پس از سی سال تبليغات مذهبی در ايران که روز به روز هم داغ تر
می شود. پس از سی سال صحبت از شيطان و جهنم و بهشت در مدارس
برای کودکان به
نحوی که امروزه بچه ها در خانه مرتب درباره شيطان و شکل و
شمايلش از پدر و مادرها سئوال می کنند و ترسی که از جن و پری و
بدتر از اين هر دو، از جهنم سوزان در جان بچه ها بوجود آورده
اند ابراز ترس از جهنمی می کنند که
اقايان برای بچه ها ترسيم می کنند . واقعا با اوهامی که در جان بچه ها رخنه
کرده چه بايد کرد؟
حتی برای از بين بردن ترس و خواباندن
کودکان بايد مرتب به آنها گفت: عزيزم! اينها همه دروغ است و اين چيزها وجود
ندارد. و تازه مشکل از سر ديگر اين سرنا شروع می شود. کودک می
خواهد بداند اگر همه اين حرف ها دروغ است، چرا معلم در مدرسه،
مربی در کودکستان و مجری برنامه کودک در تلويزيون اين دروغ ها
را می گويند؟
برخی افراد مسن نيز بصورت بيمار گونه ای اسير همين اوهام شده اند. دين ديگر
شباهتی به دين و ايمان قديم ها ندارد. مذهبيونی ديده می شود که
وقتی دهان در باره جن و پری و شيطان دهان باز می کنند بلا درنگ
يک بيمار روانی را تداعی می کنند. فکر می کنند مذهبی اند، اما
مذهبی نيستند، بيمار روانی اند. در اتاق های خلوت ادارات و در
اوقات بيکاری نيز کارمندانی هستند که معرکه گرفته و درباره
همين اوهام دادن سخن می دهند و هرچه را در محافل مذهبی و يا
مساجد و امام زاده ها از مشتی شارلاتان شنيده اند با آب و تاب
نقل می کنند. بيمار روانی اند، گرچه خودشان نمی دانند.
افراد بسياری را در فاميل می توان نام برد که حتی صدای دف (الت موسيقی) را
هم گناه دانسته و تحمل نمی کنند. در عروسی ها شرکت نمی کنند،
کودکانشان را نمی گذارند هيچگونه موسيقی را گوش کنند.
وقتی مقامات مسئول حکومت آمار بيماران روانی ايران را اعلام می کنند، پيش
از آنکه بدنبال کشف درصدهای واقعی تر و بالا تری باشيم که اين
مقامات سانسور کرده اند، ايکاش بدنبال نوع و علائم اين بيماری
ها باشيم و اعلام کنند تا بدانيد چه شماری از بيماران روانی
کشور اسير همين اوهام اند. بترسيم از آينده کودکانی در سالهای
آينده و با روحی بيمار از کودکستان ها، دبستان ها و دبيرستان
ها بيرون خواهند آمد. |