ايران

www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
  آخرين بخش از گزارش 3 زندان تهران
زندان رجائی شهر
اينجا باستيل ايران است
 
 
 
 

 

همانگونه که به صورت کامل فضای حاکم و ساختار معاشرتی سالنها را به همراه دسته بندی و چينش افراد و گروهها توضيح دادم اين اجتماعات کوچک به خودی خود دارای ساختار اجتماعی بسيار منظمی از نظر حاکميت افراد در سالن ها و سلسله مراتب هستند.

اتاقهای مافيايی دارای جمعيت کمتر از حد استاندارد و اتاق های با اهميت کمتر بدون کف خواب و به اندازه تعداد تخت ها جمعيت دارند و اتاق های سکونت دلالان و مصرف کنندگان به غير از نفرات به تعداد تخت خوابها  پر است از افراد کف خواب در اتاق وکيل بند در قزلحصار اختيارات و قدرت و رابطه اش مانند رابطه و اختيارات و قدرت وکيل بند در زندان اوين نيست.

 

وکيل بند ها در زندان قزلحصار بر مبنای ساختار موجود و منافع مالی و درآمدی خاص و نبود مسائل مشابه کار چاق کنی کار و بار چندانی ندارند و به آنها هيچ گونه نقش پر رنگی  در اداره امور نمی دهند چون در زندان قزلحصار اصول اداره زندان بر مبنای اصول اصلی زندانبانی و قوانين سابق شهربانی اداره می شود و بيشتر مامورين نيز مامورهای شهربانی محسوب می شوند و حداقل هرج و مرج اداری حاکم نيست.

 

شايد مفاسد متفاوت رايج باشد ولی هر چه هست و نيست در امور زندان و زندانيان دراختيار زندانبانان است، در زندان قزلحصار همانگونه که زندانيان و مافيای زندان اجازه ايفای نقش و دخالت به زندانبانان در محدوده سالنها نمی دهند همانگونه نيز زندانبانان به زندانی هر قدر هم گردن کلفت و صاحب قدرت باشد اجازه دخالت در اداره امور زندان را نمی دهند و هر کس در محدوده قلمرو خود عمل می کند و اين دقيقا نقطه مقابل  در زندان اوين است چون دقيقا در زندان اوين زندانبانان جيره خوار مافيای زندان است.

 

زندانيان صاحب نفوذ و قدرتمند و کارچاق کن در زندان اوين  مانند وکيل بند و سر وکيل بند با تسلط کامل متوليان و مديران زندان را تطميع و کنترل و هدايت می کنند و ميدان ندادن متوليان زندان به اين افراد ضربات سختی از جهت کسب درآمد به آنان می زند و عدم همکاری پنهان و آشکار با اين افراد قدرت کسب درآمد را در متوليان زندان به صفر می رساند.

 

در زندان قزلحصار تردد و مزاحمت و يا بازرسی و بازديد  زندانبانان به حداقل محدود می شود و شايد سالها زندانی در قزلحصار باشد که رييس زندان را رو در رو نديده باشد، محدوده اندرزگاه و سالنها دقيقا مانند بازار بورس خريد و فروش انواع و اقسام  مواد مخدر است که در اين محيط همه نوع مواد مخدر و حتی لوازم صوتی و تصويری قانونی و غير قانونی خريد و فروش می شود از يخچال و تلويزيون تا موبايل و سيم کارت و MP3  و MP4  و DVD .

در قزلحصار داشتن همه چيز مجاز است و آزاد به شرط آنکه پول آن پرداخت شود. در قزلحصار هيچ اتاقی نيست که چند دستگاه گوشی موبايل و دهها سيم کارت نداشته باشد، دقيقا قزلحصار هم از جهت امکانات مانند زندان اوين است و شما هيچ چيزی با مشخصات دولتی در آن نمی بينيد  حتی کوچکترين اقلام زندگی. همه چيز از جيب خانواده زندانيان تامين و تدارک ديده شده است، گوشی درجه 3 موبايل تا 500 هزار تومان  خريد و فروش می شود و سيم کارت های اعتباری نيز تا 200 هزار تومان خريد و فروش می شوند. البته در قزلحصار مبادلات و معاملات و مراسلات ديگری نيز وجود دارد.

 

از خريد و فروش برده و بچه و خدمتکار و هم خوابه تا داير کردن قمارهای ميليونی که در چند نوع  به صبح و سنگ به سنگ برگزار می شود که در آن نقدا به صورت پايا پای  در زندان مواد مخدر  رد و بدل می شود و تلکه قمار هم به مسوول اتاق محل قمار می رسد و چيزی ميانگين شبی 500 تا 1 ميليون تومان عوارض افسر نگهبانی پرداخت می شود.

پس درگيری ميان زندانيان و زندانبانان به نفع هيچ کدام از دو گروه نيست و همه مبادلات و تخلفات به هماهنگی دو طرف انجام می شود.

تجاوز و لواط و بهره کشی يکی از مهمترين و رايج ترين اعمال در زندان قزلحصار است. اگر نوجوان و جوان معتاد باشد که هيچ او را در تنگنا قرار می دهند و در اتاق های دسته جمعی به عنوان معشوق مصرف مشترک  می نمايند و اگر مقاومت نمايد مقدار اعتياد او را بالا می برند و به مرحله نابودی می رسانند  و بعدا او را در مسير تجاوز و بهره کشی جنسی قرار می دهند. در مواردی هم که جوان و نوجوان سلامت است در پله اول با قرار دادن در محافل لهو و لعب از ترياک  و حشيش و شيشه کشی تا مشروب خوری  او را آلوده می کنند و اگر جواب نداد از طريق قرص آلوده اش می کنند و اگر باز جواب نداد از طريق نرم و ذره ای آلوده اش می کنند. او را در ارتباط جنسی با هم سن و سالان خود آزاد می گذارند و يا پتوی رو انداز او را در قسمت تماس با صورت به پودر هرويين آغشته می کنند و يا در خواب آرام آرام جلوی بينی اش می ريزند و اعتياد ناخواسته و سردردها و دردهای بدنی او را به طرف مواد مخدر می کشاند و برای خلاصی از درد معتاد می شود و تازه مرحله بهره کشی و سکس مداوم و تجاوز و خريد و فروش سکس آغاز می شود.

 

البته در مواردی هم کار به اين مرحله نمی رسد و با زورگيری و تجاوز کار پايان می يابد که در بيشتر موارد با بدهکار کردن شخص انجام می شود ، اما در مقام دفاع هرگونه تماس از جهت اطلاع دادن به مامورين و مسائل مشابه  آدم فروشی تلقی می شود و تنبيهات سختی به همراه دارد و در مواردی به نقص عضو و حتی مرگ منجر می شود.

 

شکنجه و ضرب و شتم فرد در داخل سالن ها به دست شبکه های مافيايی چيز عادی است و حتی احتمال دارد چندين روز شخصی را دست و پا بسته فقط برای زهر چشم و گرفتن طلب و يا حتی تجاوز در زير تخت بياندازند بدون اينکه کسی آگاه شود. يا مانند حيوان وحشی شکار شده از ميله ای افقی آويزان کنند و با بستن دهانش و حتی در مواقعی با همان دهان باز شکنجه دهند و ساير زندانيان از ترس به جايی خبر ندهند و يا در مواردی افرادی را که مشکوک به آوردن  مواد مخدر در معده شان هستند در اتاق های خود قرنطينه کنند و چند ليتر آب نمک و يا مايع ظرفشويی و روغن مايع می خورانند و يا حتی شلنگ آب را در مقعدش فرو برده و آب را باز می کنند و يا برای تنبيه کسی به طور دسته جمعی به او تجاوز می کنند و بدن او را با آتش سيگار از دهها جا داغ کنند و بسوزانند و يا فرد تازه وارد و يا ضعيف و بدهکار را وادار کنند که از طريق اعزام به دادگاه و يا بيمارستان مواد مخدر بلعيده و وارد کند و يا او را با ارعاب و ضرب و شتم وادار کنند که از نواميس و خانواده اش بخواهد که در هنگام ملاقات  برای او مواد مخدر بياورند تا بتوانند تحويل دهد و از شکنجه و رعب و وحشت خلاص شود.

 

درتمام اين مراحل و فجايع و جنايت ها  دقيقا و عملا سيستم مديريتی و زندانبانی هيچ نقشی و مسووليتی را نمی پذيرد و کسی به وجود آنها اهميت نمی دهد و بيشتر آنها در حال تجارت و معاملات پر سود مواد مخدر با رابطين خود هستند و بر هم خوردن اين نظم و نظام منافع آنان را به خطر می اندازد پس تمام فجايع و جنايات به شرط اينکه منافع آنان را تامين کند آزاد است. حال می خواهد تجاوز و اذيت  و آزار جنسی و جسمی و ضرب و شتم و يا قمار و يا آلوده کردن افراد به اعتياد و يا زورگيری و سوء استفاده  و يا بهره برداری باشد.

 

می توان گفت  زندان قزلحصار از نظر کسب درآمد به طور مطلق  تک محصولی  است و آن فقط مواد مخدر است، خريد و فروش و تهيه و توزيع و حمل و نگهداری  و نقل و انتقال  مواد مخدر  تقريبا عملی و رايج و مرضی اپيدمی شده است، هر کس که در زندان قزلحصار خارج از اين جرگه و جريان باشد به خودی خود حذف می شود.

 

شبکه ها و دسته های مافيايی و نقل و انتقال مواد مخدر و تحويل پول در زندان قزلحصار صدها بار قدرتمند تر از مافيای زندان اوين هستند.

مواد مخدر از درب و ديوار و آسمان و زمين  وارد محدوده و محوطه زندان قزلحصار می شود  از آسايشگاه سربازان و درجه داران و مامورين گرفته تا ساختمان های اداری و بهداری و آشپزخانه و تاسيسات و برجکهای بلند نگهبانی و يا حتی واحد فرهنگی و واحد اعزام و واحد فروشگاه داری و تعاونی زندان و حتی سيستم مديريت و حفاظت و پرسنل اداری آن که خلاصه کسی بی کار نيست.

 

اين در حالی است که در زندان اوين بورس مواد مخدر در دست عده معدودی است. به طوری که در اندرزگاه 7 در دست 2 نفر  و در اندرزگاه 8 هم رييس اندرزگاه سر شبکه مافيا است، ولی در زندان قزلحصار از اين انحصار طلبی ها خبری نيست چون آنقدر گردش مالی در زندان قزلحصار بالاست که غير قابل باور است و هيچ کس نمی تواند انحصارا خود را مالک آن بداند. هر کس در محدوده و منطقه خود فعاليت  می کند و از اين بازار حجيم و پر سود سهم خود را می برد.

 

شما حساب کنيد چيزی حدود 15 هزار زندانی در زندان قزلحصار به صورت دايم و موقت زندگی می کنند. شک نداشته باشيد که از اين تعداد اگر دست کم  فرض کنيم 12 هزار نفر معتاد و مصرف کننده و خريدار و فروشنده  مواد مخدر وجود دارد که اگر حداقل  خريد هر مصرف کننده را فقط 30 هزار تومان حساب کنيم  که خيلی بيشتر از اين حرفهاست چون کسانی هستند که روزی بيش از 200 هزار تومان مصرف مواد مخدر دارند و در اصل ساليان سال اندوخته های خود در تجارت مواد مخدر را در زندان مصرف می کنند که با يک حساب سر انگشتی و با در نظر گرفتن اينکه اگر از 15 هزار نفر  زندانی قزلحصار 12 هزار نفر آنها 100% مصرف مواد مخدر دارند به راحتی می توان فهميد که حداقل گردش مالی در اين زندان چيزی حدود 250 تا 400 ميليون تومان در روز است که اين گردش مالی هر رييس و مرئوس و کارمند و کارگر و مامور و حفاظت اطلاعاتی و امنيتی و دکتر و بهيار و راننده و تاسيساتی و پيمانکار و خلاصه  ريزو درشت  زندانبان را از راه به در می کند و هر کس از اين قافله عقب بماند بازنده تلقی می شود  و گواه اين مدعا هزاران پرونده تشکيل  و رسيدگی شده در مقوله  نقل و انتقال مواد مخدر  توسط پرسنل و کارکنان و کارمندان زندان است که در آن از کارکنان تعاونی و پزشک و بهيار و درجه دار و افسر و حتی روحانی واحد فرهنگی ديده می شود. ( آمار ارائه شده توسط متوليان زندان قزلاحصار در جرايد 15800 )

 

در طی 4 ماه اقامتم در قزلحصار دها نفر مشابه افراد بالا را خود ديده ام و شنيده ام که با مواد مخدر دستگير شدند، همين اواخر بود که کارکنان بخش تعاونی پس از ماهها و سالها فعاليت با چندين کيلو کراک و انواع مواد مخدر در لابلای گوشت و مرغ دستگير شدند. البته اين نوع موارد مهم تلقی نمی شود چون سريعا نقاط ترانزيت آسيب پذير و شبکه های نقل وانتقال و تجارت تغيير ماهيت داده و از راههای جديد و افراد جديد کار را با شدت هر چه بيشتر شروع می کنند.

در همين اواخر تعدادی از متوليان در واحد کليد داری و مراقبت و بهداری و افسر نگهبانی و واحد اعزام با اوزان سبک و سنگين مواد مخدر  دستگير شدند که کم وزن ترين اين محموله  100 گرم کراک و بزرگترين آن چند کيلو کراک و حدود 10 کيلو گرم ترياک در کپسول های گاز بود.

 

خلاصه لحظه ای تجارت در اين شهر مافيايی کوچک معروف به سيسيل زندانهای ايران متوقف نمی شود. به هيچ عنوان به هيچ کسی اجازه داده نمی شود که اين موسسه و تشکيلات مولد پول و ثروت را از رونق بياندازد. حتی اگر قدرتمند ترين فرد اجرايی در سازمان  زندان ها و قوه قضاييه باشد، مگر می شود در ايران جايی را پيدا کرد که آدم بدون دردسر و با کمترين نقطه آسيب پذيری در کمتر از چند ماه به صذها ميليون ثروت دست پيدا کند.

 

يک نفر شاغل در قزلحصار کافيست با يکی از سر شاخه ها در سالن ها ارتباط بر قرار کند و طی يک تماس تلفنی که از طريق صدها موبايل در زندان با رابطين برقرار می شود با او ارتباط برقرار کنند و آن شخص يک بسته کوچک يک کيلويی کراک را که حجم چندانی هم ندارد در خارج از زندان تحويل بگيرد و در وقت  مقرر و در مکان مقرر در زندان تحويل رابط بدهد و يا در زمان مقرر مواد فوق را در مکان خاص قرار دهد و يا پرتاب کند و در قبال چنين کاری مبلغ خالص 50 ميليون يعنی در قبال هر گرم 50 هزار تومان دريافت نمايد.

حالا شما قضاوت کنيد که در برابر بدست آوردن چنين پولی خصوصا در ميان ماموران واحد 2 چه غوغا و رقابتی است. از در و ديوار اندرزگاهها و سالن ها مواد مخدر سرازير است. هيچ کس حتی يک لحظه را هم از دست نمی دهد چون معلوم نيست آيا فردا نيز در اين بهشت پول چاپ خواهند کرد يا خير؟

 

بويژه ماموران پيمانی سازمان زندان ها و درجه داران و افسران که همگی قراردادی هستند و هيچگونه امنيت و تضمين شغلی برايشان وجود ندارد و اندرزگاه ها به آنها سپرده می شود از کليد داری و مراقبی و محوطه بانی تا ساير کارها که مستقيما با زندانيان و سالنها و افراد سرو کار دارند.

حتی برخی اوقات افراد خارج از محدوده اندرزگاه ها نيز از قافله دور مانده اند و مستقيما نمی توانند با زندانيان ارتباط بر قرار کنند نيز خود را بی نصيب نمی گذارند و با پيدا کردن نقاط کور  و نزديک به ديوار محوطه سالن ها و اندرزگاه ها از طريق افراد رابطين را پيدا می کنند که در قبال  دريافت مبالغی مواد مخدر را به طور پرتابی با قرار دادن در جوراب های بلند در بسته های 150 تا 200 گرمی پرتاب می کنند.

در برخی از روزها تا 10 پرتاب به چند حياط ويژه و در دسترس انجام می شود و برخی اوقات حتی خلافکارهای سالن های ديگر از محوطه سالن در تير رس استفاده می کنند و به آورندگاه يک پنجم وزن مواد مخدر پرتابی را هزينه انتقال و تحويل می دهند.

البته چند مدتی است که اطراف ديوارها را تا 5 متر سيم خاردار کشيده اند ولی باز با اين حال نقاط زيادی برای اين کار يافت می شود. مثلا اتوبوس و مينی بوس را نزديک سيم خاردار می آورند و از بالای آن مواد را به محوطه پرتاب می کنند. اين در حاليست که همه اين اعمال در حياط اصلی زندان انجام می شود و ربطی به محوطه بيرونی زندان ندارد. البته هرازگاهی مامورين برجکهای ديده بانی نيز زحمت اين کارها را می کشند.

البته تمام موارد بالا به غير از مواد مخدری است که زندانيان با خود از دادگاه به مقدار ناچيز می آورند.

درمحوطه دادگاهها درجه داران و سربازان اعزام در قبال گرمی 20 الی 25 هزار تومان بسته مواد مخدر  را از رابطين گرفته  و به زندانی تحويل می دهند و زندانی از طريق بلع مواد را به زندان انتقال می دهند. البته آنقدر مسير گوناگون برای انتقال مواد به زندان قزلحصار وجود دارد که قابل باور نيست.

 

حتی حسابداران واحد ثمين و اتوبوس داران تحت اجاره زندان نيز از اين وسوسه مصون نمانده اند و يا اتومبيل کارکنان و مديران  از قلم نيافتاده و افرادی با شناسايی اشخاص نام برده  مواد مخدر را در بدن و يا اطراف سپر جاسازی می کنند و در فرصت مناسب از طريق رابطين آنرا به داخل اندرزگاه منتقل می کنند.

خلاصه همه چيز و همه کس خواه نا خواه  مستقيم و غير مستقيم در خدمت مافيای مواد مخدر و جريانات مربوط به آن هستند.

انحصار و کنترل تمام فروشگاه های اندرزگاه ها و سالن ها  توسط مافيای مقتدر مواد مخدر که باعث شده حتی فقط برای انحصار طلبی سرقفلی فروشگاها تا 30 ميليون تومان در برخی سالن ها برسد و فروشگاه ها سيستم کار آمد  نقل و انتقال پول و پولشويی هستند که تقريبا همه امور مالياتی و گردش پول  در زندان در دست آنان است. از تحويل گرفتن مبالغ و يا پرداخت وجوه معاملات مواد مخدر در خارج از زندان و تا تضمين اعتبار افراد در محافل قمار شبانه که برخی زمانها برد و باخت ها در يک شب به بيش از 100 ميليون تومان می رسد که پای ثابت آن مافيايی افغان و بلوچ و سر شناسان ديگر مواد مخدر از ساير سالن ها هستند.

 

خلاصه همه اين مسائل دست به دست هم می دهند تا قزلحصار بهشت مافيای زندان های ايران باشد. بويژه اينکه ثروتمند ترين افراد را از زندان هايی مانند اوين و حتی رجايی شهر که متوليان آن قادر به نگهداری آنها نيستند از جهت معتاد کردن به قزلحصار می فرستند و اين افراد عليرغم اينکه 100% معتاد می شوند با ايجاد رعب و وحشت  شبکه های فوق پيچيده مواد مخدر را در زندان می گردانند و برخی از آنان از طريق زندان به چنان ثروتهای افسانه ای دست يافته اند که اصلا دوست ندارند زندان را ترک نمايند.

 

البته تجارت  مرگ در زندان قزلحصار نيز بورس و غير بورس و پايين شهر و بالای شهر دارد. مثلا در اندرزگاه 1 که محل نگهداری زندانيان حکم قطعی است و اعزام به مرخصی و شاغل و شاغل در امور کارگری زياد دارد مواد مخدر مثلا کراک گرمی 60 تا 70 هزار تومان است البته به صورت تک گرم فروشی.

اين قيمت در اندرزگاه 2 در بسته که محل نگهداری محکومين به اعدام و قرار بازداشتی ها و محکومين جرم سنگين است و تردد در آن کم است گاهی قيمت کراک به گرمی 150 هزار تومان می رسد و در اندرزگاه 3 که رفت و آمد بيشتری وجود دارد و جرايم غير مواد مخدر بيشتر در آن تردد دارند کراک گرمی 50 تا 70 هزار تومان معامله می شود و در اندرزگاه 8 که تمام جرم سبک ها در آن تردد می کنند و باربرهای مواد مخدر هر روز با شکم های پر وارد می شوند و با مامورين وارد کننده مواد مخدر در رقابت شديد هستند  مواد مخدر کراک از 35 تا 60 هزار تومان در گرم خريد و فروش می شود که تمام اين خريد و فروش ها و نقل و انتقالات پول ها همگی پس از فروشگاه از طريق حساب جاريهای محرمانه و متغيير  دريافت می شود و يا مشتری ها  وجوه را از طريق پيک موتوری های تحت اختيار سران مافيا می فرستند و چون بيشتر خلافکاران دارای موبايل هستند پس از تحويل پول با آنها تماس گرفته می شود و آنها نيز مواد مشتری را می دهند و يا در روز چند بار صورت وضعيت و پرينت بانکی می گيرند و با مطابقت رسيدها مبالغ واريزی و مورد ادعای مشتری را تطبيق  و مواد مخدر را در اختيارش می گذارند.

خلاصه نقل و انتقال و خريد و فروش مواد مخدر در زندان قزلحصار عوارض و ماليات و حق و حساب کمتری نسبت به زندان اوين در بر دارد و در اصل جايزه بگير کمتری تلکه گيری می کند، ذات قضيه اينکه در زندان قزلحصار آنقدر از دور و نزديک حق و حساب می رسد که نياز نيست مانند زندان اوين متوليان و صاحبان امر دست به کاسه دلالان و واسطه ها برای امرار معاش باشند.

 

در زندان قزلحصار بر خلاف زندان اوين که دارای ثبات بهداشتی است و هزينه مسائل بهداشتی را به طور تمام و کمال زندانيان شخصا می پردازند ولی در زندان قزلحصار اين هزينه را عليرغم ميليون ها تومان درآمد ماهيانه نه زندانيان می پردازند و نه مسوولين زندان و در طی هفته شايد فقط 2 روز آنهم به مدت فقط 2 ساعت با آب گرم در حمام ها برای استحمام باشد.

 

با اينحال بر خلاف زندان اوين حداقل در دادن جيره بهداشتی فاصله يک ماه مراعات می شود و آن هم مربوط به سيستم و نظم شهربانی چی های سابق است که شامل يک قالب صابون و نصف قوطی پودر رختشويی می شود.

سيستم لوله کشی و فاضلاب و آب گرم و درب و ديوار توالت ها و حمام ها متعلق به بيش از 30 سال پيش است و مجموعه ای از انواع و اقسام بيماری ها وباکتری ها درب و ديوار سرويس های بهداشتی و غيره را پوشانده است.

 

غذا در مقايسه با زندان اوين که خود نمره خوبی ندارد صفر است و زندانيان غذاهای زندان را با مواد غذايی که می خرند و به آن اضافه می کنند تبديل به غذای قابل خوردن می کنند. در روز 2 وعده آب جوش  برای چای داده می شود. استفاده از اجاق گاز پولی است در حالی که اين امر در زندان اوين رايگان است. مثلا اگر بخواهی در آشپزخانه يک نيمروی ساده 3 نفره بپزی بايد 300 تومان بدهی و يا اگر غذای سرخ کردنی بپزی 1000 تومان هزينه آشپزخانه می شود و يا اگر برای 4 نفر ماکارونی بپزی بايد 2500 تومان حق استفاده از شعله گاز را بدهی که در نوع خود يک جنايت است! در حالی که شايد هر آشپزخانه در هفته 3 کپسول 11 کيلويی استفاده داشته باشد که به عبارت کپسولی هزار تومان می شود 3 هزار تومان  ولی وکيل بند در قبال 300 هزار تومان ماهيانه آشپزخانه را اجاره می دهد و متولی آشپزخانه بنا به گفته خودش ماهيانه نزديک به يک ميليون تومان حق آشپزخانه و يا چراغخانه می گيرد.

 

در قزلحصار از هر نفر 500 تومان به طور هفتگی شارژ سالن گرفته می شود که نسبت به زندان اوين که حق شارژ از 2500 تومان تا 40 هزار تومان است خيلی منصفانه و بهتر است. بيماری در زندان قزلحصار غوغا می کند. از بيماری های پوستی و گوارشی گرفته تا هپاتيت و سوزاک و سفليس و ايدز که در وضعيت بدی به آنها رسيدگی می شود.

 

به هر بيمار ايدزی و هپاتيتی ماهيانه يک عدد شير پاکتی يک ليتری می دهند به همراه داروهايی که از سراسر جهان به ويژه اروپا و آمريکا زير نظر پزشکان بنيادهای خيريه ارسال  می شود که با ارسال پرونده پزشکی بيماران ايدزی به درمانگاههای خيريه شرکتهای داروسازی برايشان ارسال می نمايند.

 

بيماريهای مربوط به روابط جنسی غوغا ميکند. واقعا همان قوانين معاينه از راه دور و درمان از راه دور و حتی به طور شديدتر از زندان اوين در قزلحصار اجرا می شود، مرگ و مير بر اثر بيماريهای عفونی واقعا چيز بسيار پيش پا افتاده ای است که اصلا کسی را نگران و ناراحت نمی کند و مقدار خودکشی و اقدام به خود کشی بسيار بالاست.

 

روان درمانی و روانکاوی و وجود روانپزشک افسانه ای دست نيافتنی در زندان قزلحصار است. در مقابل همه اين کاستی ها ميزان بالای پول و قدرت در زندان قزلحصار باعث شده که دندانپزشکی مجهز و مدرن برای دريافت وجوه بسيار کلان وجود داشته باشد که حتی دندانپزشکان درجه يک بهترين جاهای ايران آرزوی چنين درآمدی را داشته باشند.

 

برخی اوقات کارهای پروتز و ساخت و کاشت دندان به 3 ميليون تومان می رسد که نقدا پرداخت می شود ، حال اگر يک فرد بی پول ساليان سال در زندان باشد و کسی را نداشته باشد و يک دست دندان مصنوعی بخواهد و يا بخواهد يک دندان پر کند هيچ قدرتی نيست که از او دستگيری کند و هزينه آنرا بپردازد .

 

وضعيت فروشگاههای قزلحصار هم دست کمی از وضعيت فروشگاههای زندان اوين ندارد. البته با اين تفاوت که در زندان قزلحصار اين واحد آنقدر قدرتمند و ثروتمند است که باورکردنی نيست و حدودا نبض مافيا در دست متوليان آن است در حالی که در زندان اوين فروشگاهها برخی اوقات با دخالت متوليان دچار مشکل می شوند.

 

در قزلحصار چيزی به نام محدوديت نرخی و جنسی نداريم. در بيشتر مواقع اقلام تفاوت خاصی با اقلام زندان اوين دارند و اين به خاطر مقدار بالای پولی است که در زندان قزلحصار در جريان و در حال رد و بدل شدن است.

 

در قزلحصار افراد قدرتمندانه با مسائل برخورد می کنند و هر چيزی را به آنان نمی توان خوراند و يا فروخت و اتحاد بيشتری نسبت به زندانيان مالی زندان اوين با هم دارند و اين مطلوب طلبی باعث می شود که فروشگاه و واحد تعاونی سياست خاصی را پيش بگيرند و به اين بهانه اجناس را به چند برابر قيمت بفروشند.

 

اما بزرگترين فاجعه  نداشتن پول است که فرد بی پول راهی جز تن دادن به کارهای پست را ندارد. از تن فروشی گرفته تا کارگری و شستن رخت و لباس ساير زندانيان  تا بتوانند با پول آن گذران کند و از پوکی استخوان و دود و دم سيگار و مواد مخدر با تغذيه محدود بگريزد.

 

 

مسائل مربوط به اذيت و آزار جنسی بسيار در زندان قزلحصار رواج دارد و حتی افرادی به صورت برده جنسی  خريد و فروش می شوند که البته اين افراد يا بدهکار هستند و يا قدرتی برای دفاع از خود ندارند  و بيشتر فرياد آنها به جايی نمی رسد چون اولا جرات اعتراض ندارند و دوما مامورين اهميتی به شکايت اين افراد نمی دهند.

 

ضرب و شتم و زور گيری جنسی رواج بسياری دارد  و حتی متوليان زندان برای تنبيه جوانان و نوجوانان  بند جوانان آنان را به سالن بزرگسالان می فرستند که هيچ دستاوردی به جز تجاوز و تعرض و آلودگی ندارد.

در زندان قزلحصار چيزی به نام مددکاری اصلا مفهومی ندارد . مددکاران در صورتی که زندانی موی دماغ شود در چند موردی که به چشم خود ديده ام با وقاحت تمام می گويند شما مجرم هستيد و برای شکنجه و ادب شدن به زندان آمده ايد و ما نمی توانيم اينجا را برای شما تبديل به هتل کنيم و زندان بدون سختی و شکنجه و احساس درماندگی زندان نيست.

 

به هر شخص در هفته 3 تا 5 دقيقه وقت مکالمه به شرط سالم بودن تلفن داده می شود. ملاقات تلفنی و از پشت شيشه برای هر زندانی در هفته فقط 10 دقيقه است ، ملاقات خصوصی با همسر هر 2 ماه يک نوبت آن هم اگر ممنوع نباشد و در يک  اتاق 4 متری که در آن يک تختواب و يک پتو وجود دارد است که مدت آن کمتر از 2 ساعت است که اين امتياز از حق وحقوق حيوانات چهار پا هم کمتر است.

 

فساد آنقدر شديد و رونده و روان در ساختار قزلحصار رخنه کرده که همه چيز را به ورطه نابودی می برد.

آنقدر به راحتی خانواده های زندانيان ضربه پذير می شوند که قابل باور نيست ساليان سال درماندگی و مراجعات پی در پی به محدوده  زندان و نداشتن همسر و پدر و نان آور و حامی فرصتی به فرصت طلبان زالو صفت می دهد که رخنه کنند.

زالوهايی که از پيکره مافيای زندان هستند و دست در دست متوليان زندان و زندانبانی در ميان خانواده ها نفوذ کرده و در عين درماندگی و بی پناهی عفت و عصمت را از نواميس زندانيان می گيرند و در طی سال صدها مورد روابط نامشروع زندانبانان با نواميس زندانيان کشف شده که خود گواه بر اين بی ناموسی ها ست. مامورين و متوليان و حتی مراقبين  و در صدر آنان مددکاران که بايد در نهايت شرافت به خانواده های زندانيان مساعدت رسانند در اصل نقش منحرفين فاسد و هرزه را بازی می کنند تا نقش فرياد رس و مدد رسان !!!!.

 

در مواردی از نواميس زندانيان توسط شبکه های مافيايی داخل زندان بهره برداری می شود و حتی نواميس زندانيان به شبکه های فساد هدايت می شوند.

امور تربيتی و فرهنگی قزلحصار فقط در اندرزگاه 3 که در جلو چشم است و بازديدکنندگان  به آن می روند مفهوم دارد آنهم در حد فرمايشی و نمايشی. عملا کلاس درس و آموزش و کلاس و ورزش و تحصيل  جايگاهی در قزلحصار ندارد، در کتابخانه ها صدها کتاب تاريخ گذشته مذهبی وجود دارد که آنقدر کهنه و خاک خورده شده اند که قابل استفاده نيستند. البته چند نوع روزنامه هم وجود دارد که فروشی نيست و هرازگاهی مجله های چند ماه قبل را هم می آورند.

در زندان قزلحصار ضرب وشتم و شکنجه و يا به فلک بستن  با باتوم و دست و پا شکستن چيز پيش پا افتاده ای است. مثلا اگر از کسی تخلفی کشف شود و حمايتی داشته باشد که حق و حساب را بپردازد متخلف در کمتراز چند دقيقه به سالن باز می گردد و يا اصلا احضار نمی شود و اگر پارتی و پول و صاحب نداشت آنقدر کتک می خورد تا نتواند برای چند روز راه برود.

 

زدن اسپری فلفل و تسمه و کابل به سر و صورت و تن و بدن اصلا اهميت ذکر کردن  در زندان قزلحصار ندارد، البته شکنجه کردن و زهر چشم گرفتن  انواع و اقسام  دارد. مثلا اگر وکيل بند  و سران مافيا قصد خارج کردن کسی از گردونه را داشته باشند و يا بايد تنبيه شود ترتيب کار داده می شود و شخص مورد نظر را برای رو کم کردن  يا مورد تجاوز قرار می دهند و يا با چاقو و قداره جوری سوراخ سوراخ می کنند که نقص عضو و يا فلج شود ولی اجازه کشتن نمی دهند و اگر درگيری شدت بگيرد طرفين دعوا را به 2 انفرادی جداگانه می فرستند  که همان سالن 9 در تمام اندرزگاههاست .

 اما سالن قرنطينه ويژه حفاظت اطلاعات که در مجاورت اندرزگاه 3 و زير ساختمان اداری قزلحصار قرار دارد. در اين قرنطينه ويژه به افراد مشکوک به داشتن مواد مخدر در روده و معده روغن مايع و يا پر منگنات خورانده می شود و با زنجير و پا بند و دستبند  آنها را به تخت می بندند تا وقتی که تخليه شوند.

در برخی از اتاقها ی آن نيز افراد شرور را به چوب و چماق و کابل و تسمه می بندند و در برخی اتاقهای قرنطينه ويژه نيز افراد اعتصاب غذايی از سرتاسر اندرزگاهها را می آورند و نگهداری می کنند تا با ديدن انواع  و اقسام صحنه های شکنجه اعتصاب خود را بشکنند.

 

در زندان قزلحصار از کشورهای متفاوت بازداشتی و زندانی وجود دارد از هند و پاکستان و بنگلادش و افغانستان تا تانزانيا و کنيا و ساحل عاج و آفريقای جنوبی  که بيشتر در سالن يک واحد نگهداری می شوند و به حبس های بلند مدت و يا ابد محکومند.

از امکانات مددکاری و مترجم و حتی روزنامه و کتاب محرومند و حتی نمی دانند که در دادگاه چه اتفاقاتی می افتد چون اصلا مترجمی برای اينکار وجود ندارد و حتی بيشتر آنها اصلا از مسائل تجديد نظر خواهی و اعتراض به حکم بدوی  بی اطلاع هستند و بر اثر عدم مساعدت حتی از کمترين امکانات تماس با خانواده های خود محرومند.

 

اما سالن 6 واحد 2 که خود من نزديک به 3 ماه در آن به سفارش اوليای زندان اوين برای تنبيه و ارعاب نگهداری می شدم که البته تخمين زده بودند در اين مدت شايد يکی از محکومين به اعدام دشنه ای در قلبم فرو کند تا انتقام اعتراضات پی در پی و تلفنهای مکرر به خبرگزاريها و افشاگريهايم در ميان بازديدکنندگان مدفون .

سالن 6 واحد 2 محل نگهداری خطرناکترين مجرمين محکوم به اعدام و منتظرين اعدام است. نزديک به هفتاد نفر که روز بازگشت من به اوين کمتر از 15 نفر از آنان باقی مانده بود.

 

هم اتاقی های من عبارت بودند از : حسين روح زاده سرکرده باند خرمالو که اتهاماتش معروف ومشهور است و اعدام شد. هم اتاق ديگر من نظير ازبک قاتل زنان خيابانی  ( بيجه ثانی متجاوز به کودکان تپه فرحزاد ) و محمود صادقی قاتلی که از مجرمين خطرناک رجايی شهر بود و يک فقره قتل در زندان نيز انجام داده بود، عيسی محمدی قاتلی که از مجرمين خطرناک رجايی شهر بود و 2 فقره قتل نيز در زندان انجام داده بود . سعيد .... که در پرونده مردی که همسر خود را به عقد فرد ديگری درآورده بود و در ورامين سر دختر و پسر خود را بريده بود و هر دو اعدام شدند هم جرم و هم رديف بود و همچنين تقی خروس و چند نفر افغانی که در يک اتاق بوديم و همه منتظر حکم اعدام بودند و دهها افغانی  که حتی اعدامشان تاييد شده بود که پس از رفتن من اکثريت آنها را اعدام کردند.

 

حالا شما تصور کنيد در اين سالن چه خبر است. من و چند نفر امثال من از جهت رعب و وحشت  ماهها در بين اين افراد نگهداری می شديم، کسانی در اين سالن ها نگهداری می شوند که چيزی برای از دست دادن نداشتند. راحت تر از آن چيز که يک شخص با همسر خود هم بستر شود، افراد را در روزهای ملاقات که درب باز بود به سالن می آوردند و مورد تجاوز قرار می دادند و يا زورگيری می کردند و هر کدام دارای شمشيرهای فلزی و تيز و يا چاقوهای بلند بودند که برای هر نوع درگيری حاضر و آماده بود.

 

از شب و روز خبری نبود تا خود صبح از خواب خبری نيست چون هر لحظه ممکن است شخصی را برای اعدام ببرند و پس از زدن سپيده آرامش به سالن باز می گردد  که ديگر اعدامی برای آنروز وجود ندارد ، مامورين جرات نزديک شدن در مواقع اضطراری و درگيری و تشنج را به سالن ندارند. چندين جوان و مجرم و متهم کم سن و سال در اين سالن وجود دارد که شبانه روز از آنان سوء استفاده جنسی می شود و جرات حرکت ندارند و يا طوری معتادشان کرده اند که قادر به رفتن نيستند.

 

اوين نگين زندان ها، قزلحصار سيسيل زندانها و رجايی شهر باستيل، يا ابو غريب ايران است.

در اين 3 زندان مديران آنها با هم در ارتباط تنگاتنگ هستند و بيشتر آنها در مقاطع خاصی با هم همکار بوده اند ارتباط و سنخيت ويژه ای حاکم است.

مثلا زندانيان در زندان اوين تهديد می شوند در صورت تبعيت نکردن از اصول جاری در زندان به هر نحو و زير هر عنوان به زندان قزلحصار و يا رجايی شهر انتقال می يابند که مهمترين اين تخلف ها اعتراض به وضعيت زندان و يا ارتباط با بازرسين و بازديدکنندگان و يا درگيری است که منجر به انتقال به زندانهای فوق می شود.

 

البته سيستم زندانبانی و مديريتی زندانهای ايران متکی است به تله گذاری و پرونده سازی. از ايجاد درگيری ساختگی تا پرونده اخلال در نظم و گذاشتن مواد مخدر در اسباب و اثاثيه و لباس زندانی و يا در مراحلی تا معتاد کردن زندانی های مزاحم با مواد مخدر و قرصهای روان گردان و يا وادار کردن و ايجاد زمينه خودکشی و در صورت اقتضاء معدوم کردن افراد از هر راهی که بيشتر وقت ها معمای اين مرگ ها لاينحل باقی می ماند چون در اواخر شب و يا نزديکی های  صبح ساعت 3 و 4  در سالن های انفرادی کسی نيست که ببيند فردی را در انفرادی در حالی که گيج دهها قرص است و چند ده سی سی متادون خورده حلق آويز می کنند و پرونده مرگش با چند امضا و اقدام به خود کشی و مرگ بر  اثر آن جمع  می شود.

 

البته اين موارد از چند سال گذشته کم در زندان اوين و قزلحصار رخ می دهد و امروزه مقر اصلی اين سر به نيست ها زندان رجايی شهر است که مديران و متوليان زندان های سراسر تهران افراد را برای تاديب و سلاخی شدن به آنجا می فرستند. افرادی مانند محمد شکاری  که رسوايی به بار می آورد و سالها نواميس و زنان و دختران دربند مردم را می فروخته و به هرزگی وامی داشته می سپارند و يا رييس حفاظت اطلاعات رجايی شهر که نام وی در دل افراد و زندانيان سراسر کشور رعب و وحشت می اندازد به نام آقای خادم که تا به حال  بنا به گفته ها و شنيده ها  در کارنامه  خود با چراغ سبزهای نامرئی صدها نفر را که به راحتی نمی شد از بين برد صدايشان را خفه کرد به راحتی معدوم کرده است.

مزدوران متوليان رجايی شهر به راحتی افراد را نقص عضو می کنند و يا مورد تجاوز قرار می دهند و يا حتی به قتل می رسانند.

مثلا يک زندانی معترض و موی دماغ را پس از چندين دوره تنبيه به خاطر استقامت در خواسته ها و اعمال  به رجايی شهر می فرستند و تلفنی محضر شريف حاج کاظم رييس زندان  و آقای خادم عرض می کنند که حاج آقا فلان زندانی را فرستاديم سفارشی از او پذيرايی کنيد مدتی ما را در زندان اوين اذيت کرده.

زندانی به رجايی شهر می رسد و پذيرايی از او به مقدار درجه سفارش بستگی دارد. اگر سفارش درجه 3 باشد به بند محکومين عادی و نيمه خطرناک می فرستند و با جای بد و کمبودها او را تنبيه می کنند، اگر سفارش درجه 2 باشد تبعيدی تنبيهی را به بند محکومين سرقت مسلحانه و محکومين خطرناک و شرور و قرصی ها می فرستند که او را با گرفتن رخت و لباس و ساعت و انگشتر و پول و خواباندن در جای بد و چندين مورد ضرب و شتم و خراش های کوچک و هرازگاهی در وضعيت حاد  تعرض جنسی و مقداری ريختن آب جوش بر روی دست و پا و کمرش او را تنبيه می کنند که البته خوراندن ادرار و مدفوع در مواقع سفارش توسط متوليان زندان انجام می شود و در حد ضعيف تر به ريختن آن بر روی سرو صورت اکتفاء می کنند.

اما اگر سفارش از نوع درجه يک باشد که موارد نادری در سال پيش می آيد و مستقيما رييس حفاظت دورادور بر آن نظارت دارد و شخص را به سالنهای  5 و 1 رجايی شهر انتقال می دهند که در آن افراد منتظرين اجرای حکم اعدام و قاتلين محکوم به اعدام و دارای چندين فقره قتل در بيرون از زندان و يا حتی قاتلين مرتکب چند فقره قتل در زندان نگهداری می شوند که بيشتر آنها را با ترفندی معتاد کرده اند  و برای چند گرم مواد مخدر هر کسی را به راحتی به قتل می رسانند و چيزی برای از دست دادن ندارند و اين نقطه قوت برای آلت دست قرار گرفتن در راستای اهداف زندان است.

 

تبعيدی و تنبيهی به اتاق  چنين محکومينی انتقال و به يکی از آنها خبر می دهند فلانی 10 روز ديگر تاريخ اعدام و اجرای حکم توست و اولين کاری که قاتل و محکوم به اعدام انجام می دهد  اين است که برای اينکه يک سال ديگر زنده بماند  و اعدامش به تعويق بيافتد ميهمان تازه وارد و از همه جا بی خبر را سلاخی می کند و با اين کار هم سفارش دهنده به هدفش رسيده و هم خودش يک سال بيشتر زنده می ماند و هم اينکه با ايجاد رعب و وحشت امتياز بيشتری در زندان بدست می آورد و زندان هم با تخلفات او کاری ندارد.

 

البته در برخی موارد جريانها معکوس می شود.  زندانيانی را که دارای شبکه و باند هستند و دارو دسته و مريد دارند و نزاع و شورش دسته جمعی به راه می اندازند در موارد بسيار استثنايی به زندان اوين و در بيشتر مواقع برای معتاد کردنشان و از بين بردنشان به صورت فرسايشی به زندان قزلحصار می فرستند که در بيش از 99% موارد موفق هم می شوند و شرورهای بسيار خطرناک را در کمتر از يک سال تبديل به مرده متحرک و متعاد بدرد نخور می کنند که يال و کوپال ندارد که همه اين نقل و انتقال ها  به غير از ماهيت حقيقی در مواردی دارای ماهيت حقيقی نيست و بيشتر پرونده سازی  است که متوليان زندانها با همکاری اطرافيان تدارک می بينند. مثلا گواهی شورش و يا قصد فرار و تحريک زندانيان و يا اخلال  در نظم و يا توهين به مقدسات و سران کشور و يا روحانيت و يا استعمال و خريد و فروش و نگهداری مواد مخدر که تدارک سند و مدرک و تنظيم سند برای انتقال از آب خوردن راحتتر است ومتولی و قاضی و ناظر که سند انتقال را امضا می کنند فارغ از صحت و سقم مدعای زندان سند مرگ و نابودی و تنبيه خارج از شئون قانونی را امضا ميکند و جنايتی در حق شخصی به خاطر توطئه و خود خواهی رقم می خورد که کسی هم در نهايت به عوارض و پيامدهای آن پاسخگو نيست.

شايد افرادی تصور کنند درمورد حقايق اغراق شده ولی چنين تصوری غلط است، بلکه جای شرمندگی است که يکی از هزاران وقايع را آنطور که شايسته و بايسته است نتوانسته ام بنويسم.