سخنراني آقاي احمدينژاد در دانشگاه كلمبيا نه تنها افكار
عمومي آمريكاييها را متحول ننمود و تحريمها و تهديدهاي
كاخ سفيد را عليه
ميهن و مردم برطرف نكرد و ايران را در فضاي امنتر قرار
نداد بلكه دو حزب
دموكرات و جمهوريخواه را درباره افزايش فشارها و تحريمها
به توافق رساند. شاهد آنكه در
همان زمان حضور آقاي احمدينژاد در نيويورك، مجلس
نمايندگان آمريكا با
اكثريتي كمنظير (397 راي مثبت در برابر 16 راي منفي) به
طرح تحريم تجاري
جمهوري اسلامي ايران راي داد و سپاه پاسداران انقلاب
اسلامي را يك
سازمان تروريستي خواند و خواستار تحريم آن شد. رئيسجمهور
آمريكا نيز
مصوبه فوق را تاييد و براي نخستين بار نيروهاي مسلح يك
كشور را تروريست
خواند و تحريم كرد. با كمال تاسف مصوبه مجلس نمايندگان كه
دموكراتها در
آن اكثريت دارند، راه را براي ماجراجويي نظامي جنگطلبان
آمريكايي عليه
ايران تا حدودي همواره كرد. از طرف ديگر پس از بازگشت آقاي
احمدينژاد به ايران، آقاي بوش با اظهارنظر
خطرناك و بيسابقهاي از احتمال آغاز جنگ سوم جهاني در
صورتي كه ايران
غنيسازي اورانيوم را تعليق نكند سخن گفت و ديك چني، معاون
او جمهوري
اسلامي ايران را شديدا تهديد كرد. سپس خانم رايس تحريم
بانكهاي صادرات،
ملت و ملي را توسط آمريكا اعلام كرد. در چنين شرايطي دفتر
رئيسجمهور
منتظر انقلاب خونين در ايالات متحده آمريكا پس از
سخنراني آقاي
احمدينژاد در كلمبياست؟!
پس از آنكه دفتر
آقاي احمدينژاد با صدور اطلاعيهاي خواستار بجا آوردن <سجده
شكر> ملت ايران به علت سخنراني وي در دانشگاه كلمبيا شد و خود
او در ديدار با استادان دانشگاههاي كشور، پيروزياش را در
كلمبيا به گونهاي اغراقآميز بزرگ خواند و در كنار عظمت خدا
قرار داد، مركز پژوهش و اسناد رياستجمهوري با چاپ كتاب <تجلي
هويت ايراني در نيويورك>،شامل سخنرانيها و مصاحبههاي آقاي
احمدينژاد در نيويورك اعلام كرد:
"جنگ 33 روزه رژيم
صهيونيستي عليه مقاومت اسلامي لبنان و رويارويي فكري ايرانيان
با دولت
آمريكا در دانشگاه كلمبيا، دو حادثه اعجابانگيز به شمار
ميآيند... در
نيويورك علاوه بر تدبير، حكمت و هوشمندي نماينده فهيم ملت،
دعاي فرج مصلح
كل، چشمها و گوشها را مستعد شنيدن گفتار حق كرد... اين
فتحالفتوح به
مراتب فراتر از ابعاد نبرد فيزيكي ايرانيان در فتح فاو بود...
نبردي حقيقي
و به مراتب دشوارتر از فتح فاو و نبردهاي حزبا... در
مارونالرأس (جنگ 33
روزه با اسرائيل) بود كه در نيويورك به وقوع ميپيوست".
رمز
اين"فتحالفتوح"
را از زبان سخنگوي محترم دولت نهم بخوانید:
مراسم
سخنراني در دانشگاه كلمبيا سناريويي بود تا طي آن بستري براي
حمله سنگين
نظامي به ايران چيده شود... درصدد بودند از رئيسجمهور فردي
ديكتاتور و
فرصتطلب بسازند و پس از آن با توجه به واكنشي كه انتظار دارند
اتفاق
بيفتد، زمينهساز تبليغات بعدي عليه ايران شوند و حتي هجوم به
ايران را به
عنوان
"محور تروريسم"
تدارك ببينند... رئيسجمهور كه ... اين
بيانيه
سراسر توهين و فحاشي را شنيد... با اعصاب مسلط و منطق صحيح هم
اصل سخنراني
را ارائه داد و هم مباني فكري انقلاب اسلامي ايران را منتقل
كرد."
وي
همچنين با انتقاد از ايده
"گفتوگوي تمدنها" آقاي خاتمي آن را از
موضع انفعال و كرنش در مقابل نظام سلطه توصيف و ادعا كرد: "در
اين طرح
ما در برابر نظام سلطهگردن كج كرديم و گفتيم ما
عقبماندهايم. ما بايد
درس دموكراسي را از شما ياد بگيريم. ما هنگام طرح اين موضوع با
يك موضع
انفعالي و كرنشگرانه مواجه شديم."
آقاي
الهام در خاتمه با اعلام اينكه
نتيجه پيشنهاد گفتوگوي تمدنهاي آقاي خاتمي"محور شرارت"
خوانده
شدن ايران و تهديدهاي عليه نظام بود، ادعا كرد<
"گفتوگوي رئيسجمهور
)احمدينژاد)
اتفاقا فشار را از روي ايران برميدارد و فشارهاي جهاني را
بر آمريكا رقم ميزند. بعد از سفر رئيسجمهور نيز يك فضاي
ضدآمريكايي شكل
گرفته است و جمهوري اسلامي ايران بدون استفاده از قدرت نظامي
و به دليل
قدرت سياسي در فضاي امنتري قرار گرفته است."(اعتماد
21/7/86)
بسيار
خشنودم كه سرانجام مسوولان دولت نهم دريافتند كاخ سفيد درصدد
"حمله
سنگين نظامي" به ايران است و براي آن بسترسازي ميكند. به اين
ترتيب
تحليل مخاطرهآميز آقاي احمدينژاد را مبني بر اينكه آمريكا
توان حمله به
ايران را ندارد چون در باتلاق عراق گرفتار شده است، كنار
گذاشتند. البته
آقاي الهام توضيح نميدهد مقامات آمريكايي انتظار شنيدن چه
مطالبي را از
آقاي احمدينژاد داشتند كه با پخش مستقيم سخنراني او
ميخواستند آن را
بهانه حمله سنگين نظامي به ايران قرار دهند. اگر آقاي
احمدينژاد در
كلمبيا همچنان از"نابودي اسرائيل"
سخن ميگفت،
"كشتار
يهوديان"
توسط هيتلر (هولوكاست) را انكار ميكرد، قدرت تسليحاتي و
موشكي ايران را به رخ كاخ سفيد ميكشيد، دولت و شهروندان
آمريكايي را به
مقابله با مثل در عراق و افغانستان و ... تهديد ميكرد،
كشورهاي منطقه را
كه پايگاه نظامي در اختيار ارتش ايالات متحده دادهاند، به
حملات موشكي
وعده ميداد و ادعا ميكرد ملتها با شنيدن نام دموكراسي حالت
تهوع پيدا
ميكنند و... آيا انتظار آنان برآورده نميشد؟ به نظر ميرسد
آقاي
احمدينژاد متوجه تبعات خطرناك سخنان پيشين خود شده است. به
همين دليل با
خودداري از تكرار مواضع قبلي خود درباره اسرائيل، دموكراسي،
هولوكاست،
كشورهاي منطقه و... بهانه جديدي به جنگطلبان آمريكا نداد.
همچنين حق با
سخنگوي محترم دولت نهم است كه آقاي بوش به گفتمان دموكراتيك و
صلحطلبانه
آقاي خاتمي پاسخ مثبت نداد و جمهوري اسلامي ايران را جزو
كشورهاي"محور شرارت"
ناميد. ولي اين سخن نيمي از حقيقت است. حقيقت كامل آن
است كه آقاي خاتمي پيشنهاد گفتوگوي تمدنها را دو سال قبل از
رئيسجمهور
شدن آقاي بوش مطرح كرد و با اقبال جهانيان مواجه شد، مجمع
عمومي سازمان
ملل متحد سال 2001 ميلادي را به همين عنوان نامگذاري كرد و
آقاي كلينتون
رئيسجمهور وقت ايالات متحده آماده گفتوگو و حتي دست دادن با
آقاي خاتمي
شد. خانم آلبرايت نيز از كودتاي 28 مرداد 1332 اظهار تاسف كرد.
در آن زمان
جمهوري اسلامي ايران از موقعيت ممتازي در عرصه بينالملل
برخوردار شد.
انفجار برجهاي دوقلو در يازدهم سپتامبر 2001 بهانه خوبي براي
نظامي كردن
فضاي منطقه و جهان به جنگطلبان آمريكا داد. اوضاع به گونهاي
تهديدكننده
و مخاطرهآميز ارزيابي ميشد كه صدا و سيما مدتي شعار مرگ بر
آمريكا را
پخش نكرد. چند ماه پس از 11 سپتامبر و در حالي كه آقاي بوش از
پيروزي بر
طالبان در اوج غرور بود، جمهوري اسلامي ايران را از جمله
كشورهاي محور
شرارت خواند تا زمينه را براي تعرض به آن آماده كند. با وجود
اين آقاي
خاتمي با گفتمان صحيح خود موجب شد كه:
اولا انتقادهاي زيادي متوجه آقاي بوش شود كه چرا
نام جمهوري اسلامي ايران را در كنار رژيمهاي مستبد قرار داده
و آن را
محور شرارت ميخواند. حتي دموكراتهاي آمريكا نيز به وي انتقاد
كردند.
ثانيا رفتار آقاي خاتمي موجب شد
رئيسجمهور ايران در معرض توهين و تمسخر و
اهانت مستقيم و رودررو قرار نگيرد. ثالثا آقاي خاتمي با راهبرد
"دموكراسي در خانه و صلح در جهان"
امنيت ايران را تامين كرد و اجازه
نداد كشور تحريم شود و امكان هرگونه اقدام نظامي عليه ميهن و
ملت را از
جنگطلبان آمريكايي گرفت، همچنان كه 10 سال پيش، حماسه دوم
خرداد و پيروزي
وي حمله نظامي آمريكا را به ايران خنثي كرد و سفراي 5 كشور مهم
اروپايي را
كه به حالت قهر و اعتراض ايران را ترك كرده بودند، به تهران
بازگرداند.
اگر در آن شرايط كه آمريكا هنوز در باتلاق عراق گرفتار نشده و
جنبش
صلحطلبي در جهان توسعهنيافته بود، آقاي خاتمي نيز از ضرورت
محو اسرائيل
از نقشه جهان سخن ميگفت و سمينار هولوكاست برگزار ميكرد و با
ديپلماسي
اخم با جهان روبهرو ميشد، به احتمال قريب به يقين ايالات
متحده قبل از
عراق به ايران حمله ميكرد. از سوي ديگر و برخلاف آنچه دفتر
رئيسجمهور
ادعا ميكند، سخنراني آقاي احمدينژاد در دانشگاه كلمبيا نه
تنها افكار
عمومي آمريكاييها را متحول ننمود و تحريمها و تهديدهاي كاخ
سفيد را عليه
ميهن و مردم برطرف نكرد و ايران را در فضاي امنتر قرار نداد
بلكه دو حزب
دموكرات و جمهوريخواه را درباره افزايش فشارها و تحريمها به
توافق رساند،
با اينكه احزاب مذكور درباره عراق اختلافنظر زيادي دارند.
شاهد آنكه در
همان زمان حضور آقاي احمدينژاد در نيويورك، مجلس نمايندگان
آمريكا با
اكثريتي كمنظير (397 راي مثبت در برابر 16 راي منفي) به طرح
تحريم تجاري
جمهوري اسلامي ايران راي داد و سپاه پاسداران انقلاب اسلامي
را يك
سازمان تروريستي خواند و خواستار تحريم آن شد. رئيسجمهور
آمريكا نيز
مصوبه فوق را تاييد و براي نخستين بار نيروهاي مسلح يك كشور را
تروريست
خواند و تحريم كرد. با كمال تاسف مصوبه مجلس نمايندگان كه
دموكراتها در
آن اكثريت دارند، راه را براي ماجراجويي نظامي جنگطلبان
آمريكايي عليه
ايران تا حدودي همواره كرد. براي اينكه اوضاع مخاطرهآميز
كنوني را بهتر
درك كنيم، كافي است به اظهارات چهرههاي اصولگرا، پس از سفر
آقاي
احمدينژاد به نيويورك توجه كنيم. آقايان ولايتي و لاريجاني
از احتمال
تصويب قطعنامه سوم تحريم عليه ايران و لزوم اقدام براي جلوگيري
از صدور آن
سخن گفتند. به اعتراف آقاي جواد لاريجاني ،جمهوري اسلامي
ايران
ميتوانست مانع صدور قطعنامههاي تحريم شوراي امنيت سازمان ملل
عليه
كشورمان شود. آقاي محسن رضايي فرمانده اسبق سپاه زنهار داد كه
تهديدات
آمريكا را نبايد شوخي پنداشت و دشمن را نبايد دستكم گرفت و
تصريح كرد:
"مشاركت در بحران يعني رفتن به جبهه آمريكا، غرب و اسرائيل".
سردار
رحيم صفوي فرمانده سابق سپاه نيز به مسوولان كشور نهيب زد كه
"نبايد
دچار سادهانديشي نسبت به دشمن شوند".
مقام رهبري در ديدار با آقاي
پوتين اعلام كرد جمهوري اسلامي ايران درباره پيشنهاد وي تامل
خواهد كرد.
از طرف ديگر پس از بازگشت آقاي احمدينژاد به ايران، آقاي بوش
با اظهارنظر
خطرناك و بيسابقهاي از احتمال آغاز جنگ سوم جهاني در صورتي
كه ايران
غنيسازي اورانيوم را تعليق نكند سخن گفت و ديك چني، معاون او
جمهوري
اسلامي ايران را شديدا تهديد كرد. سپس خانم رايس تحريم
بانكهاي صادرات،
ملت و ملي را توسط آمريكا اعلام كرد. در چنين شرايطي دفتر
رئيسجمهور
منتظر انقلاب خونين در ايالات متحده آمريكا پس از سخنراني
آقاي
احمدينژاد در كلمبياست؟! به متن زير از مقدمه كتاب
"تجلي هويت ايراني
در نيويورك"
توجه فرماييد:
"جوانان آمريكايي پس از اين سفر[ آقاي
احمدينژاد به نيويورك] هرگز به دوره باديهنشيني جاهليت مدرن
خويش باز
نخواهند گشت و شايد بتوان گفت آمريكا از اين پس، بيش از اينكه
منتظر
انقلابهاي رنگين و مخملين در ديگر كشورهاي جهان باشد، بايد
يكي از
رنگينترين آنها را در نيويورك و واشنگتن به انتظار بنشيند".
|