در زندان اوین یکی از مکانهایی که عملکرد تقریبا قابل قبولی
دارد واحد فرهنگی زندان می باشد که نقش مثبت و قابل توجهی در
ایجاد روحیه و نشاط در عده ای از زندانیان دارد که قادر به
استفاده از این امکانات می باشند چون عملا اندرزگاه 8 از
امکانات آن بی بهره می باشد و از جمعیت حدودا 1300 نفری
(
لازم به توضیح است که طبق آمار سازمان زندان ها 4800 زندانی در
زندان اوین نگهداری می شوند که این آمار بین 4500 تا 5000 هزار
متغییر می باشد و می بایست اشاره کرد که بند های یک و دو و سه
الف و بند 209 )
اندرزگاه 7 نیز فقط چیزی حدود 70 نفر از امتیازات واحد فرهنگی
قادر به استفاده هستند و بهره مندی از امکانات واحد فرهنگی
برای نسوان فقط در حد آمدن به برخی اعیاد و جشنها است که در
سال شاید 4 بار هم اتفاق نیافتد و زندانیان سیاسی و امنیتی که
به طور مطلق امکان استفاده از این امکانات را ندارند.
تمام زندانیان اندرزگاههای 7 و 8 فقط 1 روز در هفته آن هم برای
شرکت در مراسم مذهبی و دعا که از طریق چندین مداح و روضه خوان
و روحانی هدایت می شود حق شرکت دارند که در برخی موارد پس از
مراسم زیارت عاشورا در امفی تئاتر مراسم رقص و آواز اجرا می
کنند و در آخر مراسم با چای یا تخم مرغ پخته و نان لواش
پذیرایی می کنند که هزینه آن را یک زندانی اهدا می کند.
بیشتر کلاسهای آموزش نیمه کاره به پایان می رسد، چون تمام
مربیان آموزشی و تقریبا بیش از 95 % آنها زندانی هستند که یا
انتقال می شوند و یا به مرخصی میروند و یا آزاد می شوند که
عملا هیچ کلاسی به پایان نمی رسد.
دقیقا همه چیز در حد نمایش به پیش می رود و به جای آموزش بیشتر
کلاسها سردرگمی و سرخوردگی به همراه دارد.
کلاس زبان و خطاطی و روانشناسی و کامپیوتر که به هیچ وجه
استاد ندارد و فقط چند دستگاه کامپیوتر استوک برای سرگرمی و
بازی زندانیان وجود دارد ولی در هر حال واحد فرهنگی دارای
امکانات و قدرت و پتانسیل بسیاریست ولی سیاست زندانبانی اولیای
زندان به متولیان فرهنگی اجازه بهره برداری از آن را نمی دهد
چون بیشتر با آمد و رفت ها به کلاسها و محوطه و محدوده فرهنگی
از طریق متولیان اندرزگاه مخالفت می شود به ویژه در محدوده
اندرزگاه 8 آقای بزرگ نیا از ترس اینکه در این مراجعات به واحد
فرهنگی شاید یکی از زندانیان در تیرس بازدیدکنندگان و یا
بازرسین قرار گیرد و اقدام به افشاگری نماید که همین نگرانی
باعث جلوگیری از شرکت و فعالیت زندانیان در امور فرهنگی می
شود.
کتابخانه و آرشیو کتاب زندان اوین قبل از انقلاب جزء غنی ترین
کتابخانه ها بوده که متاسفانه از جهت اعمال برخی سیاست های نا
معلوم در مدیریت زندان بیشتر کتاب ها را که شاید ذاتا حتی
منافاتی با منافع جمهوری اسلامی و حاکمیت ندارند از دور خارج و
از کتابخانه به گنجینه کتابهای زندان انتقال داده اند و اجازه
استفاده و بهره وری از آن کتاب ها را نمی دهند.
بیشتر کتابهای موجود در کتابخانه
های اندرزگاهها مربوط به جبهه و جنگ و یا خاطرات سیاسی رهبران
حکومت فعلی و یا ادعیه و اسلام شناسی و مربوط به مذهب و
تفسیرات قرآن است و اقلیت کتاب ها در تعداد بسیار ناچیز مربوط
به علوم پژوهشی است که بیشتر آنها هم چاپ بیش از 15 سال پیش
است.
تعدادی از کتابها هم هستند که تاریخی هستند و علی رغم چاپ پس
از انقلاب در امروز روز محرک افکار زندانیان محسوب می شوند که
بیشتر در مورد تاریخ کهن ایران است و افراد را متمایل به تفکر
در مورد حکومتهای هخامنشی و تمدن کهن مداری مینماید که اینگونه
کتابها را از قفسه ها جمع آوری نموده اند به ویژه کتابهایی که
چاپ خودشان است.
در ضمن حتی اجازه نمی دهند اگر زندانی بخواهد کتابی را از طریق
خانواده اش برای مطالعه بیاورد اقدام نماید و اگر چنین اتفاقی
هم بیافتد یا کتابها به قصد مصادره ضبط می شوند و یا می گویند
مفقود شده است تا زندانی هوس آوردن کتاب به سرش نزند و از
ادامه اینکار منصرف شود و اگر کتابی را تحویل دهند آن کتاب
باید تمام شرایط مورد نظر را داشته باشد.
درمورد امکانات ادامه تحصیل نیز همه چیز در حد امتحان دادن
خلاصه می شود نه آموزشی و نه کلاسی و نه کتابی وجود دارد، فقط
درایام امتحانات نماینده آموزش و پرورش می آید و امتحان می
گیرد و هیچ گونه پشتوانه علمی و عملی وجود ندارد. دقیقا فقط
یک نمایش و یک تیتر روزنامه است که می نویسد زندانیان زندان
اوین در فلان آزمون شرکت کرده اند.
در مورد ورزش علیرغم میلیونها میلیون حیف ومیل امکانات ورزش
در حد صفر است و تمام تشکیلات ورزشی شامل چند میله هارتل و
دمبل و 2 عدد میز پینگ پنگ که آنهم باید راکت و توپش را خودت
تهیه کنی .
اما استخر را فقط در حد اینکه چند نفر خیر را در زندان تیغ
بزنند و یا یک ردیف بودجه را با ارقام تقلبی پر کنند کافیست.
مثلا یک دست رنگ زدن و جارو پارو کردن استخر و یا 60 الی 70
متر برزنت دور استخر را با یک فاکتور بلند بالای میلیونی به
حساب دولت می گذارند در حالی که همه این هزینه ها را حتی تا
چند برابر آنرا در جلسات محرمانه از زندانیان می گیرند و به
حساب دولت می گذارند.
استخر عملا مشتری ندارد و چون تصفیه خانه ندارد کلر در حد
استاندارد به آب نمی زنند وکافیست که زندانیان با شنا در آن
چند نوع بیماری را برای خود به ارمغان بیاورند.
خلاصه با همه این تفاسیر باز واحد فرهنگی زندان از همه جای
زندان سالمتر و کم تخلفتر است.
مددکاری زندان اوین یکی از محرومترین بخشهای زندان اوین است.
هر مددکار در اختیار چیزی در حدود 300 تا 500 نفر است که بنده
خدا حتی فرصت نمی کند به لیست اسامی زندانیان رسیدگی کند چه
برسد به اینکه بخواهد به خواسته ها و مشکلات آنان رسیدگی کند.
مددکار در هفته فقط 2 الی 3 روز قادر به پاسخگویی است، آنهم در
هر جلسه 3 الی 4 ساعت که با این حساب امکان مساعدت به خانواده
های زندانیان از طریق مددکاری صفر است و همچنین امکان پیگیری
مسائل قضایی و اعزام و رویت پرونده و پیگیری متشابه غیر ممکن
است.فقط مددکار فرمهای تقاضای مرخصی و تقاضای وام از ستاد دیه
و برگه درخواست شرکت در جلسات شورای حل اختلاف را بررسی و پر
می کند و کارهای اصلی نجاتبخش زندانی و خانواده اش در دستور
کار هیچ کس در زندان و خارج نیست.
حتی مددکار قادر نیست که به زندانیان بی ملاقاتی و یا اتباع بی
گانه خدماتی ناچیز ارایه دهد حتی در حد یک کارت تلفن که چیز
ناچیزی است لذا بر اثر عدم رسیدگی بیشتر زندانیان بی ملاقاتی
و حتی اتباع بیگانه امور خود را با شستن ظروف و لباسهای سایر
زندانیان و کار های خدماتی می گذرانند خلاصه کل مفهوم و
جایگاه مددکاری در حد یک تابلو مددکاری بر روی دیوار و جلوی یک
اتاق است که فقط به زندانی و بازدیدکننده نشان می دهد که چیزی
به نام مددکار هم در زندان وجود دارد.
البته قضاوت جوانمردانه این است که مددکار بنده خدا وظایف و
امکاناتش بیش از این نیست.
در مورد امکانات ملاقاتهای زندانیان در زندان اوین باید گفت
اعطای ملاقات های حضوری بیشتر شامل نور چشمی ها می شود و خدمات
سالنها که بیشتر بر اثر بی ملاقاتی تن به کار در سالن ها می
دهند و کار های خدماتی را انجام می دهند که بیشتر آنها فاقد
ملاقت اند.
غیر از آن ملاقات ها در حد تجارت و معامله رد و بدل می شود
و اسم خرید و فروش روی آن نمی توان گذاشت و بیشتر به افراد
در جریانات مافیایی وحق حساب پردازها تعلق می گیرد و آنان از
ملاقاتهای حضوری و خصوصی بهره مند می شوند.
تقریبا مشکل تلفن در دوران کمال زارع با خرید سیستم 6 میلیون
تومانی تلفن سانترال از طریق زندانیان حل شد که نان خیلی ها را
قطع کرد.
آخرین وسیله ارتباطی در زندان امکانات پستی است که می توان گفت
عملا این امکانات در حد بسیار ضعیف در اختیار زندانیان است چون
مرسولات خانواده ها و بستگان یا اصلا به دست زندانی نمی رسد و
یا با 1 الی 3 ماه تاخیر به دست زندانی می رسد و مرسولات
زندانیان نیز پس از گذشتن از کلی گلوگاههای حفاظتی ارسال می
شود که راه نزدیک 1 ماه طول می کشد.
در زندان اوین، این نگین زندان های ایران بهداشت حرف اول را می
زند. البته نه از جیب دولت بلکه از جیب زندانیان که باید تمام
هزینه های بهداشتی زندان را با مبالغ ارسالی خانواده ها
بپردازند. از مایع دستشویی و ظرفشویی و پودر لباس شویی و شامپو
و صابون تا تعمیرات سرویس های بهداشتی و توالت ها و یا نصب
آبخوری ها و تعویض شیرهای حمام و یا خرید جارو و ابزار آلات
نظافت و پودرها و مواد ضد عفونی کننده سرویس های بهداشتی و
کف سالن ها البته پا جای حق نباید گذاشت چند ماهی یکبار به کل
سالن یک عدد جارو و خاک انداز و چند لیتر مایع دستشویی درجه 5
می دهند که حداقل اسمش امکانات بهداشتی باشد هر 1 تا 2 ماه هم
نفری نصف قوطی پودر رخت شویی و یک قالب صابون درجه 3 سهمیه
نظافت می دهند که زندانی با آن 2 ماه نظافت کند و بهداشتی
بماند حتی در این مورد به زندانیان بی ملاقاتی جیره پوشاک و
لباس زیر هم نمی دهند که بنده خدا بر اثر نداشتن امکانات و
پوشاک دچار بیماری نشوند.
اما در مورد امکانات درمانگاه و یا بهداری زندان و یا اهمیت
موضوع رسیدگی به امور بیماران که باید به صراحت گفت در چندین
مورد عدم رسیدگی و یا انتقال به موقع زندانی مصدوم به بهداری
زندان بیمار فوت کرده که در بیشتر مواقع با صورت جلسه های
فرمایشی ماجرا ختم به خیر از دید زندانبانان شده که حتی در
برخی موارد که عدم رسیدگی و فوت زندانی باعث اعتراض زندانیان
شده زندانیان معترض و شاهدین عدم رسیدگی متولیان زندان به
امور درمانی متوفی را در تنگنا قرار می دهند که فرد یا افراد
از اعتراض خود پشیمان می شوند. کسی حق ندارد طی یک ماه بیشتر
از یکبار بیمار شود.
تمام معاینات پزشکی از فاصله 1 الی 2 متری صورت می گیرد در
حالی که زندان اوین کمترین معتاد و یا بیماران هپاتیت را دربین
سایر زندان ها دارد.
برخورد فیزیکی بیمار و پزشک در بیشتر مواقع در طی معاینه ها در
حد صفر است و معاینه ها بیشتر شبیه به جادوگری می ماند.
بیشتر داروها در اثر عدم معاینه پزشک به اشتباه تجویز می شود و
از پزشکان کار آموز و یا درجه 3 و انترن استفاده می شود و پزشک
متخصص بسیار کم مراجعه می کند، بیشتر داروهای مهم وجود ندارد و
در موارد مهم خانواده ها باید نسخه را دریافت و دارو را تهیه
نمایند، نتایج آزمایش ها با کمترین دقت ارایه می شوند،
روانپزشک و روانکاو وجود ندارد و در صورت مراجعه دهها بیمار را
در کمتر از نیم ساعت ویزیت می کند و لیست بلندی از داروهای
خواب آور به جای صحبت و کاووش بیماری جایگزین معاینات می شود
حتی امکان 5 دقیقه صحبت و مشاوره با روانپزشک و روانکاو غیر
ممکن است ، دندان پزشک فقط از جهت کشیدن دندان مراجعه می کند و
فقط دندان شما را با بهترین متد های رایج با سرعت تمام می کشد
حتی شده باشد به صورت بی حسی این کار را انجام می دهد ، البته
این مطالب بی مورد هم نیست چون برخی اوقات افراد شکنجه و درد
را به کشیده شدن دندانهایشان با سر سوزنهای چند نفر مصرف ترجیح
می دهند تا حداقل با ایدز و سایر بیماریها زندان را ترک نکنند.
عدم کارایی کادر پزشکی و عدم نقل و انتقال و ارجاع بیماران به
درمانگاه و بیمارستان بارها و بارها در زندان اوین منجر به فوت
زندانیان بی سرپرست و یا فراموش شده شده است که بیشتر موارد
با یک صورت جلسه جزیی به بازماندگان تحویل و یا به خاک سپرده
می شوند.
اما در مورد یکی از منبع های بیماری در زندان اوین که همان
غذای فاقد ارزش و غیر بهداشتی می باشد، در مورد نان در زندان
اوین باید بگویم واحد نانوایی زندان اوین در اجاره واحد خصوصی
می باشد و واحد خصوصی متقبل به طبخ نان برای زندانیان به
اندازه نیاز می باشد به همراه نان برای پرسنل و در این بین
واحد بازیافت ضایعات نان نیز در اختیار آن واحد می باشد پس هم
طبخ و هم ضایعات نان برای پیمانکار سود آور است و در این بین
یک مسئله پیش می آید و آن اینکه گور بابای هر چی زندانی است
سود خالص را عشق است. پس در این بین نانی که باید با گردش چند
دقیقه ای دستگاه پخته شود با گردش 30 ثانیه ای پخته می شود و
عملا نان در کمترین حد از طریق زندانیان مصرف شده و نان خود به
خود در یک چرخه طراحی شده به نانوا باز می گردد و چون نان خمیر
باعث بسیاری از بیماریهای گوارشی می شود کسی که بتواند و هزینه
اش را داشته باشد از نان زندان مصرف نمی کند. البته هرازگاهی
نان بربری را به قیمت هر نان 200 تومان در اختیار زندانیان می
گذارند که معلوم نیست از کجا تهیه می کنند و می آورند و اما در
مورد خود غذای زندان یک قالب پنیر سفید 450 گرمی مابین 18 تا
20 و در برخی وقتها تا 24 نفر تقسیم می شود که جیره صبحانه است
و یا یک مربای کوچک و یک کره کوچک و برای شام و نهار هم انواع
و اقسام پلوها ی تشریفاتی با برنجهای درجه 3 بی نام و نشان _
برنج و زرد چوبه _ برنج و لوبیا _ برنج و عدس _ برنج و سویا _
برنج و بادمجان _ برنج و آب قیمه بدون گوشت _ برنج و کرفس _
برنج و قرمه سبزی بدون گوشت یا همان چمن پلو که بیشتر این
غذاها از سطل آشغال سر در می آورند و اما در مورد میوه و یا
دسر که اصلا چنین چیزی علی رغم آیین نامه های وضع شده در مورد
غذای زندانیان وجود ندارد و این همه کم و کسری در امور تغذیه
ای زندانیان باعث شده که افراد با کوچکترین عوامل دچار بیماری
شوند و هیچگونه تعریف غذایی درستی در مورد مقدار پروتئین و
ویتامین غذا ها وجود ندارد و یا اگر وجود داشته باشد مراعات
نمی شود.
زندان اوین نیز از مقوله فشار های روانی سنگین بر روی زندانیان
مستثنی نیست در طی 3 سال گذشته که من در این زندان و حدودا در
تمام سالن ها و اندرزگاه ها بوده ام بیشترین مرگ و میر و خود
کشی و اقدام به خود کشی در اندرزگاه 8 و خصوصا انفرادی های
اندرزگاه 9 اتفاق می افتاد که بیشتر این افراد کسانی هستند که
از اندرزگاه 8 به بهانه های مختلف و یا تخلفت مختلف به انفرادی
زندان اوین منتقل می شوند.
البته از حق نباید گذشت که میزان مرگ و میر و
خود کشی در زندان اوین نسبت
به زندان قزلحصار که سالیانه بالای
400 نفر آمار معمولی تلفات و خودکشی آن است و رجایی
شهر که مرکز خودکشی و مرگ و میر و کشت و کشتار و نزاع های
دسته جمعی و قتل های سریالی
است، آمار تلفات در زندان اوین عدد دورقمی در برابر آنان محسوب
نمی شود ولی به هر حال این معضل وجود دارد.
در چندین مورد که خود من شاهد آن بوده ام سهل انگاری و عدم
رسیدگی به موقع در انتقال بیمار به بهداری و نبود پزشک و بهیار
و یا آمبولانس آماده و تعلل باعث مرگ زندانی شده است که در یک
مورد آن افسر نگهبان اندرزگاه 8 درب سالن ها را قفل کرده بودند
و آیفون اضطراری مرتبط به افسران نگهبانی را از جهت تضمین
استراحت قطع کرده بودند و در اتاق خود مشغول استراحت بودند که
یک بیمار سکته ای پس از 3 ساعت به بیمارستان منتقل شد که در
همین فاصله فوت کرده بود که پس از این ماجرا زندانیان اعتراض
کردند که بیشتر زندانیان را یا انتقال و یا با تهدید وادار به
سکوت کردند.
چند نفر نیز بر اثر عوارض نبود مواد مخدر و عدم رسیدگی و
هپاتیت از دست رفتند و یا چند مورد خودکشی درد آور که بیشتر
بر اثر فشار های روانی در انفرادی رخ داد که فرد چند روز پیش
از آزادی بر اثر این فشارها خود را حلق آویز کرد و یا یک مورد
درد آور که یک جوان 20 ساله به خاطر عدم پرداخت مهریه پایش به
زندان باز شد و در آن چند روز اول چه بلاهایی سرش آوردند که بر
اثر فشارهای روحی روانی خود را در حمام حلق آویز کرد که بیشتر
این موارد براثر سرخوردگی و عدم انگیزه شرافتمندانه برای بقاء
است به ویژه اینکه فشارهای روانی غیر قابل تحمل افراد را در
زندان از پا در می آورد و به تنگنا و انتحار می کشد.
زندان اوین صد در صد غیر انتفاعی و پولی است.
تخت _ خوراک _ خواب _ بهداشت _ارتباطات _ و خواسته ها همه و
همه به پرداخت پول ختم می شود.
فشار روانی منشعب از زندانی بودن یک طرف و توهین های پی در پی
به شعور افراد که تحقیر کننده است یک طرف دیگر.
هنوز از گرد راه نرسیده و به محیط آشنا نشده مانند گوشت قربانی
هر کس می خواهد تکه ای از این فرد زندانی جدید الورود را بدون
در نظر گرفتن امکانات و یا اتهام و یا اتهام و یا روحیات و یا
مقدار تحملش و شخصیتش بکند و ببرد.
یکی حق سالن می خواهد یکی ورودی اتاق، یکی کارت اعتباری تازه
وارد را خالی می کند یکی تخت خواب می فروشد، یکی تایم تلفن
رایگان را با پول در اختیار زندانی می گذارد.
در آخر با چشمان باز و بینا در عین فهمیدن و درک مسوول
فروشگاه در بدو ورود چند هزار تومان زیر آبی از کارت اعتباری
کسر می کنند و یک بیسکویت 100 تومانی را به زندانی 300 تومان
می فروشد که تیر خلاص را به تازه وارد می زند و بنده خدا تازه
می فهمد که به خاطر نداشتن پول پرداخت مهریه و یا اینکه
نداشتن 1 میلیون برای دیه آمده و با این اوضاع باید برای بقاء
هفته ای کلی پول از خانواده فقیر و ندارش بگیرد و شکم و جیب
مدیران مافیای زندان را که زندان غیر انتقاعی تاسیس کرده اند
پر کند و یا ظرف و رخت و لباس رجال زندان را بشوید و یا توالت
و حمامها را فرچه بزند که ناگهان مغزش قفل می کند و با کناره
های پتو و یا عرقگیر و تکه ای ملحفه طنابی می سازد و مرگ را به
ننگ و نکبت و سرخوردگی و سردرگمی ترجیح می دهد.
جالبتر از همه اینکه بیشتر این افراد قبل از رسیدن به مرحله
خود کشی به بهداری و پزشک نیز مراجعه می کنند و بر اثر عدم
رسیدگی و ارزش قائل شدن و اینکه اصلا به آنها اهمیت داده نمی
شود و جدی گرفته نمی شوند به این مرحله می رسند.
البته خرید و فروش امتیازات در بیشتر زندانهای جهان چیزی
متداول است و چیزی نیست که فقط در زندان اوین رایج باشد و
مثلا کار چاق کن می گوید می خواهی زودتر بروی مرخصی 100 تا
صندلی بخر و 20 تا میز و یا 10 تا فرش یا مثلا 60 متر سرامیک و
یا در حالت محرمانه تر و منفور ترش می گوید به فلانی مراجعه کن
فلانی راه را نشان می دهد.
یکی از معاملات بیگاری کشیدن از زندانیان در سالن ها است که
زندانی با حداقل دستمزد به پست ترین کارها تن در می دهند به
امید اینکه هر 2 هفته یکبار اجازه ملاقات حضوری با خانواده
داشته باشد. این در حالیست که شخص فوق که برای ملاقات حضوری
کار میکند در قبال این امتیاز یا مبلغی دریافت نمی کند و یا
مبلغ بسیار ناچیزی در حد یک بکس سیگار 5 هزار تومانی به او
داده می شود و این در حالی است که در قبال خدمات چنین افرادی و
امتیازی که به آنها می دهند از تک تک افراد ساکن در سالن ها
مبالغ شارژ و خدمات دریافت می کنند و این خود نوعی فروش
امتیاز به صورت غیر مستقیم است.
در مواردی که پرداخت مبالغ از کانال های محرمانه باعث رایزنی
افرادی برای صدور قرار مناسب و یا کمتر از حد معمول برای بهره
مندی از امتیازات مرخصی می شود که خود مرخصی و امتیازات مربوط
به آنهم انواع و اقسام دارد.
مرخصی کوتاه مدت و طولانی مدت و یا تا تمام محکومیت و یا تا
اطلاع ثانوی که البته و صد البته تمام کانال های محرمانه از
طریق سر وکیل بند ها و وکیل بندها به طور ماهرانه ای هدایت و
محافظت می شود. البته در این مقوله امتیاز گیری غافله قانونمند
و طی مجاری اداری کند ترین و آخرین راهکار است که افراد با صبر
و حوصله آنرا پیگیری می کنند.
البته بیشتر اعطا امتیازات نه از سر کرامت بلکه در اولویت از
جهت پایین آوردن آمار زندان و پایین آوردن هزینه ها است و
انگیزه رافت و کرامت و انساندوستی فاکتور کمرنگ آخر است.
زندان اوین نیز مانند اکثر زندانهای ایران از نقل و انتقال
مواد مخدر و داشتن شبکه های مافیایی مستثنی نیست.
در اوین درآمدها بسیار بالاست و منابع درآمد نیز متنوع است.
شاید در زندان های دیگر منبع درآمد و گردش پول اصلی بر مبنای
خرید و فروش مواد مخدر باشد ولی در زندان نقل و انتقال و تهیه
و توزیع مواد مخدر در رده های بعدی کسب درآمد پس از اخاذی
محترمانه و دریافت همیاری و حق کارچاق کنی و مافیای فروشگاه ها
که درآمد کل شبکه ها در نهایت به آن منتقل می شود و مرکز پول
شویی است قرار می گیرد.
بیش از 90% مواد مخدر وارد شده به سالن ها و اندرزگاه ها در
زندان اوین از طریق کارکنان وارد می شود که تعداد و آمار
دستگیری ها در این مورد خود گواه است که در مواردی که مامورین
و کادرها در کارکنان زندان دستگیر شده اند که سالیان سال
فعال بوده اند که چند نمونه نیز در زندان اوین بازداشت شده
اند که البته تعدادشان کم نیست. البته باید قبول کرد که نقل و
انتقال و مسایل مربوط به مواد مخدر در زندان اوین نسبت به
زندان هایی مانند قزلحصار و رجایی شهر قابل مقایسه نیست و از
وضعیت و بازار ضعیف تری برخوردار است.
افت مامورین در زندان اوین باعث شده که تشکل هائی به موازات
هم و دور از چشم همدیگر در گروههای 2 الی 3 نفره کار نقل و
انتقال مواد مخدر را انجام دهند.
مثلا در یک مقطع زمانی و در یک شیفت چند تیم بدون تماس گرفتن
با یکدیگر فعالیت می کنند و با مشتریان خود معامله می کنند ولی
همه بدون استثنا هوای یکدیگر را دارند.
عده ای از دوران شهربانی هستند که قیمتشان از 500 تا تک تومانی
شروع می شود تا هر جا که تیغشان ببرد و دسته بعدی پرسنل دوران
دادستانی و لاجوردی هستند که هنوز تلاش دارند وجه انقلابی خود
را حفظ کنند و فساد در میان آنان به مراتب به خاطر اسم و رسم و
دوستانشان که بیشتر آنها به رده های بالا رسیده اند و موقعیت
شغلی آنها کمتر بیشتر است.
دسته سوم ماموران زندان که استخدام شدگان قرار دادی هستند که
با قراردادهای 1 الی 5 ساله جذب شده اند و امنیت شغلی ندارند و
به هیچ وجه موقعیت و فرصتی را برای پول در آوردن هر قدر هم
کثیف و خطرناک و خلاف قانون باشد را از دست نمی دهند.
اما در مورد نقل وانتقال مبالغ دریافتی و یا درآمد فروش مواد
مخدر تا همین اواخر قبل از آمدن کارت اعتباری یا همان ثمین
کارت تمام آنها بدون کمترین مشکل انجام می شد و تمام معاملات
به طور اخذ وجوه نقدی بود و حالا پس از آمدن دستگاههای اعتباری
روشها نیز فرق کرده و خریداران مواد مخدر مبالغ موجود در کارت
اعتباری را از طریق دستگاههای کارت خوان اعتباری فروشگاهها
بدون اینکه خریدی کرده باشند به دفاتر محرمانه واریز می کنند
به طوری که شاید فروشگاه در ماه جاری فقط 5 میلیون تومان کالا
از تعاونی دریافت کرده باشد ولی موجودی دستگاه اخذ وجه از
زندانیان در ماه جاری رقم 35 میلیون تومان را نشان دهد.
پس در اصل مسوول فروشگاه برای پوشاندن مازاد مبالغ دریافتی سند
سازی نماید که این سند سازی ها از 10 الی 30 درصد پورسانت نیاز
دارد تا وجوه نقد از زندان خارج شود و تحویل مالکین شبکه های
مافیای زندان گردد.
در مواردی دقیقا کار بر عکس می شود مصرف کنندگان مواد مخدر
مبالغ را به شماره حسابهای محرمانه فروشگاهها واریز می کنند و
فروشگاه مبالغ را با کسر پور سانت به دفتر حساب افراد وارد می
کند و فرد مواد مخدر را دریافت می کند.
در مواردی رخ داده که فروشگاهها در تسویه حساب تا مبالغی بیش
از 30 میلیون تومان حساب مازاد داشته اند و اما در این بین
افراد کم خطر تری هم وجود دارند که کارهای پیش پا افتاده و کم
خطر را انجام می دهند و بر خلاف برخی از همکارانشان که در قبال
وارد کردن هر گرم مواد مخدر ما بین 25 تا 50 هزار تومان حق
باربری می گیرند و در قبال هر 100 گرم مواد مخدر از 2 تا 4
میلیون تومان درآمد دارند، آنها فقط به آوردن موبایل و
MP3
و
MP4
و رادیو و واکمن و یا صرافی کردن دلارهای اتباع بیگانه و یا
خرد کردن تراول چک و یا نفل و انتقال وجه در قبال 30 درصد
پورسانت قناعت می کنند که این اقلام از تمام مجاری وارد می شود
و بازار آن به طور مطلق در دست پرسنل است و کسی هم به خاطر بی
خطر بودن اعمالشان با آنان کاری ندارد و حتی ایجاد رضایت نیز
در میان زندانیان میکند.
در اوین برخی از پستها دارای سرقفلی و اهمیت خاص است از جمله
رییس و یا معاون و یا کادر اداری اندرزگاه 8 بودن که مرکزیت
اصلی مافیای مواد مخدر در زندان اوین است که بیشتر از میان
افراد سابقه دار در زندانبانی و خصوصا پرسنل زندانهایی مانند
قصر انتخاب می شوند که با پختگی کامل و توانایی و نترس بودن و
آشنا بودن به تمام شگردهای انحرافی در برابر قانون و راههای
کسب درآمد انتخاب و به مافیای چپاول و تاراج وصل می شوند که با
اعمال قدرت و ایجاد رعب و وحشت و حتی دادن امتیاز به برخی از
ارازل و اوباش زندان مافیای زیر زمینی را هدایت می کنند.
حتی در مواردی که برای یک از اعضا مشکلی پیش می آید و یا به
جایی منتقل می شود سریعا وارد عمل می شوند و فرد را به محل
کار قبلی باز میگردانند به طوری که می توان گفت برخی پرسنل
اندرزگاه 8 حتی ریاست و مدیران آن هستند که علی رغم پیشنهاد
پستهای بالاتر و حتی ابلاغ حکم انتقال سرسختانه می جنگند تا
این مرکز کسب درآمد و چاپ اسکناس را از دست ندهند و این فرصت و
نعمتی است که بر اثر بی لیاقتی و بی کفایتی و عدم نظارت عده ای
بدست فرصت طلبان افتاده. البته یک چیز از قلم افتاده و آن
اینکه نقل و انتقال و خرید و فروش و حتی استعمال مواد مخدر در
اندرزگاه 7 خصوصا سالنهای 5 و 6 و 3 به سختی انجام می شود و
اکثرا افراد در گروههای 3 نفره با نگهبان و مراقب اقدام به
خرید و فروش و استعمال می کنند که البته برای بسته نشدن همه
راهها وکیل بندها با چراغ سبز در ساعاتی از روز و ساعاتی از
شب و خصوصا محوطه زندان اجازه استعمال مواد مخدر را به ولی
نعمتان خود می دهند.
در سالن های 1 و 2 و 4 اندرزگاه 7 شدت عمل بسیار کمتر است و
در صورتی که زیاد علنی نباشد استعمال مواد مخدر تقریبا همه جا
آزاد است ولی به شرطی که بپا و مراقب داشته باشند ، البته
افرادی هم که توان خرید مواد شان کم شده و بازدهی مطلوبی
ندارند و برای سایر مشتریان و مصرف کنندگان دست به نقد مزاحمت
ایجاد میکنند را با چراغ سبز و صلاحدید متولیان امر با یک
گزارش چند خطی بی سرو صدا به اندرزگاه 8 به بهشت خرید و فروش
و استعمال مواد مخدر انتقال می دهند، در اندرزگاه 8 خرید و
فروش و استعمال مواد مخدر به برکت مافیای قدرتمند و حمایت صد
در صد رییس اندرزگاه و افراد تحت امر آزاد آزاد می باشد.
تا مدتی قبل هنوز کراک نیامده بود و تریاک مصرف می شد در چراغ
خانه های اندرزگاه 8 به طور علنی سیخ و سنجاق برای استعمال
مواد مخدر بود ولی حالا در اتاقها به راحتی چراغ های فتیله ای
دست ساز و روغنی ساخته می شود و افراد 2 به 2 و یا 3 به 3 روی
تختها به راحتی مواد مخدر و کراک مصرف می کنند و جالبتر اینکه
مامورین قبل از سرکشی به وکیل بندها می گویند اعلام خطر
بازدید کن داریم میایم سرکشی !!!
شما در اندرزگاه 8 دوشهای حمام را می بینید که پر هستند ولی
صدای آب نمی آید و داخل دوش گروههای 3 الی 4 نفره به راحتی
نشسته اند و مواد مخدر مصرف می کنند و یا در پشت درب دستشویی
به انتظار ایستاده ای که یک نفر از دستشویی خارج می شود و درب
را می بندد و می بینی هنوز 1 تا 2 نفر دیگر در دستشویی هستند
و در حال مصرف مواد مخدر هستند .
در زندان اوین معتادان تزریقی بسیار کم هستند چون خود
خلافکارها و معتادان با آن مخالفند و همه را دچار مشکل می کند
چون افراد سالم به دلیل خطرات و بیماریهایی که از طریق تزریق
ایجاد می شود می ترسند و سرسختانه با آن مخالفند ولی در برابر
این مخالفت و سر سختی به جز تزریق همه نوع استعمال مواد
مخدر حتی جوشاندن و تبدیل به قطره کردن و با قطره چکان در
انظار عمومی در بینی چکاندن برای معتادان آزاد است.
البته در مواردی که از طریق بسیار محرمانه سرنگی برای تزریق
پیدا شود. یک سرنگ به اندازه یک تریلی هجده چرخ درآمد دارد
چون برای هر بار تزریق تا 5 هزار تومان حق اجاره سرنگ است و
مالک سرنگ هم با اینکه بیماری را اشاعه می دهد و چندین نفر را
به هپاتیت مبتلا می کند ولی دلش نمی آید منبع در آمد خود را
به آسانی از دست بدهد حتی به قیمت ایدزی کردن صدها نفر !!
خلاصه کلام مافیای زندان به پشتوانه عدم بازرسیها و بررسیها و
پیگیریها و نقل و انتقال و جابجایی مامورین پابرجاست و مثل آب
راکدی است که یکجا مانده و گندیده شده است و به لجن زاری تبدیل
شده که نقل و انتقال های پی در پی فرصت ریشه دواندن به آنها
نمی دهد و تزریق مدیران لایق و جدید مانند آب تازه ای است که
به برکه ای راکد تزریق و آنرا جاری و شفاف و زلال می نماید و
آثار نکبت و گندیدگی با جریان قانون از میان می رود.
این پر واضح است که مقدار مواد مخدر انتقالی توسط زندانیان در
هر صورت حتی مصرف 10 % معتادان را تامین نمی کند حتی پیچیده
ترین راهها و امن ترین راهها !!
پس شما بگویید این همه مواد مخدر برای این همه معتاد از کجا می
آید؟؟؟
همانگونه که در تمام نهادها چه دولتی و غیر دولتی واحدی به نام
بازرسی و نظارت وجود دارد که نحوه عملکرد و کیفیت کارها را می
سنجد زندان هم از این امر مستثنی نیست ولی شاید در سایر اماکن
و نهادها واحد بازرسی در نقش بازوی قدرتمند و اجرایی آن
سازمان در جهت جلوگیری از تخلفت باشد ولی در زندان اوین مافیا
آنقدر است که اصلا واحد بازرسی را در بازی خود راه نمی دهد و
در برخی موارد زندانی سالیان سال در زندان است ولی از وجود
چنین نهاد و واحدی در زندان اصلا خبر ندارد چون عملا چنین فردی
وجود ندارد و یا اصلا در امور زندان دخالت نمی کند و در صورت
دخالت در کمترین زمان متوجه می شود که بود و نبود او تاثیر
چندانی بر اوضاع ندارد و او هم باید همان کار را بکند که
سایرین می کنند یعنی فقط مهر تاییدی بر اعمال و عملکرد سایرین
بزند تا به مخالف جریان شنا کردن متهم نشود و برایش توطئه و
پاپوش ندوزند تا از نان خوردن بیافتد، آنهم در زندانی که معلوم
نیست افسار کار دست چه کسی است و هر کسی صبح زودتر بر سر کار
رسید رییس آن است!
پس بهتر است چشمها را بست و کور بودن بهتر از هرگز نبودن است.
حفاظت اطلاعات زندان اوین یکی از قدرتمند ترین واحد های
تشکیلاتی زندان اوین است ولی بر اثر نقل و انتقال پی در پی
پرسنل حفاظت و اطلاعات در زندان اوین این نهاد هم دیگر ابهت و
قدرت و مدیریت غیر قابل نفوذ خود را از دست داده و نیروهای سر
سخت دادستانی سابق جای خود را به مامورین شهربانی دله دزد داده
اند و فساد به آنجا هم نفوذ کرده است و لانه افراد منفعت اندیش
و سازشکار شده که کاری جز بازرسی و سایل زندانیان و بهم ریختن
اتاق ها و اسباب و اثاثیه آنان ندارند که در بیشتر موارد هم
چیزی کشف نمی شود مگر اینکه توطئه ای در راه باشد و یا کسی
قرار باشد از طریق مافیای زندان با کمک حفاظت و اطلاعات حذف
شود.
در اصل کلی به برخی سالن ها حتی 6 ماه یکبار هم سر نمی زنند
خلاصه کلام هر چه بگندد نمکش می زنند وای به روزی که بگندد
نمک!!
البته هرازگاهی در حفاظت اطلاعات تصمیماتی در مورد نقل و
انتقال به زندانهای دیگر طی هماهنگی و برنامه ریزی طراحی و
عملی می شود که عوارض آن انتقال افراد شرور به زندان هایی
مانند قزلحصار و رجایی شهر است که با هماهنگی با حفاظت اطلاعات
و متولیان زندانهای فوق فرد انتقالی را به خواسته متولیان
زندان و برنامه ریزی حفاظت اطلاعات به جایی منتقل می کنند که
تحت بد ترین شرایط توسط زندانیان اجیر شده شکنجه و یا حتی نقص
عضو شود که این موارد در گذشته کم اتفاق نیافتاده ولی البته
اینروزها دیگر با اوضاع و احوال کشور و جریانات سیاسی و
اجتماعی رو به وقوع دیگر پشمی هم به کلاه آقایان حفاظت اطلاعات
زندان نمانده.
شاید تا دیروز دستورات انفرادی و شکنجه و یا تجاوز و یا حتی
نقص عضو و قتل در پشت دیوار های ضخیم زندان توسط حفاظت و
اطلاعات صادر می شد و یا کفتارهای زندانهای
رجایی شهر و قزلحصار
زندانیان تبعیدی تحت اختیار حفاظت اطلاعات زندان اوین را حتی
با قرار دادن شلنگ آب فشار قوی در مقعدشان روده هایشان را پاره
می کردند ولی امروز دیروز نیست و فردا روز سختیست برای کسانی
که در مورد اعمال دیروز و امروز خود نیاندیشیدند و چه روز سختی
خواهد بود؟!
در زندان اوین و حتی سایر زندانهای ایران مکانی برای نگهداری
زندانیان دوجنسه وجود ندارد و در بیشتر مواقع از وضعیت آنان
سوء استفاده می شود و از آنان بهره کشی جنسی و سکس می شود.
البته وجود چنین افرادی و یا حتی بیمارانی در زندان برخی زمان
ها نه که مشکل ساز نیست بلکه فرو نشاننده بحرانهاست که
متولیان زندان برای سرگرم کردن زندانیان خطرناک این گوشتهای
قربانی را برای بهره کشی جنسی تحویل آنها می دهند که در مواردی
سر منشا اشاعه بسیاری از بیماری هاست.
البته در 2 سال گذشته دو جنسه ها در انفرادیهای اندرزگاه 9 یا
همان بند 240 نگهداری می شوند و این افراد حق اقامت در میان
افراد عادی و جمع خود را ندارند و برخی از آنها مدتهاست در
وضعیت اسفباری در انفرادیها دچار بیماریهای روحی و روانی شده
اند و هرازگاهی حتی در انفرادیها مورد تجاوز قرار می گیرند و
در جایی هستند که تمامی محکومین اعدام را از جلوی چشمان آنها
برای اعدام می برند و در زمان آزادی واقعا برخی از آنها تبدیل
به دیوانگانی مجنون و از دست رفته می شوند. البته مرجعیت
بازداشت این افراد نداشتن جایگاه معقول در جامعه است که
برایشان دردسر ساز می شود و از زندان سر در می آورند.
در زندان اوین قسمتی وجود دارد با نام کارخانجات که شامل سراجی
و کفاشی و نجاری و خیاطی است.
زندانیان شاغل در این واحدهای کارگری در سالن 2 اندرزگاه 7
مستقر هستند که این کارگران زندانی کسانی هستند که فقط به جهت
فرار از محیط زندانهای مخوف قبلی شان مانند زندان رجایی شهر و
ندامتگاه کرج تقاضای انتقال
به بند کارگری زندان اوین را داده اند و زندان اوین و متولیان
امور کارخانجات از این ارعاب و وحشت و فرار فراریان از شکنجه و
ارعاب به نفع خود استفاده می کنند و چرخه ای از برده داری و
استثمار را ایجاد کرده اند که اگر می خواهی از محیط آن زندانها
دور باشی و در زندان اوین زندگی کنی باید کاری کنی که با
کمترین امکانات و امتیازات زندانیان شاغل در بند کارگری
دستمزد ماهی 10 هزار تومان تا 60 هزار تومان دارند که بیشتر
کارگران ساده و نیمه ماهر در ماه چیزی کمتر از 20 هزار تومان
می گیرند و سرکارگر و کارگر ماهر 60 هزار تومان در ماه که با
کسر هزینه های خدمات سالن که هفته ای 2500 تومان است حتی پول
یک بکس سیگار هم دستمزد ماهیانه شاغلین در بند کارگری نمی شود.
البته در این میان افرادی هم هستند که تنها برای اینکه خانواده
شان در بیابانهای کرج آواره راههای زندان نشوند تن به هر نوع
بیگاری می دهند و با تقاضای انتقال به کارخانجات اوین از
زندانهای کرج به تهران منتقل می شوند که ساعت کاری از 30 / 7
تا 1 بعد از ظهر و از 2 بعد از ظهر تا ساعت 6 می باشد.
البته کار در بند کارگران و سایر بندهای کارگری که توسط
زندانیان رای باز و نیمه باز اداره می شود به این راحتی هم
نیست بلکه به همراه تقاضای اشتغال یک فرم 3 برگی تعهد نامه نیز
باید توسط زندانی تنظیم گردد که در آن زندانی مسئولیت تمام
حوادث و مشکلات در حین کار را بر عهده بگیرد و مدعایی نسبت به
زندان نداشته باشد که بارها دیده شده در بخش سراجی و نجاری
زندانیان دچار نقص و یا قطع عضو شده اند و در مورد حق و
حقوقشان اقدامی نشده و از ساده ترین امکانات بیمه کار محروم
بوده اند که در این بین عدم استاندارد بودن تجهیزات کارگاهها و
امکانات ایمنی را باید به این خطرات افزود.
تنها امتیاز این نوع زندانیان دوری از محیط زندان های خطرناک
ملاقات حضوری و حقوقی کمتر از 20 هزار تومان در ماه است که خود
نوعی استثمار فرصت طلبانه محسوب می شود چون این افراد از صبح
تا شب جعبه های مهمات صنایع دفاعی و کفش و لباس کارکنان
زندانهای سرتاسر کشور و سربازان را تولید می کنند و در قبال
خدمات خود کمترین بهره را می برند. |