جهان و ايران

        www.peiknet.com

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک  

infos@peiknet.com

 
 
  ديدگاه محسن آرمين سخنگوی سازمان مجاهدين انقلاب
لاريجانی رفت، زيرا مذاکره
با اروپا ديگر بی فايده است
پوتين پيام خود را نه به احمدی نژاد، بلکه به رهبر گفت
 
 
 
 

 

بالاخره خبر استعفای آقای لاريجانی که بلافاصله پس از بازگشت پوتين از تهران صورت گرفته بود، با سه روز تاخير رسماًً اعلام شد. از زمانی که لاريجانی در نقد سياست هسته يی دوران اصلاحات و توافقات سعدآباد و پاريس گفته بود دُر غلتان داديم و آب نبات گرفتيم تا زمانی که وی در پرونده هسته يی به نتايجی کم وبيش مشابه راهکارهای دوران اصلاحات رسيد، زمان زيادی گذشت. در دنيايی که روزها و بلکه ساعت ها تعيين کننده تحولات بين المللی هستند، زمانی به درازای دو سال و سه سال البته زمان کمی نيست. لاريجانی در آن روزهايی که از معاوضه دُر غلتان و آب نبات می گفت، با يقين و تلاشی شگفت آور از هر موقعيت و امکانی برای برهم زدن بازی و توقف و به بن بست کشاندن يا به بن بست رسيدن اقداماتی که در چارچوب سياست هسته يی پيشين صورت می گرفت، کوتاهی نمی کرد. تا آنجا که به نظر برخی تحليلگران تبديل آن استراتژی به استراتژی جديد به ميزان زيادی مرهون و نتيجه تلاش های او است. اما خارج شدن از جايگاه و مسند تبليغات رسمی کشور در کسوت رياست رسانه ملی که با تمايلات حاد سياسی به نفع يک جناح و تفکر خاص حاکم بود، و تکيه زدن به جايگاه دبيری شورای عالی امنيت ملی و مسووليت تيم مذاکره کننده در پرونده هسته يی کافی بود تا لاريجانی از حقايق و واقعياتی که تا پيش از آن زمان قادر به ديدن آن نبود، درک بهتری پيدا کند. تجربه چند دور مذاکره با اتحاديه اروپا و درک بهتر واقعيات جاری کافی بود تا لاريجانی با فاصله گرفتن از آن موضع، ديگر مذاکرات گذشته را دادوستد دُر غلتان و آب نبات توصيف نکند و در پاسخ به سوال های طعنه آميز خبرنگاران که آن جمله معروف را به او يادآور می شدند، از ايشان بخواهد گذشته را به فراموشی بسپارند.

لاريجانی اميدوار بود که می تواند آب رفته را البته به شکل ديگر يا با ظاهر ديگر به جوی بازگرداند و در اصلاح و ترميم آنچه که خود در آن نقشی مهم داشت توفيقی حاصل کند. اما واقعيت دنيای امروز و گذشت بی رحم زمان که فرصت ها را بسان برق و باد با خود می برد، اين اميد را کمرنگ می کرد. ديگر اروپا برخلاف گذشته بيش از آنچه تصور می شد به امريکا نزديک شده و اوضاعی متفاوت با شرايط دوران اصلاحات حاکم شده بود، آن فرصت ها از دست رفته بود، صدور قطعنامه آژانس بين المللی انرژی هسته يی عليه ايران و ارجاع پرونده ايران به شورای امنيت سازمان ملل متحد عرصه و فضا را به کلی تغيير داده بود. با ارجاع پرونده به شورای امنيت و صدور قطعنامه عليه ايران ديگر اين تنها ايران نبود که موضوع هسته يی برايش مساله يی حيثيتی شده بود بلکه برای طرف اروپايی نيز همين احساس پيش آمده بود و همين امر بر پيچيدگی اوضاع و سختی دستيابی به يک توافق مرضی الطرفين می افزود.

اما اين همه مانع از آن نمی شد که مرد جديد ديپلماسی هسته يی را از دستيابی به توافقی با اروپا اميدوار سازد. توافقی که اگر چه هزينه هايی به مراتب بيشتر از آنچه در دوران اصلاحات ممکن بود، بر کشور تحميل می کرد اما به مراتب کمتر از هزينه هايی بود که در صورت رويارويی بايد پرداخت می شد. او اميدوار بود تا به اين ترتيب مشکل هسته يی را به گونه يی رفع و رجوع کند که ضمن رعايت مفاد قطعنامه شورای امنيت، ايران دست کم در سطح سياسی و تبليغاتی بازنده ماجرا شناخته نشود و بتوان پايان ماجرا را حداقل به لحاظ تبليغاتی يک پيروزی جلوه گر ساخت.

اما علاوه بر مواضع متصلب امريکا که با ارجاع پرونده ايران به شورای امنيت همراه بود، لاريجانی در تحقق هدف، خود را با مشکل ديگری نيز مواجه می يافت. اين مشکل برخلاف مشکل اول خارجی نبود. اگر چه تلاش می شد تا چنين نمايانده شود که در داخل همگان درباره موضوع هسته يی نظری واحد دارند، اما پيش از همه، اين دست اندرکاران سياست هسته يی بودند که درباره چگونگی مديريت اين بحران گرفتار اختلاف نظر بودند. يک ماه پيش که احمدی نژاد در نطق علنی خود به برخی اقدامات خودسرانه در مذاکره با طرف های اروپايی اشاره کرد، خيلی ها تصور کردند اشاره او به آقای روحانی است، اما آنان که با واقعيات پشت پرده آشنايی داشتند به خوبی دريافتند که انگشت اشاره احمدی نژاد به سوی لاريجانی است و نه روحانی. در واقع اختلاف نظر در نحوه پيشبرد مديريت پرونده هسته يی به تدريج مشکل هسته يی را خود با مشکل جديدی مواجه ساخته بود.

اين مشکل با آمدن پوتين به ايران پيچيده تر شد. اگرچه آقای احمدی نژاد صريحاً اعلام کرد پوتين حامل هيچ پيامی درباره پرونده هسته يی برای ايران نبوده است، اما پيش از او رسانه های گروهی اين جمله از آقای لاريجانی درباره ديدار پوتين با رهبری را نقل کرده بودند که پيام شما را بررسی خواهيم کرد. اين پاسخ حاکی از آن بود که پوتين حامل پيشنهاد و مطلبی بوده که پاسخ به آن نيازمند بررسی است. ظاهراً اين پيام چنان مهم بوده که پوتين به جای ارائه آن به همتای خود يعنی احمدی نژاد ترجيح داده بود آن را با رهبری در ميان بگذارد. از اين رو شايد منظور احمدی نژاد از اينکه پوتين حامل هيچ پيامی درباره پرونده هسته يی نبوده، اين باشد که وی حامل هيچ پيامی برای وی نبوده است.

اگرچه هنوز برای اظهارنظر درباره علل نزديک و نهايی که منجر به استعفای آقای لاريجانی شده است زود باشد اما می توان احتمال داد که اين استعفا با پيام پوتين و اختلاف نظر ميان لاريجانی و احمدی نژاد در چگونگی پاسخ بدان بی رابطه نباشد. اختلاف درباره واکنش به اين پيام بويژه در شرايطی که زمان تصميم گيری شورای امنيت درباره ايران و صدور قطعنامه جديد نزديک می شود، ظاهراً لاريجانی را با توجه به تشديد اختلافات مذکور از نتيجه بخش بودن مذاکرات و تلاش های ديپلماتيک نااميد ساخته است.

استعفای لاريجانی احتمال ديگری نيز می تواند داشته باشد. طی ماه های گذشته مذاکرات آژانس و مذاکرات با سولانا به نمايندگی اتحاديه اروپا در دو مشی موازی جريان داشت. مذاکره با آژانس عمدتاً در چارچوب دستگاه ديپلماسی دولت صورت می گرفت يا دست کم اشراف دولت و احمدی نژاد بر اين مذاکرات بيشتر از مذاکراتی بود که لاريجانی شخصاً با سولانا انجام می داد. امری که همواره مورد اعتراض و ناراحتی احمدی نژاد بوده است. می توان چنين احتمال داد که پيام پوتين به گونه يی بوده است که اين فرصت را به احمدی نژاد داده است تا با بی حاصل بودن مذاکره با اروپا، مانع لاريجانی در انجام اين مذاکره شود. و اين يعنی پايان کار لاريجانی در ديپلماسی هسته يی و ناگزيری او از استعفا. (نقل از سايت امروز)