيش از 100 نفر اين نامه را امضا كردند. نامه را خدمت امام فرستاديم. ايشان در حاشيه اين نامه مطلبي نوشتند قريب به اين مضمون كه"مطلب همانطور است كه شما نوشتيد. من هم نظرم اين است كه ايشان فردي متدين است و موفق بوده و در شرايط فعلي تغيير ايشان را به صلا‌ح نمي‌دانم.". اين دست خط امام به دست ما رسيد و ما هم آن را به نمايندگان مجلس اعلا‌م كرديم. طبعا نامه خدمت رئيس جمهور وقت(علی خامنه ای) هم رسيد و تكليف مشخص شد؛ مهندس موسوي دوباره به مجلس معرفي شد.

- اما شواهد تاريخي نشان مي‌دهد كه سران جناح راست براي عدم معرفي ميرحسين موسوي با بزرگان ديگري هم ملا‌قات داشتند.

 

بله، همينطور است. ما آن زمان به طريقي متوجه شديم كه چند نفر از سران جناح راست با آقاي منتظري، قائم مقام وقت رهبري، ديدار كردند. در آن ملا‌قات آقاي منتظري هم در صحبت‌هايشان به ملا‌قات‌كنندگان توصيه كرده بودند كه با توجه به نظر مساعد حضرت امام و عملكرد مثبت مهندس موسوي، تعويض وي به صلا‌ح نيست و اين را به صورت پيامي به نمايندگان مجلس ابلا‌غ كرده بودند. همانطور كه گفتم، ما به طريقي از اين پيام مطلع شديم، اما هرچه منتظر مانديم، اين پيام به نمايندگان نرسيد. اين شد كه يكي از دوستان آقاي‌هادي نجف‌آبادي، با يكي از ملا‌قات‌كنندگان صحبت و از او درباره ملا‌قاتشان با آقاي منتظري و صحبت‌هاي ايشان پرس و جو كرد. فرد مذكور در ابتدا از پاسخگويي امتناع كرد، اما با كنجكاوي آقاي نجف‌آبادي اصل ملا‌قات و پيام را تاييد كرد. اين شد كه ما توانستيم رسما پيام را به نمايندگان ابلا‌غ كنيم.

- با همه اين اوصاف ظاهرا 99 نفر به ميرحسين موسوي راي مخالف و ممتنع دادند.

 

متاسفانه اين يكي از تلخ‌ترين رويدادهاي مجلس آن دوران بود. با وجود آنكه امام رسما از ميرحسين موسوي حمايت كردند و خواستند كه ايشان تغيير نكنند، 99 نفر از نمايندگان بدون اعتنا به پيام امام در واقع آشكارا در مقابل نظر امام ايستادند تا جايي كه حتي وقتي پيام امام پيش از آغاز جلسه علني به مجلس رسيد و از نمايندگان خواسته شد كه كارشكني نكنند، يكي از آقايان كه مرحوم هم شدند، در جلسه علني خطاب به رئيس مجلس گفت:"بفرماييد از جماران براي ما 270 پوزه‌بند بفرستند". از اين دست رويدادهاي تلخ از دوره مجلس دوم به بعد زياد است.

- مي‌توان اين‌طور نتيجه گرفت كه تقابل رسمي وآشكار دو جناح اصلي كشور بعد از قضيه آن 99 نفر شكل گرفت؟

 

اختلاف و صف بندي وجود داشت، ولي از زمان راي به نخست وزيري ميرحسين موسوي شدت گرفت؛ به اين ترتيب كه عنوان 99 نفر يك پديده تاريخي شد. يعني 99 نفر با صراحت و جسارت در مقابل دستور امام ايستادند. هرچند كه امام با اين قضيه با بزرگواري برخورد كردند و حتي در ملاقاتي كه با ايشان داشتيم، گفتند آنهايي كه به ميرحسين موسوي راي دادند، به وظيفه‌شان عمل كردند و آنهايي كه راي نداده اند هم انجام وظيفه كرده اند، اما مراقب باشيد آنهايي که راي نداده اند، كارشكني نكنند.

به هر حال پس از اين واقعه صف بندي ها واضح تر و مشخص تر شد و اين موضوع با گذر زمان بيشتر شد.

- تاسیس وزارت اطلاعات و امنیت...؟

 

مسوولا‌ن دستگاه قضايي معتقد بودند بايد سازمان اطلا‌عاتي زير نظر آنها باشد و سپاهي ها هم‌عقيده داشتند كه مجموعه سپاه پاسداران بايد سازمان اطلا‌عاتي را اداره كنند، نخست وزيري هم ادعايي جداگانه داشت. حتي بحث بود كه اين سازمان بايد زير نظر رهبري باشد. به هر حال بعد از كلي بحث و بررسي به اين نتيجه رسيديم كه سازمان اطلا‌عاتي بايد به وزارت اطلا‌عات تبديل شود كه هم جزيي از دولت باشد و هم اينكه نهادي مثل مجلس بر آن نظارت داشته باشد.

اين شد كه طرح پيشنهادي وزارت را تهيه كردند. البته آن زمان قرار براين شد كه كارهاي اطلا‌عاتي با رعايت موازين فقهي و اسلا‌مي انجام شود؛ پس لا‌زم بود كساني در آن وزارتخانه باشند كه به اين اصول اشراف داشته باشند. شرطي را در قانون مذكور آورديم كه وزير اطلا‌عات بايد مجتهد باشد. ‌

- سپاه و كميته هم در پي همين تصميم شكل گرفتند؟

سپاه و كميته دو نهاد تاسيس شده در دوره انقلا‌ب بودند و لا‌زم بود كه حتما قانون داشته باشند. حضرت امام هم تاكيد ويژه‌اي داشتند كه اين نهادها را قانونمند كنيد. رابط ميان مجلس و امام در آن زمان آيت‌ا... محلا‌تي بودند و ما نظرات امام را از طريق ايشان پيگيري مي‌كرديم. البته آقاي هاشمي و دفتر امام هم نظرات ايشان را به ما منتقل مي‌كردند. ‌

در آن زمان با مقاومت‌هايي از سوي برخي فرماندهان سپاه روبه‌رو شديم چون برخي از آنها معتقد بودند سپاه زير نظر رهبري است و نياز به قانون ندارد، اما ما تاكيد داشتيم كه طبق دستور امام اين نهاد بايد قانونمند شود. ‌

در نهايت پس از بحث و بررسي‌هاي متعدد بخش‌هاي فرماندهي لجستيك سپاه را جدا كرديم؛ قانون اساسي تكليف فرماندهي سپاه را به‌عنوان يك نهاد نظامي روشن كرده بود، براي بخش لجستيك (بخش‌هاي قانوني، تداركاتي و مجلس) هم مجلس قانون، تدوين كرد. ‌

البته در اين جريان با بداخلا‌قي بسياري از فرماندهان سپاه مواجه شديم كه مي‌گفتند مجلس با اين كار تصميم دارد سپاه را بگيرد به دولت بدهد. البته اين نگاه بعد از مدتي اصلا‌ح شد و فرماندهاني كه جوسازي كرده‌بودند از ما عذرخواهي كردند. در نهايت، پس از تصويب قانون سپاه پاسداران اعضاي كميسيون دفاعي خدمت امام رسيدند. ‌

آن زمان آقاي حسن روحاني رئيس كميسيون و من و يكي ديگر از نمايندگان، نايب‌رئيس بوديم. وقتي به حضور امام(ره) رسيديم، آقاي ناطق نوري، وزير كشور وقت، هم بيرون اتاق ايشان بود. خواستيم ايشان هم به جمع ما بپيوندند. ‌

در آن ديدار امام بيانات مهم و بسيار حساسي را مطرح كردند كه من تا به حال نديدم اين سخنراني جايي منتشر شود. سخنان آن روز امام شامل چند محور بود، اول <تقويت سپاه> و دوم <سپاه به هيچ قيمت نبايد وابسته به احزاب و گروه‌ها باشد.> ‌

امام در آن ديدار استدلا‌ل‌هاي محكمي براي سخنانشان آوردند و براهين متفاوتي اقامه كردند. ايشان فرمودند: <سپاه متعلق به ملت و انقلا‌ب است و اگر به احزاب و گروه‌هاي سياسي وابسته شوند، سپاه ملت نيست، سپاه جمعيت است، حتي حزب جمهوري اسلا‌مي كه در راس آن آقايان هاشمي و خامنه‌اي هستند، چون آينده‌اش روشن نيست نبايد سپاه وابسته به آن باشد.> ‌

محور بعدي سخنان امام درباره <انجمن حجتيه> بود. ايشان فرمودند: <اما آن تشكيلا‌تي كه دم از امام زمان(عج) مي‌زند، اين تشكيلا‌ت نه در سپاه، نه نيروهاي مسلح، نه كارهاي كليدي نبايد دخالت داشته باشد... اگر يك نفر از اين طيف در مجلس باشد، مجلس را خراب مي‌كند. اگر يك نفر از اين طيف در يكي از كميسيون‌هاي مجلس باشد، كميسيون را خراب مي‌كند. اگر يك نفر از اين طيف در دولت باشد، دولت را خراب مي‌كند. من به شما تكليف مي‌كنم كه اگر شغل كليدي دارند از آنها پس بگيريد. علا‌ج واقعه قبل از وقوع بايد كرد.>‌

- و يكي از نمايندگان آن دوره سر همين جريان حجتيه‌اي بودن استعفا داد ؟‌

بله، ولي اصل قضيه اين بود كه در آن ديدار كه با امام داشتيم مهندس طيب كه نيرويي متدين و فكور بود هم حضور داشت. او پيش از انقلا‌ب در انجمن حجتيه فعاليت داشت، اما پس از انقلا‌ب با تشكيل انجمن عباد صالح عملا‌ از حجتيه‌اي‌ها جدا مي‌شود. ‌

يادم مي‌آيد در يكي از روزنامه‌ها نيز مصاحبه‌اي مفصل درباره رد مواضع انجمن حجتيه با او چاپ شد. در آن جلسه وقتي امام از انجمن حجتيه صحبت كردند، ناخودآگاه همه ما به مهندس طيب نگاه كرديم. فرداي آن روز طيب متن استعفا از نمايندگي را به آقاي هاشمي داد. ‌

آقاي هاشمي، رئيس وقت مجلس، به او گفت عجله نكنيد، بگذاريد با امام صحبت كنم. در پي اين جريان از دفتر امام خواستند آقاي طيب به ديدار ايشان برود. در آنجا از مهندس طيب پرسيده بودند كه آيا هنوز به انجمن وابسته‌اي يا نه، وقتي طيب برائت خود را از انجمن حجتيه اعلا‌م كرده بود، خواسته بودند كه استعفايش را پس بگيرد. ‌

اما همان زمان وزير دفاعي داشتيم كه با انجمن حجتيه و مرحوم شيخ حلبي ارتباط داشت. ‌

پس از تكليف امام(ره)، وزير مذكور را دعوت كرديم و خواستيم موضع خود را روشن كند. ‌

آن بزرگوار تمايل به انجمن را رد نكرد و به صراحت گفت: <من به آقاي شيخ محمود حلبي ارادت دارم، چون او مرا با امام زمان(عج) آشنا كرده است و من گهگاه براي دست‌بوسي خدمت ايشان مي‌رسم.> در نهايت به اين جمع‌بندي رسيديم كه در آينده تلا‌ش كنيم يا ايشان براي وزارت معرفي نشود يا اگر معرفي شد، راي نياورد. ‌