ديشب مراسم استقبال از رئيس جمهور
ازدو شبكه سراسری سيما پخش می شد.
اتفاقی كه در نوع خود كم نظيربود و
صد البته قابل درك. بهرحال سفری
چنان موفق! چنين استقبالی در شان رئيس
جمهور را هم لازم
داشت!
آقای
رئيس جمهور از فتح قلب های مردم ملل، از ارسال دسته گلها و
نامه
های الكترونيكی شيفتگان ينكه دنيا
كه چنين موهبت الهی پا به
سرزمينشان گذاشته گفت و افسوس که
آنها از رهنمودها و
جهانبينی چنين شخصيتی محروم اند.
احمدی نژاد گفت وگفت تا به شاه
بيت سخنش رسيد. آنجا كه در سفر از
بوليوی به
هنگام امضاء تفاهم نامه در
مقابل
ديدگان حضار نگاهش به كودكانی افتاد
كه به گفته رئيس جمهور رقيق
القلب! ظاهر
ژنده پوششان فقر را فرياد ميزدند.
ايشان
جويای حالشان می شود و در
می يابد يكی واكسی شهرست و آن ديگری
دست فروش. رئيس
جمهور نوع دوست ما
هم
مثل هر آدمی از ديدن اين صحنه
متاثر می شود.
سوال من از
رئيس
جمهور اينست كه آيا
برای ديدن چنين صحنه ای نياز به
پيمودن هزاران كيلومتر مسافت بود؟
در کشور خودمان فقر و عقب ماندگی مگر کم است؟
آقای رئيس جمهور! آيا تا به حال فرصت نكرده
ايد در گذر از
خيابان های پايتخت نيم نگاهی به اطراف
بياندازيد؟
سر چهارراهها و چراغ
قرمزها اگر توقفی کنيد انبوه كودكان
قد و نيم قد را كه دسته
گل، فال حافظ و بطری بنزين می
فروشند و يا آبپاش
ودستمال ... به دست دارند می بينيد!
امسال بيش از يك ميليون و هشتصد
هزار كودك واجب التحصيل
از
درس خواندن جا مانده اند كه خب بخشی
از آنها همان كودكان و نوجوانانی هستند
كه بر سر چهارراه ها در پی لقمه ای
نان سرگردانند.
چگونه است که قلب پر شور
شما در آنسوی اقيانوس ها برای
كودكان فقير
می جوشد، اما اينجا، در دار
المومنين، در سرزمينی كه قرار بود
نفت بر سر سفره ها برود آب در دل شما تکان نمی خورد؟ |