سپاه پاسداران که ديروز در تهران دست به بزرگترين نمايش قدرت
زد و در ماه های اخير و به بهانه نمايش دفاع کشور در برابر
حمله امريکا، انواع قدرت نمائی ها و مانورها را ارائه داده
ارتشی است125 هزار نفری. اين ارتش پس از جنگ هشت ساله با عراق،
با به کارگيری توان مهندسی خود نه تنها پايه گذار صنايع نظامی شد، بلکه درجريان
بازسازی ويرانی های جنگ توانست گلوگاه های استراتژيک اقتصادی
ايران را نيز در اختيار بگيرد. سپاه، حتی تا واردات وسائل دندانپزشکی و يا آژانس های
مسافرتی آلوده به ساختار اقتصادی جمهوری اسلامی است. درعين حال
که بازيگر اصـــلی پروژه های عظيم اقتصادی است.
با رئيس جمهور شدن
احمدی نژاد، که فرماندهان رده سوم و چهارم سپاه بود، سپاه دولت
و کابينه را نيز اشغال کرد. 14 عضو کابينه
21
نفری احمدی نژاد را فرماندهان سپاه تشکيل می دهند، که فعلا از لباس سپاهی
بيرون آمده اند، تا هر وقت از دولت بيرون رفتند دوباره آن را
به تن کنند.
فراکسيون سپاه در مجلس بالغ بر80
نماينده از 290 نماينده مجلس است. در عين حال که سپاه در
شوراهای محلی و شهرداری ها نيز حضور دارد. همين حضور در شورای
عالی امنيت ملی نيز تثبيت شده است، درحاليکه دبير اين شورا،
يعنی "علی لاريجانی" نيز خود از دل سپاه بيرون آمده است.
امريکا با آگاهی از همين نقش اقتصادی و حکومتی سپاه، انگشت خود
را روی حساس ترين نقطه گذاشته و تهديد کرده است که سپاه
پاسداران ايران را در ليست تروريسم جهانی می گذارد. امری که
اگر از حد تحريک و تهديد فراتر رود، دشواری های بزرگ اقتصادی،
مسافرتی، معاملاتی و سياسی برای جمهوری اسلامی به همراه خواهد
آورد.
در عين حال که مسدود شدن دارايی ها و اخلال در فعاليت طرف
های تجاری وابسته به شرکت هائی که با سپاه معامله دارند نيز از نخستين
پيامدهای اين اقدام احتمالی امريکا خواهد بود. تامين اعتبار و
سرمايه گذاری
ها
محدود و محدود تر خواهد شد.
خطر نظارت بر فعاليت های اقتصادی سپاه پاسداران، که زنگ آن در
مجلس ششم به صدا در آمده و شيخ مهدی کروبی زمزمه آن را آغاز
کرده و چوبش را هم درانتخابات رياست جمهوری خورد، اکنون و در
دولت احمدی نژاد ناممکن است.
درحاليکه از خصوصی سازی و حمايت از بخش خصوصی صحبت می شود،
پروژه های بزرگ و نان و آبدار همه در تيول شرکت های وابسته به
سپاه پاسداران است. شرکت هايی که شمار آنها مخفی و علنی روز به
روز در حال تکثير و توليد مثل اند!
شماری از شرکت های خصوصی که مستقل از سپاه فعاليت می کنند نيز
مستقيم و غير مستقيم زير نظارت سپاه قرار دارند و حتی کنترل
اطلاعاتی می شوند.
پروژه های ساخت و ساز عملاً دراختيارافراد سپاه است، گرچه
حرفی از مالکيت شرکت های طرف معامله دراين پروژه ها نمی شود.
اين مخفيکاری از جمله خطوط قرمز در جمهوری اسلامی است.
با آنکه همه اين فعاليت ها در زير خيمه اسلام و مکتب انجام می
شود، اما عمود اين خيمه پول است و ثروتی که سپاه پاسداران را
نيز طبقاتی کرده است.
شايد يکی از دلائل جابجائی های اخير و بالا کشيدن فرماندهان
پائين دست و يا بيرون راندن فرماندهانی که شکمشان چربی جمع
کرده و کيش کردن آنها به طرف دولت احمدی نژاد تدبيری برای همين
آلودگی و طبقاتی شدن سپاه باشد. اما از آنجا که همه امور سپاه
در فضائی بشدت مه آلود و امنيتی و مخفيانه انجام می شود، اين
گمان، تنها می تواند يک گمان خوشبينانه باشد.
تمام امور سپاه و حتی ارتش که در مقام بسيار پائينی به نسبت
سپاه قرار دارد، مستقيما زير نظر رهبر و مشاوران و منشی ها و
رايزن هائی است که او در بيت خويش جمع کرد و علاوه بر سپاه و
ارتش و ارگان های امنيتی، به کمک آنها دولت و مجلس و قوه
قضائيه را نيز می چرخاند. در واقع بيت رهبری ستاد هدايت سه رکن
قضائيه، مجريه و مقننه است و مجلس و رياست جمهوری و قوه قضائيه
ادارات تابعه آن!
در شرکت های وابسته به سپاه سخت ترين شرايط کاری و نوعی برده
داری کارگری حاکم است. شايد "عسلويه" علنی ترين نمونه اين برده
داری باشد. نيروی کار استعمار می شود و برای خاموش ساختن هر
اعتراضی، نه تنها با تشکل های کارگری مثل فعاليت های صنفی و
سنديکائی برخورد امنيتی می شود و آنها متهم به براندازی شده و
فعالان آنها راهی زندان می شوند، بلکه وزير کار دولت احمدی
نژاد که در حد پيشکار هم برای فرماندهان سپاه نيست، می کوشد
قانون کار را لغو کند، شوراها را منحل و حتی خانه کارگر که تا
کنون کانونی حکومتی به حساب می آمده را نيز منحله اعلام کند!
يم شودنيروی کار ارزان، تبديل به پيمانکار برگزيده ای در
بسياری از پروژه های دولتی شده است.
مجلس، سازمان بازرسی کل کشور، قوه قضائيه و ديوان محاسبات
اداری حق نزديک شدن به ديوار پادگان های سپاه را هم ندارند، چه
رسد به آنکه از ديوار بالا رفته و به داخل آنها سرک بکشند.
گاه انسان دچار اين تصور می شود که "رهبر" نيز در برابر اين
قدرت کاره ای نيست و آن چفيه ای که به گردن می بندد، درحقيقت
طوق بندگی فرماندهان قدرتمند سپاه است که خود به مافيائی در
راس مافياهای حاکم در جمهوری اسلامی تبديل شده اند. چنان که می
توانند با يک اقدام در عراق يا افغانستان و يا در خليج فارس و
يا هر نقطه ديگر منطقه، تمام بافته های وزارت خارج و دولت را
يکشبه پنبه کنند. همچنان که در دولت خاتمی کردند. در لبنان می
کنند، در ماجرای افتتاح فرودگاه خمينی درتهران کردند و در
سخنرانی های خود می گويند ومی کنند.
از شير مرغ تا جان آدمی زاد و از نفت تا موشک و اتم در اختيار
آنهاست. ايران زير نگين آنهاست. بخشی از وحشت روحانيت که در
رای به رياست هاشمی رفسنجانی در مجلس خبرگان خود را نشان داد،
ناشی از همين موقعيت و وحشتی است که توليد کرده است. اين قدرت
با يک چرخش 90 درجه و عدول از شعارهائی که اکنون ميدهد، می
تواند سرنوشت ديگری را برای استقلال ايران رقم بزند و برای
ادامه سلطه خويش و تثبيت موقعيت اقتصادی خود، به استقبال
بزرگترين معامله ها و مذاکرات سياسی واقتصادی برود و به هيچکس
هم پاسخ ندهد. امريکا از همين دروازه گشاد اميدوار است به
ايران باز گردد؟ |