ايران

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
 

جمهوری اسلامی راه صد ساله شاه را چند ساله رفت-1
زندان ابوغريب، در قرنطينه
قزل حصار رنگ می بازد!

 
 
 
 

 

بخش اول

قزلحصار يکی از بزرگترين زندانهای خاورميانه است و در زمان حکومت پهلوی اين زندان و چندين زندان متشابه در برنامه های دراز مدت زير ساختی کشور برای 100 سال آينده در نظر گرفته و ساخته شد.

ولی در  جمهوری اسلامی سرعت بهره برداری از يک قرن به يک دهه تنزل پيدا کرد و حتی در برخی موارد بيش از ظرفيت تکميلی بازدهی پيدا کرد و حتی فاز های ديگر به آن افزوده گرديد و زندان همسنگی بنام ندامتگاه کرج کنارش  ساخته شد و هم اکنون فراتر از ظرفيت اصلی پذيرای شهروندان زندانی است.

مدت 4 ماه به عنوان زندانی تبعيدی  در بدترين شرايط  در زندان قزلحصار بهشت مافيای ايران زندگی و اقامت داشتم و حالا اين مسووليت بر عهده من است که بنويسم هر آنچه را که در اين مدت ديده ام و شنيده ام و تجربه کرده ام تا سندی باشد برای فرزندانمان که بدانند در اين حلقه های گمشده اجتماعی و اماکن مجهول الحال چه بر سر فرزندان زندانی اين آب و خاک می آيد و چگونه فساد تدريجی و تحميلی بمانند کاردی تيز آرام آرام تا مغز استخوان جامعه فرو می رود.

اينجا قزلحصار معروف به سيسيل زندان های ايران است، واقعا مرور کنيم تا بدانيم در پشت ديوارهای قطور و بلند آن چه می گذرد؟

 

ورود به قزلحصار و اقامت در قرنطينه

 

حرکت به سوی قزلحصار چندين مبدا دارد يکی از مبدا ها زندان اوين و از طريق دادگاه انقلاب تهران است. مبدا بعد از طريق دادگاههای انقلاب کرج و شهريار است.

مبدا آخر از طريق انتقال و تبعيد زندانيان از زندانهای تهران و حومه به قزلحصار است. مانند زندانهای رجايی شهر و يا اوين و يا خورين ورامين و زندان کچويی. بيشتر زندانيانی که از طريق زندان اوين به زندان قزلحصار منتقل می شوند متهمين و يا مجرمين مربوط به مواد مخدر اند که با چند دستگاه اتوبوس  و مينی بوس به زندان قزلحصار انتقال داده می شوند. زندان قزلحصار در محدوده مهر شهر کرج قرار دارد و ديوار به ديوار زندان تازه ساز ندامتگاه کرج است که برای نگهداری مجرمين سرقتی و امثال آن تدارک ديده شده است.

 

از اتوبان قزوين کرج اتوبوس به طرف کمال آباد حرکت می کند و پس از چند کيلومتر برج و باروی زندان قزلحصار که ديوارهای بلند و برج ديده بانی بلند تر دارد مشخص و ديده می شود. جلو خيابان ورود به زندان قزلحصار شلوغ است و اتومبيل های کرايه ای و متعلق به خانواده زندانيان پارک شده است. خيابان مجاور ديوار اصلی زندان قزلحصار که دارای  4 درب می باشد و 3 درب فرعی و 1 درب اصلی دارد، محل تردد خانواده های زندانيان می باشد که درب های فرعی از طريق زير زمينی و تونل به محوطه ملاقات وصل می شوند و درب اصلی که به درب برقی معروف است و روبروی ساختمان دهداری زندان قزلحصار واقع شده  که در مجاورت آن يک سوله وجود دارد که محل اصلی تردد زندانيان و ماموران بدرقه و اعزام و اتومبيل های زندان است. زندانيان در زمان انتقال با دستبند  و پابند و تدابير شديد امنيتی به زندان قزلحصار منتقل می شوند. مراحل بازرسی بدنی درب ورودی زندان قزلحصار فنی تر و کم برخوردتر از زندان اوين است.

در قسمت ورودی به محوطه زندان چند دستگاه مانند دستگاههای فلزياب که در فرودگاه ها نصب هستند وجود دارد که البته اهميتی به آن داده نمی شود چون همه آنها خراب هستند.

پس از ورود به محوطه دستبند و پابند ها را باز می کنند.

از لحظه ورود صد ها نفر را می بينی که چند نفر  چند نفر با دستبند به هم گره خورده اند و  از سر تاسر شهرستان های استان تهران و حومه به قزلحصار آورده اند. از قاچاقچی مافيايی تا معتادان کارتن خواب و خيابانی .

بيش از 90% مجرمين و متهمين و بازداشتی ها متهمين اعتياد و استعمال مواد مخدر هستند و برخی از آنها آنقدر آمده و رفته اند که تعداد سوابقشان را فراموش کرده اند.

دوباره در ورودی قرنطينه بازرسی انجام می شود، ولی با تحقير کمتری نسبت به زندان اوين و هرازگاهی ماموران از گرفتن سيگار و فندک صرف نظر می کنند و يا حداقل لباس ها را پاره نمی کنند. قابل باور نيست در زندانی که مربوط به مواد مخدر نيست مانند اوين به بهانه مواد مخدر صد بلا بر سر زندانی می آورند و حالا اينجا که زندان مواد مخدری هاست اينقدر منطقی با قضيه برخورد می شود!

البته جمعيت و خستگی ماموران خود تاثير گذار در امور بازرسی است چون در طی روز چند صد نفر وارد می شوند و چند صد نفر خارج می شوند  و همچنين چند صد نفر به دادگاه اعزام می شوند و از دادگاه باز می گردند و همه پرسنل و کارمندان و کارکنان و افراد ريزو درشت  همه از يک مسير داخل و خارج  می شوند و اين حجم کاری دقت عمل را پايين می آورد و کنترل همه واقعا سخت است.

پس از مرحله بازرسی تمام زندانيان بدون استثنا برای اقامت 24 تا 72 ساعته به اندرزگاه 5  يا همان قرنطينه زندان منتقل می شوند، پيش از ورود به سالن قرنطينه تمام زندانيان در قسمت ثبت سوابق انگشت نگاری و عکس برداری می شوند و برايشان کارتکس صادر می شود، واحد قرنطينه شامل 4 سالن می شود که 2 سالن در حال بهره برداری و 2 سالن برای مواقع شلوغی و اضطراری است. از سالن های فعال يک سالن محل نگهداری افغانی هاست که بيشتر به اتهام اقامت غير مجاز و جرايم سبک بازداشت می باشند و دقيقا مانند زندان اوين با هدف بهره کشی و بيگاری در قرنطينه نگهداری می شوند و سالن بعدی قرنطينه محل نگهداری ساير متهمين  بازداشتی پيش از انتقال است.

جو داخلی سالن های سوله ای شکل قرنطينه قابل باور نيست، صدها تخت 3 طبقه کنار هم قرار گرفته اند. تعداد زيادی از اين تخت ها فاقد پتو هستند و چوب کف تخت ها ديده می شود، از همان لحظه اول استعمال و خريد و فروش مواد مخدر به طور علنی شروع می شود. تقريبا همه بازداشتی ها سابقه دار و کار کشته هستند و برخلاف زندان اوين مواد مخدر بسيار ارزان است و فقط با 2 برابر قيمت واقعی خريد و فروش می شود نه با قيمت 20 برابر قيمت حقيقی که در زندان اوين خريد و فروش می شود.

کثيف ترين و بدترين سرويس های بهداشتی در سطح شهر شايد صدها برابر از سرويس های بهداشتی قرنطينه تميز تر باشند.

در هر سالن 5 توالت وجود دارد که فقط 4 تای آن کار می کند و آب دارد که آنقدر آشغال و خاک و کثافت در آن وجود دارد که باور کردنی نيست. از حمام که به طور مطلق در قرنطينه خبری نيست و در ته سالن يک اتاقک بنام فروشگاه وجود دارد که فقط بيسکويت و آب ميوه و سيگار می فروشد، حتی امکان ندارد شلوغ ترين ترمينال های مسافربری اينقدر شلوغ باشند. معنی واقعی هرج و مرج متعلق به قرنطينه قزلحصار است، مافيای زير زمينی قرنطينه از طريق افغانی های قابل اعتماد اداره می شود و آنها زحمت خريد و فروش و نقل و انتقال وجوه مواد مخدر را می کشند، از هوش رفتن و غش کردن و يا تشنج کردن و استفراغ کردن عادی ترين اتفاقی است که در قرنطينه رخ می دهد.

از دکتر و درمان و بهداری به طور مطلق  خبری نيست، مگر اينکه کسی يا به مرحله مرگ برسد و يا بميرد تا به سردخانه بهداری ببرند. مرگ در زندان قزلحصار عادی ترين و قابل قبولترين اتفاقی است که در آن می افتد و به قولی کک کسی هم نمی گزد، تهويه مطبوع هوا و بهداشت و درمان و نظارت آنقدر ضعيف  است که مامورين وارد محوطه نگهداری زندانيان نمی شوند و سنگينی هوا و دود سيگار صدها نفر که همزمان سيگار می کشند در مواردی باعث می شود که افراد دچار مشکل تنفسی و بيهوشی و تهوع شوند، غذای قرنطينه خلاصه می شود در هر نفر تکه ای نان و پنير که بايد خورد و تحمل کنند تا به اندرزگاه های اصلی منتقل شوند.

 

البته در قرنطينه همه مشکلات بهداشتی و غذا و هوا و آلودگی های گوناگون يک طرف و آزادی معتادان محکوم شده به زير 300 هزار تومان يکطرف. هر شب چيزی در حدود 500 الی 700 نفر به قرنطينه وارد می شوند و بيش از نصف آنها در همان شب اول آزاد می شوند.

 

حالا شما حساب کنيد تقريبا 90% آزاد شدگان معتادانی هستند که بنا به دلايل و انگيزه های نامعلوم دستگير و پرونده سازی شده و محاکمه و به جريمه و شلاق محکوم می شوند و طی 24 ساعت و در برخی موارد فقط با خوردن يک عدد شلاق آزاد می شوند و در اين عملکرد چه خير و صلاحی وجود دارد کسی نمی داند.

اين افراد امان همه را از زندانی تا ماموران می برند. حالا شما حساب کنيد که اين حجم معتاد و کارتن خواب که اکثرا حتی يک ريال درجيب برای بازگشت به محل اقامت خود، خصوصا به تهران ندارند ساعت 9 تا 11 شب با خانه ها و شهرک ها و اتومبيل های سر راه چه می کنند. مانند حمله ملخ ها هر چه بر سر راهشان باشد نابود می کنند چون مددکاری وجود ندارد که با اين همه بودجه و درآمدهای گوناگون و مصادره اموال ها و اخذ جريمه های ميلياردی توسط دادگاه انقلاب فقط و فقط نفری 500 تومان به آقايان از جهت بازگشت به تهران بپردازند و به خاطر نپرداختن همين مبالغ کم خيلی ها اموال خود را از دست می دهند. از موتور سيکلت و ماشين و لباس روی بند تا کفش های داخل راهروی آپارتمان و اتومبيل و لوازم داخل خودرو که به سرقت می رود در حالی که خرج راه طبق قانون برای زندانی تعريف شده است.