ايران

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

حمله ناشيانه رجانيوز و شليک تک تيرانداز رهبر
آيت الله صانعی
کابوسی که خواب رهبر
و جمکرانی ها را آشفته کرده
محمد جواد روح

 
 
 
 
 

 

صميمانه تر:اين روزها بحث افترای روزنامه «کيهان» به آيت‌الله صانعی، مرجع نوانديش تقليد، باب گفت‌وگوها و اخبار زيادی را در عرصه سياسی گشوده است. حملات جناح حاکم به آيت‌الله صانعی اما، فقط به اين يکی دوروزه برنمی‌گردد. در واقع، دور جديد حملات به آيت‌الله صانعی زمانی آغاز شدکه اعضای سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی پس از برگزاری کنگره سالانه خود به قم رفتند و در آنجا با مراجعی که گرايش همسو با اصلاحات دارند، ديدار کردند. پس از اين ديدار بود که سايت «رجانيوز»، وابسته به دولت، حملات تندی را متوجه آيت‌الله صانعی ساخت و حتی به بهانه انتقاد از آيت‌الله صانعی در مرجعيت و جايگاه علمی ايشان شک کرد.

 

آن حملات ناشيانه «رجانيوز» که به شکلی آشکار نارضايتی جناح حاکم از افزايش ارتباط اصلاح‌طلبان و حوزويان را نشان می‌داد، با مقاله برادر حسين ابعاد گسترده‌تری گرفت. با اين تفاوت که برادر حسين ناشی نبود تا «اصل مطلب» و «نگرانی واقعی" جناح حاکم را مستمسک مقاله خويش قرار دهد. بلکه او جاده انحرافی را پيشه کرد و موضوع را به نقد بخشی از اظهارات آيت‌الله و طرح ادعای «تحريف مواضع امام خمينی" کشاند.

اما مساله مهم در اين ميان آن است که چرا جريان حاکم، در ميان مراجع تقليد و علمای عظام همسو با جريان اصلاحات چنين بی‌محابا به سراغ آيت‌الله صانعی رفته است؟

 

البته پاسخ به اين پرسش، ابعاد تاريخی، سياسی و حتی امنيتی خاص خود را دارد و می‌توان آن را در سطوح متفاوت خرد و ميانه و کلان به ارزيابی نشست. در اينجا اما، پاسخ من به اين پرسش از منظر يک نکته است که البته در سطحی نسبتا کلان از تحليل نيز می‌گنجد.

اين نکته به جايگاهی برمی‌گردد که آيت‌الله صانعی در جهت ائتلاف و انسجام‌بخشی ميان حلقه‌های فکری هوادار اصلاحات برعهده دارد. البته همانطور که در اينجا مراد از «اصلاحات» مفهومی موسع و فراسياسی است، حلقه‌های متاثر از جايگاه آيت‌الله صانعی هم فراتر از احزاب و گروه‌ها و چهره‌های شناخته‌شده سياسی اصلاح‌طلب هستند.

به عبارت دقيق‌تر، از آنجا که مرجعيت شيعه جايگاهی عام و فراسياسی است که به حوزه‌‌های مختلف زندگی فردی و اجتماعی توجه دارد، هر مرجع‌تقليد نيز بسته به ميزان توان فقهی، فعاليت اجتماعی، مشی سياسی و نوآوری‌های احتمالی می‌تواند طيف گسترده‌تری از جامعه را متوجه و متاثر از خويش سازد و حتی در جايگاه «حلقه وصل» آنان قرار گيرد.

جايگاهی که آيت‌الله خمينی در جامعه ايران کسب کرد و او را تا موقعيت تاثيرگذارترين چهره تاريخ معاصر کشور بالا برد، ناشی از آن بود که ايشان در همه اين پارامترها نمره بالايی کسب کردند و از همين‌رو بود که توانست موتور انقلاب را روشن کند و فرمان آن را به دست گيرد. (اين، گزاره به معنای تائيد يا رد مواضع آيت‌الله خمينی نيست و صرفا گزاره‌ای توصيفی است).

آيت‌الله صانعی اما، در حال تکرار همان رويکرد آيت‌الله خمينی در سطحی ديگر است. البته تفاوت ذاتی"انقلاب» و «اصلاحات» خود را در تفاوت اقدامات دو آيت‌الله نيز نشان می‌دهد. اگر در انقلاب مخاطب اصلی توده‌های بی‌شکل هستند، در اصلاحات نهادهای مدنی و فعالان شناخته‌شده سياسی و فرهنگی و اجتماعی خطاب مرجع تقليد قرار می‌گيرند. آيت‌الله صانعی گرچه همچون امام خويش بر نقش «مردم» (اين واژه توده‌گرايانه) تاکيد دارد، اما ارتباط وی با بدنه اجتماعی و نيز نيروهای مخاطب وی، سازمان‌‌يافته و از جنس «مدنی" است.

اما نقطه اشتراک اصلی دو آيت‌الله، نقش مشابه آنها در وصل طيف‌های مختلف اجتماعی است. اگر آيت‌الله خمينی در جايگاه رهبری انقلاب توانست بالاشهر و بيغوله، حاشيه و متن، روحانی و روشنفکر، جوان و پير، زن و مرد، بازاری و دانشگاهی و حتی چريک و عافيت‌طلب را با هم بپيوندد، آيت‌الله صانعی نيز توانسته زنان کمپينی فيمينيست، فعالان حقوق‌بشر، روحانيون جوان و نوانديش، احزاب سياسی، جوانان دانشجو و جريانات مختلف ضد جريان حاکم را بتدريج بر سر مرجعيت فقهی، جايگاه سياسی و حتی پناهگاه اجتماعی خويش به وصل برساند.  

اين، البته کاری است خطير. حتی آيت‌الله منتظری با همه سابقه سياسی و فقهی که ايشان را چند رده بالاتر از آيت‌الله صانعی قرار می‌دهد، به چنين موقعيتی از منظر اجتماعی نرسيده است. چراکه ايشان به دلايل سياسی و مسايل مربوط به قائم‌مقامی رهبری نمی‌تواند طيفی از جناح «خط امام» را با خود داشته باشد و نه در فتاوای فقهی در حوزه‌هايی چون حقوق‌بشر و بويژه مسايل زنان ، سنتی‌تر از آن است که مخاطبانی را به خود جلب کند که در اين حوزه‌ها، حتی از ملاک قرار دادن و ترجيح نصوص دينی گذشته‌اند و نگاهی فرامتنی و جهانی به اين مسائل دارند.

گويی نسبت ميان آيت‌الله صانعی با آيت‌الله‌منتظری در سطح کلان جريان اصلاحی، همچون نسبت سيدمحمد خاتمی است با مهدی کروبی در سطح سياسی. گرچه کروبی چهره‌ای باسابقه‌تر از خاتمی در دوران انقلاب و دهه اول جمهوری اسلامی است، اما در انسجام‌بخشی به اصلاح‌طلبان در سطح خاتمی نيست.

بنابراين، موقعيت «حلقه وصل» در جريان اصلاحات (چه در سطح کلان و چه سطح سياسی آن)، جايگاهی خاص است که نه الزاما به معنای برتری و رجحان بر هم سلکان و هم صنفان که حاکی از قرار گرفتن فرد يا تشکيلاتی در جايگاهی استراتژيک است. همين موقعيت استراتژيک است که مخالفان مرجع تقليدی چون آيت‌الله صانعی تاب تحمل آن را نمی يابند و راه تضعيف و خدشه دار کردن آن را در پيش می گيرند.

در واقع، تغيير نقش مرجع تقليد از چهره ای فقهی و دينی به يک نيروی اجتماعی مستقل و مهمتر از آن، همان طور که گفته شد، «حلقه وصل» و عامل انسجام واشتراک نيروهای متفاوت اجتماعی است که حساسيت ها را برمی انگيزد و مصونيت فقهی و مذهبی را هم زايل می سازد.

موقعيت آيت الله صانعی را از اين منظر بايد پاس داشت و به تقويت جايگاه وی در برابر جريان حاکم و تخريبگران همت گماشت.