ايران

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

در یکی از محلات سنتی جنوب تهران

دیدار و گفتگو

با خانواده دکتر زهرا کاظمی

 
 
 
 

اعتماد ملي: پزشكي‌قانوني وجود دو مورد كبودي را بر بدن پزشك جواني كه 21 مهرماه در بازداشتگاه ستاد امر به معروف و نهي از منكر همدان فوت كرد تاييد كرده است، بدين ترتيب پرونده شكايت خانواده وي، وارد مرحله جديدي شده است.

«هنوز پرونده در مرحله مقدماتي و تحقيق است و ماموران نيروي انتظامي همدان در حال پيگيري موضوع هستند. ما نيز در كنار دو وكيل پرونده، خانم‌ها شيرين عبادي و مهرنوش نجفي منتظر پايان تحقيقات و اعلا‌م نتيجه آن هستيم. با تكميل تحقيقات ما شكايت خود در مورد مشكوك بودن مرگ زهرا در بازداشتگاه را پيگيري خواهيم كرد.» اين گفته‌هاي پدر مرحومه زهرا - ب است كه هنوز پيراهن مشكي بر تن دارد و موقع بردن نام وي اشك مي‌ريزد. ‌

وي روز حادثه را چنين شرح مي‌دهد:

ساعت 30/11 دقيقه روز 21 مهرماه، شخصي با من تماس گرفت و بدون اينكه سلا‌م و عليكي بكند، گفت: آنجا كجاست؟ گفتم: شما از گوشي دختر من تماس گرفتيد، حالا‌ از من مي‌پرسيد؟ گوشي دختر من دست شما چه مي‌كند؟ او تصادف كرده؟ پاسخ داد: دختر شما را با فردي كه از اراذل و اوباش است در پارك گرفته‌ايم. ايشان از اراذل و اوباش همدان است. گفتم: مي‌شود با بچه‌ام حرف بزنم؟ گفت: امكان ندارد.

طبق گفته‌هاي مهرنوش نجفي وكيل خانواده پزشك جوان، اين تماس تلفني پس از تحويل زهرا به اداره امر به معروف و نهي از منكر با پدر او گرفته شده است.

زهرا يك روز قبل در پارك بوعلي همدان بازداشت شده و 24 ساعت نخست را در اداره امنيت اخلا‌قي بازداشت بوده و 24 ساعت دوم به ستاد امر به معروف منتقل مي‌شود، اداره امنيت اخلا‌قي بازداشتگاهي دارد و زنان و دختراني كه برايشان بازداشت موقت يا قرار تحت نظر صادر مي‌شود به آنجا منتقل مي‌شوند و زيرنظر نيروي انتظامي است.
برادر زهرا نيز در تكميل سخنان پدرش مي‌گويد: ساعت  8 و چهل و پنج دقيقه شب، زهرا با من تماس گرفت. صدا قطع و وصل مي‌شد. احوال‌پرسي كرديم. از او پرسيدم كه راست است او را با پسري در همدان گرفته‌اند؟ گفت:  بله. كمابيش در جريان ارتباط او بودم. براي همين پرس‌وجوي بيشتري نكردم. از او پرسيدم: اذيتت نكرده‌اند؟ گفت: نه، كسي بالا‌ي سرم ايستاده و بايد بروم و تماس را قطع كرد.

 او در برابر اين پرسش كه آيا بازداشت زهرا مساله‌اي ناموسي در خانواده او تلقي مي‌شده يا خير مي‌گويد: برويد از آن پسر بپرسيد كه وقتي او را ديدم چه كردم؟ آيا با او دست دادم يا توي گوشش زدم؟ زهرا دختر بالغ و رشيدي بود كه مي‌توانست براي زندگي خودش تصميم بگيرد. پدرم نيز همين احترام را براي او و تصميماتش قائل بود. او كه خود فارغ التحصيل دانشگاه پلي‌تكنيك تهران است، هرگونه برخورد خشونت‌آميز با زهرا در مورد بازداشتش را رد كرد.

"به ما عكس يك صندلي را نشان دادند كه جاي دو پا مثل يك مهر بر آن ثبت شده بود. گفتند اين صندلي‌اي است كه زهرا روي آن رفت و خودش را دار زد و عكس پارچه باريكي را نشان دادند كه زهراي 80 كيلويي با 170 سانت قد، خود را از آن آويخته بود. من اصلا‌ نمي‌دانم كه آيا زهرا توان آن را داشت كه گره‌اي بزند كه بتواند وزن خودش را تاب بياورد؟" اينها را پدر زهرا مي‌گويد و اشك مي‌ريزد. مادر زهرا كه در حال حاضر تحت نظر پزشك است، هيچ نمي‌گويد و فقط هق‌هق گريه‌اش اتاق كوچك زهرا را پر مي‌كند. اتاقي كوچك در كوچه‌اي باريك كه جوي آبي از ميان آن مي‌گذرد، در يكي از محلا‌ت اصيل جنوب تهران.

پزشكي‌قانوني همدان در گزارش خود، وجود دو كبودي را بر بدن زهرا تاييد كرده است. يك كبودي در قسمت يك‌سوم فوقاني ران پاي راست و ديگري كبودي در قسمت جلوي ساق پاي چپ. علت مرگ فشار بر عناصر حياتي گردن توسط جسم رشته مانند و قابل انعطاف و عوارض ناشي از آن تعيين شده است. ساعت معاينه جسد 9 صبح روز يك شنبه 22 مهرماه و زمان فوت ساعت 9 شب شنبه 21 مهرماه تعيين شده است.

مادر زهرا مي‌گويد: دخترم تيزهوش بود. او از سال اول راهنمايي به مدرسه تيزهوشان مي‌رفت. اولين سالي كه كنكور شركت كرد، با رتبه 21 وارد دانشگاه تهران شد. او مي‌خواست خود را براي امتحان تخصصي آماده كند.

دوست داشت اورولوژيست شود. سال پيش درسش را تمام كرد و براي گذراندن طرح به همدان رفت. اما چند ماه قبل محل كار خود را تغيير داد. او به روستاي سس از توابه قروه كردستان رفته بود. روزي كه براي جمع كردن وسايلش به روستا رفتم، همه زنان ده جمع شده بودند و برايش عزاداري مي‌كردند. دخترم عزيز همه بود. ‌